در
کتابخانه
بازدید : 1234783تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand درسهای اشارات درسهای اشارات
Collapse درسهای  <span class="BookName">نجات</span> درسهای نجات
Collapse فصل (1) فی بیان أقسام الموجودفصل (1) فی بیان أقسام الموجود
Expand فصل (2) فی اثبات المادة و بیان ماهیة الصورة الجسمیةفصل (2) فی اثبات المادة و بیان ماهیة الصورة الجسمیة
Expand فصل (3) فی أن الصورة الجسمیة مقارنة للمادة فی جمیع الاجسام عمومافصل (3) فی أن الصورة الجسمیة مقارنة للمادة فی جمیع الاجسام عموما
Expand فصل (4) فی اثبات التخلخل و التكاثف فصل (4) فی اثبات التخلخل و التكاثف
Expand فصل (5) فی ترتیب الموجودات فصل (5) فی ترتیب الموجودات
Expand درسهای الهیّات <span class="BookName"> «شفا» </span> درسهای الهیّات «شفا»
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اگر موجود، مبدأ اول در هر تعریف باشد معنایش این است كه ما در تعریف هر شی ء، آن را به اجناس و فصولش تعریف می كنیم و آن اجناس و فصول را به اجناس و فصولی دیگر، تا سرانجام به جنس نهایی می رسیم (البته چون موجود، اعمّ است پس باید جنس باشد) ؛ آن جنس نهایی- یعنی آن كه مبدأ است برای جنسهای دیگر- «موجود» است. ولی آیا شیخ و دیگران این را قبول دارند كه مفهوم «موجود» یا «وجود» جنس الاجناس همه ی ماهیات است؟ نه شیخ و نه هیچكدام از فلاسفه ی اسلامی این را قبول ندارند و اشكال مطلب هم همین است. در كلمات متكلمین این مطلب آمده است كه وجود جزء ماهیت است، ولی شیخ و دیگران برهان اقامه می كنند كه محال است وجود جزء ماهیت باشد یعنی جنس یا فصل باشد.

در فلسفه ی جدید، هگل هستی را اولین مقوله می داند، و در فلسفه ی او هستی می شود جنس الاجناس، چون اولین مقوله است و دیگر مقولات از او شروع می شود؛ یعنی به قول او از تركیب هستی با نیستی مقوله ی «شدن» به وجود می آید. ولی در فلسفه ی شیخ چنین حرفی نیست، چون اگر چنین چیزی باشد باید حمل موجود بر هر شی ء، ضروری و ذاتی باشد، و نیز حمل عدم بر هر شی ء محال باشد. ما هر ماهیتی را كه در نظر می گیریم، مثلاً ماهیت «انسان» را، «حیوانیت» - یعنی جنس آن- را هم در ضمنش در نظر می گیریم؛ یعنی فرض انسان فرض حیوانیت هم هست. حال اگر موجود جنس الاجناس باشد باید اینجور باشد یعنی باید فرض انسان فرض موجودیت هم باشد و حال آنكه چنین نیست، می توان انسان را فرض كرد بدون اینكه فرض وجود
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 141
برایش بشود؛ می گوییم «انسان موجود است» و «انسان معدوم است» و حال آنكه اگر موجود جزء ماهیتش باشد غلط است كه مثلاً بگوییم «انسان در اینجا موجود است» چون می شود انسان موجود در اینجا موجود است؛ و اگر بگوییم در آنجا معدوم است، باز هم غلط است. پس به هر حال شیخ این را قبول ندارد.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است