در
کتابخانه
بازدید : 1235714تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand درسهای اشارات درسهای اشارات
Expand درسهای  <span class="BookName">نجات</span> درسهای نجات
Collapse درسهای الهیّات <span class="BookName"> «شفا» </span> درسهای الهیّات «شفا»
Collapse <span class="HFormat">مقاله ی اول</span>مقاله ی اول
Expand <span class="HFormat">مقاله ی چهارم</span>مقاله ی چهارم
Expand <span class="HFormat">مقاله ی پنجم</span>مقاله ی پنجم
Expand <span class="HFormat">مقاله ی ششم</span>مقاله ی ششم
Expand <span class="HFormat">مقاله ی هفتم</span>مقاله ی هفتم
Expand مقاله هشتم در شناخت مبدأ اول برای همه وجود و شناخت صفات اومقاله هشتم در شناخت مبدأ اول برای همه وجود و شناخت صفات او
Expand مقاله نهم در صدور أشیاء از تدبیر اول و معاد به سوی اومقاله نهم در صدور أشیاء از تدبیر اول و معاد به سوی او
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 238
متعال گفتگو می كند.

اینهاست آن اندازه از مطالب كه قبلاً بر آنها وقوف یافتی. امّا از آنچه در گذشته گفته شد روشن نگشت كه موضوع علم الهی چیست؟ تنها در مقاله ی «برهان» از منطق اشاره ای به این مطلب شد، شاید به یاد داشته باشی.

در سایر علوم سه چیز برای تو محرز و مسلّم بود: موضوع، مسائل و مطالب، مبادی و مقدمات كه براهین از آنها فراهم می شود [1]. هنوز به تحقیق برای تو روشن نیست كه موضوع این علم چیست؟ آیا موضوع این علم علّت نخستین (خدا) است؟ پس مقصود تحقیق در صفات و احوال و افعال اوست یا چیز دیگر است [2]؟ و نیز در گذشته به گوشت می خورد كه فنّی هست كه فلسفه ی حقیقی و فلسفه ی اولی اوست. آن فنّ است كه به مبادی و مقدمات علوم دیگر اعتبار می دهد و حكمت حقیقی هموست. گاهی می شنیدی كه حكمت شریف ترین علم درباره ی شریف ترین معلوم است. نوبت دیگر می شنیدی كه حكمت صحیح ترین و متقن ترین معرفتهاست. نوبت دیگر اینكه حكمت عبارت است از علم به اسباب اوّلیّه ی جهان. امّا نمی دانستی كه این
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 239
چرا نمی شود ذات باری تعالی در یك علم جزئی «مسأله» واقع شود؟ آنگاه شیخ وارد این بحث می شود كه بحث درباره ی واجب الوجود لزوما باید در همان علمی شود كه موضوعش اعمّ موضوعات است، امكان ندارد كه در یك علم جزئی بحث شود همچنانكه امكان ندارد كه ذات واجب الوجود موضوع یك علم جزئی واقع گردد. امّا اینكه این بحث ممكن نیست جزء مباحث یكی از علوم جزئی كه درباره ی یك نوع یا جنس خاص از موجودات بحث می كند واقع گردد بدین جهت است كه ذات واجب مبدأ جمیع موجودات و معلولات- و از آن جمله خود موضوع آن علم- است، پس ممكن نیست كه بحث در آن در یك علم جزئی به عنوان یكی از مسائلی كه درباره ی یكی از عوارض ذاتی آن بحث می كند واقع شود. امّا اینكه ممكن نیست خود او موضوع یك علم جزئی واقع شود یعنی اینكه علم معرفة اللّه را یك علم مستقل قرار دهیم و ذات باری را موضوع مفروض آن علم قرار دهیم، برای اینكه ذات باری تعالی ایجاب می كند نسبت به هر موجودی را؛ هیچ موضوعی نیست كه با او نسبت نداشته باشد؛ همچنانكه ذات واجب نمی تواند موضوع علم كلّی واقع شود زیرا او كلّی و عام نیست. پس طبعا علم به او جزئی از مسائل علم كلّی است.

به نظر ما این وجه كه شیخ می گوید، دلیل نمی شود كه ذات واجب الوجود موضوع علم جداگانه ای قرار نگیرد. وجه صحیح همان است كه خود شیخ قبلاً گفت كه موجود یا مجرد از ماده است و یا مخلوط؛ ذات واجب الوجود و عقول قادسه و همچنین مفاهیم عامّه اگر من حیث هی اعتبار شوند مجرد از ماده هستند و به این دلیل ذات واجب الوجود موضوع جداگانه ای نخواهد بود. وجه مهمتر از این وجه این است كه- همچنانكه خود شیخ بعداً خواهد گفت- موضوع علم الهی «موجود بماهو موجود» است قطع نظر از تخصّص استعدادی یا ریاضی كه موجود را از اطلاق می اندازد و مختلط با عدم می سازد، و صفات و عوارض واجب الوجود عوارض موجود بماهو موجود است نه عوارض موجود معیّن و متخصّص. به عبارت دیگر وجوب وجود، نوعی تعیّن برای وجود نیست آنچنانكه حتی عقل بودن نوعی تعیّن است، تا چه رسد به آنكه تعیّنی از نوع تعیّناتی باشد كه یك سلسله احكامی را ایجاب كند نه از جهت موجود بودن بلكه از جهت اختلاط موجود به عدم.

شیخ آنگاه می گوید: و چون قبلاً گفتیم كه برخی از مبادی علوم بدیهی نمی باشند و باید در علم دیگر جزئی یا اعمّ از او بیان شود پس لامحاله منتهی می گردد به اعمّ علوم. پس مبادی سایر علوم از این علم اقتباس می شود و لهذا جمیع علوم در واقع برهان اقامه می كنند بر مسائلی از نوع شرطیّات متّصله كه مشروط است به تحقّق مقدّم آنها، و آن علمی كه تحقّق مقدّم آنها را به ثبوت می رساند همانا علم كلّی است. مثلاً هندسه می گوید: دایره چنین و مثلّث چنان، امّا آیا دایره موجود است و یا در واقع دایره ای موجود نیست، این مطلبی است كه بر عهده ی فلسفه ی اولی است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 240

[1] . صدرالمتألّهین در تعلیقات شفا تصریح می كند كه مبادی تصدیقیّه ی یك علم همچنانكه ممكن است بدیهی باشد و ممكن است نظری باشد و در علم بالاتر اثبات شده باشد، ممكن است نظری باشد و در علم پایین تر اثبات شده باشد، ولی می گوید این قسم خیلی كم است و مثالی ذكر نمی كند.

درباره ی مبادی و مسائل و موضوعات می گوید:

«فالمبادی منها البرهان، و المسائل لها البرهان، و الموضوعات علیها البرهان. »
[2] . آنچه در كتاب «برهان» منطق (فصل 7 از مقاله ی 8 كتاب برهان) گفته شده خلاصه اش این است كه: «موجود» و «واحد» اعمّ موضوعاتند. پس طبعا علومی كه در سایر موضوعات بحث می كنند به حكم اینكه موضوعشان زیر این دو موضوع قرار گرفته است خود آنها نیز در زیر این علم قرار می گیرند و چون موضوعی اعمّ از این دو موضوع نیست پس علمی كه درباره ی اینها بحث می كند در زیر هیچ علمی قرار نمی گیرد.

مقصود شیخ از اینكه می گوید: «این علم فوق سایر علوم است و آنها در زیر این علم قرار گرفته اند» شمول و اعمّیّت مباحث این علم است كه قواعد و مسائلش شامل موضوعات سایر علوم هم هست، بر خلاف علم سافل كه قواعد و مسائلش شامل موضوع علم عالی تر نیست همچنانكه به هیچ وجه شامل موضوعاتی كه در عرض خود هستند نیز نمی باشد (رجوع شود به حاشیه ی ص 243) . مسأله ی اثبات وجود اشیاء به وسیله ی حس یا تجربه
ولی می توان گفت مقصود از «چیزهایی كه وجودشان احتیاج به اثبات دارد» امور غیر بدیهی و یا شبه بدیهی- یعنی اموری كه منتهی به حس یا تجربه یا یكی دیگر از امور ششگانه می باشد- است و اگر نه، باید بگوییم پس همه ی حواس ما كه وجود انسان و حیوان و گیاه و نبات را اثبات می كند مسائل فلسفه را اثبات می كند.

اموری كه با تجربه اثبات می شود- مانند امور حسّی- در ردیف مبادی فلسفه است نه در ردیف مسائل فلسفه كه تنها درباره ی امور نظری و غیر بدیهی بحث می كند.

از نظر این فلاسفه- چنانكه می دانیم- تجربیّات یكی از بدیهیّات ششگانه است. پس به هیچ وجه اثبات وجود یك میكروب به وسیله ی تجربه یك مسأله ی فلسفی به شمار نمی رود.

علم حر و آزاد
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است