[به این نکته نیز باید توجه کرد] که ماده در اصطلاح فلسفه با ماده در اصطلاح
طبیعیات و فیزیک فرق می کند. ماده در اصطلاح فیزیک مجموع ماده و صورت
است در اصطلاح فلسفه، زیرا ماده در اصطلاح فیزیک آن چیزی است که جرم
داشته باشد، ابعاد داشته باشد. ولی از نظر فلاسفه هرچیزی که جرم و بعد دارد خود
تحلیل می شود به صورتی که همان جرم بودن و امتداد داشتن است و اسمش
صورت جسمیه است، [و ماده ای که همان هیولای اولی است ] ؛ یعنی این صورت
جسمیه بر حقیقتی عارض شده که آن حقیقت امکان ندارد که تنها بتواند موجود
باشد، همیشه در ضمن یک صورت موجود است. محال است که آن حقیقت حس
شود و لمس گردد. با قوه ی استدلال می توان وجود او را کشف کرد. بنابراین ماده ی
فلسفی قابل لمس و حس نمی باشد، چیزی است که فقط برهان وجودش را کشف
مجموعه آثار شهید مطهری . ج8، ص: 57
می کند، بدون آنکه ما بتوانیم آن را مجزا [از صورت حس کنیم. ] اصلاً خود آن مجزا
از صورت نمی تواند وجود داشته باشد تا بتوان آن را مجزا حس کرد. آیا مثلاً
می توانیم در لابراتوار به آن هیولای فلسفی برسیم؟ چنین چیزی محال است.