او واحد است از آن نظر که شریکی ندارد. در مورد کلمه ی «واحد» این توضیح را
عرض کنم. واحد یعنی یک [و این با «احد» فرق دارد. ] همان طور که در فارسی
میان «یک» و «یگانه» فرق است. یک است یعنی مثل و نظیر ندارد. «یگانه» به یک
معنایی که کمی بسیطتر است می گویند. یگانه است یعنی اصلاً در ذات او جز
وحدت چیزی نیست، در ذاتش کثرتی نیست. شیخ کلمه ی «واحد» را در اینجا به هر
دو معنا اطلاق کرده است، هم به معنی این که غیر منقسم است و هم به معنی این که
مشارک ندارد. ولی در اصطلاحات عرفا بالخصوص و در اصطلاحات فلاسفه ی
دیگری مثل صدرالمتألهین واحد را با احد فرق می گذارند. اگر می گویند واحد است، یعنی یک است، لامثل له و لیس کمثله شئ. و اگر می گویند احد است، یعنی غیر
منقسم است و بسیط است و هیچ ترکبی به هیچ نحو از برای او نیست. سؤال: چرا می گوییم واجب من جمیع الجهات؟ آن وقت چگونه می توانیم
بگوییم اراده وجود دارد.
استاد: چرا؟
- وقتی اراده را قائل بشویم اختیار را هم قائل می شویم [و این با وجوب
من جمیع الجهات جور درنمی آید. ]