در
کتابخانه
بازدید : 1235444تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand درسهای اشارات درسهای اشارات
Collapse درسهای  <span class="BookName">نجات</span> درسهای نجات
Expand فصل (1) فی بیان أقسام الموجودفصل (1) فی بیان أقسام الموجود
Expand فصل (2) فی اثبات المادة و بیان ماهیة الصورة الجسمیةفصل (2) فی اثبات المادة و بیان ماهیة الصورة الجسمیة
Collapse فصل (3) فی أن الصورة الجسمیة مقارنة للمادة فی جمیع الاجسام عمومافصل (3) فی أن الصورة الجسمیة مقارنة للمادة فی جمیع الاجسام عموما
Expand فصل (4) فی اثبات التخلخل و التكاثف فصل (4) فی اثبات التخلخل و التكاثف
Expand فصل (5) فی ترتیب الموجودات فصل (5) فی ترتیب الموجودات
Expand درسهای الهیّات <span class="BookName"> «شفا» </span> درسهای الهیّات «شفا»
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
بعد كه این مسأله ی فانی شدن ماده یا تبدیل شدن ماده به چیزی كه آن را «انرژی» می نامند پیش آمد، یك دنیای دیگری در واقع گشوده شد، یعنی نشان داد كه آنچه را كه ما «ماده» می نامیدیم، یعنی آن جرم شیخ اشراق، این خودش ماده نیست، این خودش یك صورت است، به جهت اینكه چیزی است كه به چیز دیگر تبدیل می شود. پس معلوم می شود كه یك چیز دیگری هست، یك اصل دیگری هست كه یك حالتش همین جرم بودن است و حالت دیگرش انرژی بودن است. پس انرژی بودن یك فعلیّت است برای او، جرم بودن فعلیت دیگری است. پس چیزی بسیط تر از این جرم وجود دارد كه گاهی به این شكل تظاهر می كند و گاهی به آن شكل؛ یعنی این قهراً ما را رساند به آن مطلب؛ این خودش باطل می كند نظریه ی امثال شیخ اشراق را و نظریه ی همه ی كسانی را كه در مورد آخرین واحد ماده، آخرین اصل ماده (كه اصلاً ماده را كه ماده می گفتند به اعتبار آن می گفتند) قائل بودند مادة المواد همانی است كه ملاك جسمیت است و باقی دیگر همه، شكلها و صورتها و تنوّعاتی است كه او پیدا كرده است. معلوم شد كه نه، ممكن است كه این شی ء در اثر كار، در اثر یك سلسله تشعشعات، اصلاً حالت ماده بودن خودش را از دست بدهد؛ ولی معدوم كه نمی شود، تغییر حالت می دهد؛ این حالت را از دست می دهد حالت دیگر به خود می گیرد. همین كه «این حالت را از دست می دهد حالت دیگر را می گیرد» نشان می دهد پس این كه تا حالا او را ماده می دانستیم ماده نیست چون ماده یعنی آن بسیط ترین چیزی كه همه چیز شكلهای او و صورتهای اوست.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 186
این موضوع نشان داد كه خود این [مادّه ] صورت شی ء دیگر است. پس یك چیز دیگری باز در این بین هست كه گاهی به این حالت درمی آید گاهی به آن حالت درمی آید؛ یعنی خود این جسمیّت شد یك صورت، یك شی ء. مشّائین چرا جسمیّت را «صورت» می نامند؟ چون می خواهند بگویند آن ماده ی اولی كه شكلها را پذیرفته است این نیست، این خودش یك شكلی از اشكال است. شیخ اشراق چرا این را می گوید ماده است؟ او دیگر نمی تواند بگوید صورت، می گوید این آن اصلی است كه باقی دیگر، شكلهایی است كه این پیدا می كند، این دیگر صورت نیست، ماده است نه صورت [1].

این مطلب، ما را می رساند به اینكه نه، پس لااقل در حدّی كه مشّائین می گویند این جرم یعنی آن كه جرمیّت و جسمیّت را تشكیل می دهد و ابعاد را تشكیل می دهد، ماده ی اولی نیست، بلكه خودش یك صورتی است در عالم و یك چیزی است كه به این صورت درآمده است و گاهی به صورت دیگر درمی آید یعنی به فعلیت دیگر درمی آید كه اسمش را «انرژی» می گذارند، منتها قدما دیگر این صورت دیگر را فرض نمی كردند. اینها یك صورت دیگر آمدند فرض كردند غیر از صورت جسمیه كه در عرض صورت جسمیه است. آنها صورت جسمیه را از این جهت صورت می دانستند كه خودش دو تا می شود و دو تا یكی می شود (از راه فصل و وصل) . حالا اگر نظریه ی تبدیل ماده به انرژی و انرژی به ماده ثابت بشود جای برهان فصل و وصل را می گیرد [2].

قدما كوشش می كردند از راه فصل و وصل بگویند پس جرمیّت خودش یك
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 187
صورت است و یك حالت است برای شی ء دیگر، و یك شی ء دیگر است كه به این شكل درآمده است، چون وحدت و كثرت پیدا می كند و آن واحد غیر از كثیر است و این كثیر غیر از واحد است (كه بعد هم دچار آنهمه اشكالاتی می شدند كه در باب برهان فصل و وصل هست و زحمت می كشیدند كه آن اشكالها حل بشود) . امّا اگر این نظریه ی امروزی ثابت بشود راه را آسان تر می كند. ولی آنوقت یك اشكالات دیگری پیدا می شود. آن اشكالات همینهایی است كه در اینجا مطرح است كه از جاهای خیلی دقیقی است كه شیخ مطرح كرده و در كلمات غیر شیخ این مطلب نیست، شاید به ارزش حرف شیخ توجه نكرده اند؛ ولی او خوب به این مطلب توجه كرده است، هم در شفا این را دارد و هم در نجات.


[1] . سؤال: آیا نزدیك به نظریه ی آناكسیماندر نمی شود كه می گفت عنصری هست نامتعین جامع همه ی اینها؟ استاد: چرا، آن عنصر نامتعین را او تعریف نكرده است. عنصر نامتعین او با هیولای اولای ارسطو تا حد زیادی قابل انطباق است، منتها مقداری ابهام دارد؛ یعنی یك حرفی است كه قابل انطباق است ولی چون خود او تعریف زیادی رویش نكرده است نمی شود روی حرفش زیاد تكیه كرد.
[2] . سؤال: آیا تعداد جواهر پنجگانه عوض نمی شود؟ استاد: نه، آن ماده و صورت است، تعدادش به هیچ وجه عوض نمی شود. آن ماده و صورت را كه می گویند- حالا ماده را تعریف نكرده اند یعنی بنا بر هر مسلكی ماده ای داریم و صورتی- عوض كه نمی شود بلكه آن را تأیید می كند، چون همان جواهر خمسه بنا بر نظریه ی مشّائین جواهر خمسه است، بنا بر نظریه ی اشراقیین كه دیگر جواهر خمسه نیست، جواهر سه گانه است: عقل است و نفس است و جسم، دیگر جسم مركّب از ماده و صورت نیست.

ولی این نظریه ی تبدیل ماده به انرژی، یك چیزی است كه جانشین برهان فصل و وصل می شود و به نحو رساتری هم جانشین می شود.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است