از جنبه ی نظری اگر بخواهیم بگوییم خداوند حکیم است، به معنای این است که او
عالم به حقایق اشیاء است، عالم به افضل معلومات است. البته او عالم به همه چیز
است و از جمله عالم به افضل معلومات هم هست.
در حکمت عملی چطور؟ یعنی اگر بخواهیم حکمت را به عنوان صفت پروردگار
به کار ببریم چگونه می توانیم؟ ناچار این جور باید بگوییم که درمیان مجموع
کارهای ممکن، او افضل کارها را انجام می دهد. معنای این بیان چنین است که نظام
خلقت نظام احسن است؛ یعنی درمیان آنچه که فرض می شود و ممکن است و
درمیان همه ی وجوهی که فرض آنها امکان دارد، نظام موجود احسن نظامات فرضی
انسان است.
بنابراین اگر ما حکمت را به معنی علم به نظام خیر و نظام احسن و علیت برای
این نظام احسن و اراده و رضای به این نظام احسن تفسیرکردیم، با تحلیل به چنین
مجموعه آثار شهید مطهری . ج8، ص: 410
نتیجه ای رسیده ایم و این معنا را به دست آورده ایم، چون ممکن است کسی بگوید
شما از کجا می گویید که کلمه ی «عنایت» یا کلمه ی «حکمت» به معنی علم به نظام
احسن و فاعل و راضی بودن به نظام احسن است که می گویید حکیم بودن خداوند
به این معناست که کون الواجب عالماً بالنظام الأحسن و فاعلاً بالنظام الأحسن و
راضیاً بالنظام الاحسن؟ اینها از کجا درآمده اند؟ می گوییم از این ریشه ها در
می آیند.
پس حکیم بودن حق تعالی با علیم یا خالق یا مرید بودن یا مجموع اینها فرق
می کند. این قهراً یک مفهوم خاصی می شود که گسترده تر است. این تعریفی بود که
ما از حکمت حق تعالی کردیم.