در
کتابخانه
بازدید : 1235560تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand درسهای اشارات درسهای اشارات
Collapse درسهای  <span class="BookName">نجات</span> درسهای نجات
Expand فصل (1) فی بیان أقسام الموجودفصل (1) فی بیان أقسام الموجود
Collapse فصل (2) فی اثبات المادة و بیان ماهیة الصورة الجسمیةفصل (2) فی اثبات المادة و بیان ماهیة الصورة الجسمیة
Expand فصل (3) فی أن الصورة الجسمیة مقارنة للمادة فی جمیع الاجسام عمومافصل (3) فی أن الصورة الجسمیة مقارنة للمادة فی جمیع الاجسام عموما
Expand فصل (4) فی اثبات التخلخل و التكاثف فصل (4) فی اثبات التخلخل و التكاثف
Expand فصل (5) فی ترتیب الموجودات فصل (5) فی ترتیب الموجودات
Expand درسهای الهیّات <span class="BookName"> «شفا» </span> درسهای الهیّات «شفا»
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
برهان قوه و فعل برهان ساده تری است و خلاصه ی آن برهان این است كه هر جسمی در آن واحد چیزی است كه هست و چیزی است كه می تواند چیز دیگر بشود. هر جسمی در آن واحد دارای دو حیثیت است. اگر اجسام عالم اینجور بودند كه همین بودند كه هستند و در اینها امكان شدن چیز دیگر نمی بود، اینجا ما حرفی نداشتیم، می گفتیم بسیار خوب این جسم همین است كه بالفعل است و فعلیت دارد، همین صورت جسمیه قدر مسلّم در او فعلیت دارد؛ و ما دلیلی نداشتیم كه غیر از صورت جسمیه چیز دیگری هم تشخیص بدهیم. ولی ما می دانیم كه هر جسمی در عین اینكه چیزی است كه هست در عین حال چیزی است كه امكان شدن چیز دیگر را هم دارد؛ یعنی هر چیزی از آن جهت كه چیزی است كه هست، شیئی است بالفعل، و از جهت آن شی ء دیگر كه امكان آن شی ء دیگر در او هست، شیئی است بالقوه. پس در آن واحد، این هم این شی ء است هم آن شی ء؛ این شی ء است بالفعل، آن شی ء است بالقوه. مثلاً جسمی الآن جسم «الف» است، ولی ممكن است «ب» باشد. پس این در آن واحد هم الف است هم ب؛ و البته امكان ندارد در آن واحد هم الف بالفعل باشد هم ب، یعنی دو ماهیت مختلف داشته باشد. ولی به این نحو امكان دارد كه الف است بالفعل، و ب است بالقوه؛ الف هست و می تواند ب باشد. حالا می خواهیم ببینیم كه آیا این دو حیثیّت هر دو یكی است؟ یعنی این شی ء از همان حیث كه الف است بالفعل، از همان حیث ب است بالقوه؟ یعنی فعلیت الف عین قوه بودن ب است؟ یا اینكه نه، فعلیتی از آن حیث كه یك فعلیت است ابا دارد كه فعلیت دیگر باشد، فعلیتها یكدیگر را ابا دارند، باید یك چیز دیگری در آن باشد كه به موجب آن چیز دیگر، می شود ب باشد؛ یعنی مناط بالقوه ب بودن، غیر از مناط بالفعل الف بودن است.

پس در این جهت شكی نیست كه آنچه در طبیعت است بالفعل چیزی است كه هست و بالقوه چیزی است كه می تواند باشد. ولی آیا جهت بالقوه و جهت فعلیت هر دو یكی است؟ یعنی این از همان حیث كه الف است بالفعل، از همان حیث ب است بالقوه؟ (ممكن است كسی بیاید چنین حرفی بزند، بگوید چه مانعی دارد كه یك حیثیت واحد، بالفعل یك شی ء باشد و همان، بالقوه یك شی ء دیگر باشد؟ ) یا اینكه نه،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 182
حیثیت فعلیت غیر از حیثیت بالقوه است؟ روی همین جهت باز در كتب مفصل تر بحثهای طولانی تری شده است و طرفداران برهان قوه و فعل، یعنی طرفداران نظریه ی مشّائین، در اینجا جدّاً اصرار دارند كه حیثیت بالقوه غیر از حیثیت بالفعل باید باشد.

اینجا البته یك مطلب دیگری هم در كار هست و آن این است: یكوقت ما اشیاء را ثابت در نظر می گیریم یعنی به حركت جوهری در اجسام قائل نیستیم؛ اگر قائل به حركت جوهری در اجسام نباشیم به یك شكل این برهان قوه و فعل را باید تقریر كنیم، و اگر قائل به حركت جوهری باشیم جور دیگری باید تقریر كنیم. اگر قائل به حركت جوهری نباشیم به همین شكل است كه بیان شد؛ یعنی اینجور فكر می كنیم كه اشیاء چیزی هستند كه هستند و چیزی هم ممكن است باشند؛ یعنی میان فعلیت و قوه نوعی جدایی قائل هستیم؛ یعنی فعلیتهای پی درپی و متتالی نسبت به یكدیگر داریم؛ می گوییم الف الآن الف است، این الف بودن برایش یك فعلیت است، یك امكان ب بودن هم برایش وجود دارد، یكوقتی هم ممكن است ب باشد منتها آنوقت دیگر الف نباشد و ب باشد. آنگاه بگوییم آیا آن حیثیتی كه مناط الف بودن است غیر از حیثیتی است كه مناط امكان ب بودن است؟ قهراً باید بین این قوه و فعل هم یك نوع جدایی باشد یعنی یك نوع تركیب انضمامی كأنّه قائل باشیم، بگوییم الآن در آن واحد در كنار یكدیگر دو چیز قرار دارد: فعلیت الف و قوه ی ب.

اما اگر قائل به حركت جوهری بشویم آنوقت میان فعلیت الف و فعلیت ب جدایی نیست، یعنی فعلیت الف و فعلیت ب هر دو مراتب یك فعلیت هستند و در عین اینكه مراتب یك فعلیت هستند خود مراتب چون به صورت حركت هست تجزیه می شود هر مرتبه اش به مراتبی، یعنی هر مرتبه اش قوه است برای مرتبه ی بعدی و فعلیت است نسبت به مرتبه ی قبلی؛ و همین جور قابل تحلیل است به قوه و فعلیت؛ یعنی بنا بر حركت، برهان قوه و فعل بهتر قابل اثبات است؛ یعنی بنا بر اصل حركت، این هیولای اولی و ماده ی اولایی كه اینها می گویند بیشتر و بهتر قابل اثبات است؛ یعنی رابطه ی قوه و فعل بنا بر اصل حركت توجیه پذیرتر است. خوب، این هم یك مطلبی بود كه از خارج خواستیم اینجا عرض كرده باشیم [1].

مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 183

[1] . سؤال: مسأله ی حیثیت كه اینجا می فرمایید، منظورتان اعتباری است كه ما می كنیم یا. . . ؟ استاد: نه، حیثیت واقعی است؛ جنبه ی واقعی است كه خود شی ء دارد.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است