اتفاقاً این از مسائلی است که میان بوعلی و ملاصدرا هم اختلاف است. بوعلی
معتقد است که عناصر صورت اولی خودشان را از دست نمی دهند (در اینجا هم بدان
اشاره می کند) می گوید دلیل مطلب این است که بعد از اینکه ترکیب از بین رفت
می بینیم که عناصر به حالت اولیه برمی گردند. اگر همین درخت را ببُرند کم کم تفاسد
پیدا می شود، هوا برمی گردد و هوا می شود، آب برمی گردد و آب می شود، آتش و
خاک هم برمی گردند و آتش و خاک می شوند، هر کدام سر جای خودشان
برمی گردند. به همین جهت است که مجموع مواد عالم هیچ وقت کم و زیاد نمی شود.
برای اینکه مثلاً مقداری از خاک اکنون به مرکباتی که در عالم هستند تبدیل شده،
وقتی که آن مرکبات از بین بروند دوباره این خاک به جای خود برمی گردد. هوا و
آب و آتش نیز چنین است. اما ملاصدرا معتقد است که با آمدن مرکب، صورت
عناصر از بین می رود. ولی این فرض شیخ روی نظر خودش است که ارسطو هم
ظاهراً چنین نظری داشته است.
پس [ببینیم این ترکیبی که در آن، صورت عناصر باقی است ] استحاله است یا
استکمال؟ اینجا که عناصر ترکیب می شوند و از ترکیب آنها یک مرکب به وجود
می آید استکمال صورت نگرفته است، زیرا یک چیز نیست که مستکمل شده باشد،
چند چیز آمده اند و جمع شده اند و از مجموع آنها یک چیز به وجود آمده است، نه
اینکه یک شئ موجود کمالی پیدا کرده باشد. استحاله هم نیست، زیرا اگر بگوییم
استحاله است، باید قائل شویم که صور عناصر زایل شده است، ولی گفتیم که بوعلی
عقیده دارد که در این ترکیبات صور عناصر زایل نمی شود. بنابراین تقسیم ارسطو از
«کون شی ء من شی ء» شامل «کون المرکب من العناصر» نشده است. این هم باز ایراد
دیگری است که بر بیان ارسطو گرفته شده است. معلوم می شود که این ایرادها را قبلاً
دیگران بر ارسطو گرفته اند که بوعلی آنها را نقل می کند و به این ایرادها جواب
می دهد.