ترتیب استدلال پیرامون مسائل «الهیات بالمعنی الاخص» در کتابهای فلاسفه ای
چون بوعلی به این صورت است که:
در مرتبه ی اول، منتهی شدن ممکنات به یک علت فاعلی اُولی را اثبات می کنند. به
عبارت دیگر اول واجب الوجود را اثبات می کنند؛ یعنی اثبات می شود که هر
ممکن الوجودی به واجب الوجود منتهی می شود. اما مسائل دیگری مثل اینکه آیا
واجب الوجود واحد است یا کثیر، و اگر کثیر است متناهی است یا غیرمتناهی، در
اینجا مطرح نمی شود. امکان دارد که کسی ادعا کند ممکنات عالم بی نهایت است و
هر ممکنی به واجب الوجودی منتهی می شود، یا بگوید انواع عالم نامتناهی است و
هر نوعی به یک واجب الوجود منتهی می شود. [طرح این مسائل ربطی به اثبات
واجب الوجود ندارد و بعد از آن مطرح می گردد. ]
بعد از مرحله ی اثبات واجب در مقام اثبات وحدت آن برمی آیند و بیان می کنند که
وجوب وجود با کثرت سازگار نیست.
در اینجا ذکر این مطلب مناسب است که در مثل فلسفه ی بوعلی [اثبات وحدت بعد
از اثبات واجب الوجود قرار دارد] ولی در متن معارف اسلامی منطقی هست که
مجموعه آثار شهید مطهری . ج8، ص: 112
تفکیک بین این دو امر نمی شود؛ وجود واجب و وحدت او به منزله ی [دو امر] لاینفک
از یکدیگر تلقی شده اند، چنانکه حضرت علی علیه السلام می فرماید:
«توحیدُهُ اثباتُهُ» [1]. در فلسفه ی ملاصدرا هم مطلب از جهتی به همین صورت معارف اسلامی است. در
این فلسفه در طبیعت واجب الوجود فرض کثرت نمی شود؛ نه اینکه عقل ابا نداشته
باشد که واجب الوجود را کثیر فرض کند و بعد اثبات کند که واجب فقط یک شخص
دارد.
در این درس، شیخ فقط اشاره ای به وحدت می کند و در باب بعد بیشتر به بحث
می پردازد. شیخ در اول «الهیات» به تفصیل وحدت واجب را اثبات کرد و در اینجا
فقط به ذکر یکی از دلائلی که در آنجا مطرح شده بود می پردازیم. البته شئ ممکن
است که واحد باشد، اما وقتی واجب باشد طبیعت آن وحدت را اقتضا می کند.
[1] . [در الاحتجاج، ج 1، ص 475، حدیث 115 شبیه این عبارت هست، به این صورت: دَلیلُهُ ایاتُهُ وَ وُجودُهُ اِثْباتُهُ. ]