حالا که ما در باب ماهیت علم و آگاهی به اینجا رسیدیم که حقیقت آگاهی
عبارت است از حضور شئ برای خود، و این حضور شئ وقتی است که وجود آن
وجود جمعی باشد و وجودش در وجود مادی خلاصه نباشد، ثابت می شود که ذات
حق چون ماده و مادی نیست، مساوی است با این که مستشعر به ذات خود است،
یعنی علم به ذات خود دارد. پس واجب الوجود عقلٌ محضٌ، به چه دلیل؟ به دلیل
اینکه هوَ غیر مادیٍ ّ، هو لیس بمادة. همین قدر که چیزی ماده و مادی نباشد به خود
علم دارد. هر موجود مجرد از ماده ای عاقل است، یعنی خودآگاه است، و هر عاقلی
و هر خودآگاهی مجرد است.
از طرف دیگر هر شئ معقول، محال است که معقول واقع شود مگر اینکه مجرد از
ماده باشد. از آن جهت که ماده است هرگز معقول نیست، بلکه ماده باید یک وجود
عقلانی در یک ذهنی پیدا کند تا در آن ذهن معقول واقع شود، ولی خودش برای
مجموعه آثار شهید مطهری . ج8، ص: 286
خودش معقول نیست؛ یعنی هرگز چنین نیست که آگاهی به ذاتش تعلق بگیرد و
ذاتش عین مورد تعلق و آگاهی باشد.