2. مسأله ی مشكل دیگر، كاشفیّت كلّی است، كه كشف امور غیرمتناهی است. باز
هم راه حل همان راه حل است؛ یعنی آنچه در ذهن ما می آید، مرتبه ی خیال، یك مرتبه ای
است كه گو اینكه از مرتبه ی مادّی و عینی بالاتر است امّا یك مرتبه ی بالاتر هم داریم كه
مرحله ی وجود عقلی است. وجود عقلانی به واسطه ی اكملیّتی كه دارد وجودش وجود یك
فرد نیست بلكه بوحدته كلّ افراد غیر متناهی است.
از حرفهای شیخ معلوم شد كه كلّیّت فقط در ذهن لاحق می شود كلّی را، و الاّ در
خارج وجود ندارد.
گفتیم طبیعت را لابشرط در نظر می گیریم، مثل انسان. یك وقت با قید در نظر
گرفته می شود مثل قید كلّیّت. طبیعی همان لابشرط است. اگر در ذهن بیاید كلّی است
و اگر در خارج بیاید جزئی است، خودش نه كلّی است و نه جزئی.
انسان+وصف كلّیّت انسان كلّی
كلّی طبیعی+كلّی منطقی كلّی عقلی