آیا به دلیل اینکه علم انسان به خودش علم حضوری است، امکان ندارد که یک
مجموعه آثار شهید مطهری . ج8، ص: 282
علم حصولی هم به خودش پیدا کند؟ آیا چنین چیزی تصویر دارد که انسان ورای
این علم حضوری، به خودش علم حصولی داشته باشد؟ البته بدون این علم
حضوری محال است، همان طور که گفتیم.
حیوان به خود علم حضوری دارد، کودک هم به خود علم حضوری دارد، اما
ببینیم این مسأله ی علم به علم، که می گویند تفاوت آدم بزرگسال با کودک است،
چیست؟ کودک، منِ خود را همان طور می یابد که آدم بزرگسال. ولی آدم بزرگسال
در عین این که خودش را می یابد، این یافتن خودش را هم بار دیگر می یابد، یعنی
می داند که خودش را می یابد؛ و این در واقع قدرت بازگشت به خود و آوردن یک
تصویری از خود پیش همان خودی که بالذات حاضر است می باشد. این البته هست
و شکی نیست که ممکن است، و همیشه اینچنین است؛ و فرق بین انسان و حیوان، و
حتی انسان بزرگسال و انسان ابتدائی و خیلی وحشی و کودک در همین جهت است
که انسان می تواند به خودش و به سوی خودش برگردد؛ یعنی انسان بعد از اینکه به
خودش علم حضوری دارد و اشیاء را به علم حصولی می یابد و با یک دستگاه
عکسبرداری از اشیاء عکسبرداری می کند و آن عکسها را پیش خودی که آن خود
بالذات پیش خودش حاضر است جمع می کند، می تواند برگردد و یک تصویری هم
از خودش پیش همان خودی که بالذات خودش را درک می کند، بیاورد. اصلاً مسأله ی
علم به علم به طور مطلق، و اینکه انسان قدرت علم به علم خود دارد، [همین است. ]
یک وقت انسان می داند و نمی داند که می داند. یک وقت هم انسان می داند و می داند
که می داند. کما اینکه در «نمی داند» هم چنین است که یک وقت انسان نمی داند و
می داند که نمی داند، یعنی از این حالت جهل خودش به نحو علم حصولی یک
عکسبرداری در ذهن خودش کرده است؛ و یک وقت هم نمی داند و نمی داند که
نمی داند.
سؤال:
شهود این حرفها غیر از علم حصولی نمی تواند باشد؟
استاد: منظور از «شهود» چیست؟
-
همان حالت خودمان که امری را شهود می کنیم و غیر از استدلال است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج8، ص: 283
استاد: نه، شهود نمی شود. شهود در علم حضوری بیشتر [رخ می دهد] در حالی که
این علم روی علم است. الآن عرض کردم که هر علم حصولی خودش علم حضوری
است، به مقایسه، علم حصولی می شود. در علم حصولی هم اگر خوب دقت کنید، آن
تصویری از شما که پیش شما حاضر است، آن چیزی که شما آن را شهود می کنید،
خودتان نیستید، بلکه صورتی از خودتان را شهود می کنید، که آن صورت پیش شما
به علم حضوری حاضر است. در تمام شهودها انسان خیال می کند که مشهودش
یک وجود عینی است، در حالی که مشهود واقعی اش آن وجود [ذهنی ] است که به
آن علم حضوری دارد، ولی از آن جهت که آن علم حضوری به نحوی با شئ
خارجی تطابق دارد ما شئ خارجی را «مشهود» تلقی می کنیم؛ یعنی شما که الآن
نشسته اید و مرا می بینید، در واقع مرا نمی بینید. در همان حالی که به من خیره
شده اید و مرا شهود می کنید، در واقع مرا شهود نمی کنید، بلکه تصویری از من الآن
در چشم شما وجود دارد که شما آن را شهود می کنید. ولی چون آن تصویر
صددرصد با من مطابق است، چون آن تصویر خلاف وجود من نیست و چنین
نیست که مثلاً من کوچک باشم و آن بزرگ نشان دهد، یا من بزرگ باشم و آن
کوچک نشان دهد، من سیاه باشم و آن سفید نشان دهد، بلکه صددرصد مطابق
است یا فرض می کنیم که مطابق است، با اینکه شما در واقع آن تصویر را دارید
شهود می کنید، ولی از روزنه ی آن (که «روزنه» هم تعبیر ناقصی است) ، به تبع آن این
وجود عینی را شهود می کنید.