این اصطلاح قطع نظر از اینجا در جاهای دیگر هم به کار می رود. این کلمه را به
هر معنا و مفهومی که نسبت دهیم دوپهلوست. مثلاً اگر بگوییم «مجردالانسان» یا
«الانسان المجرد» مقصود چیست؟
این کلمه گاهی در معنی آن چیزی به کار برده می شود که از آن «بشرط لا» تعبیر
می کنند. وقتی می گویند «مجردالانسان» یا «الانسان المجرد» یعنی الانسان بشرط لا
شی ء، به شرط اینکه چیز دیگری نباشد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج8، ص: 176
ولی گاهی این کلمه را به کار می برند و مقصودشان لا بشرط است. مثلاً می گویند
الانسان المجرد یعنی انسان بما هو هو مع قطع النظر عن شی ء اخر. این نکته ای که
عرض می کنم خوب توجه بفرمایید که درست فهمیده شود. ممکن است بگویید
چطور می شود که این لفظ «مجرد» دو معنا پیدا می کند، و حال آنکه لفظ «مجرد»
یعنی خالی، یعنی بدونِ؛ کلمه ی «بدونِ» که باید مفهوم مشخصی داشته باشد؟
این اصطلاح از آن جهت ابهام پیدا می کند که وقتی انسان یک معنا و ماهیتی را
در نظر می گیرد [به دو صورت به آن نظر می کند: ] یک وقت هست این «بدونِ» را در
مقام واقع می بیند، یعنی آن ماهیتی که در واقع بدون فلان شرط است، بدون فلان شئ
است. مثلاً انسان عالم و در مقابل آن انسان غیرعالم را در نظر بگیرید. اگر انسان را
بدون علم در نظر بگیرید، انسانِ بدون علم مورد نظر شماست، منظور شما انسانی
است که عالم نباشد. در این صورت انسان عالم از حوزه ی منظور شما خارج می شود.
یک وقت هست که شما انسان را در نظر می گیرید بدون آنکه غیر از انسان چیز
دیگری را در نظر بگیرید؛ یعنی این «بدونِ» قید نظر شما می شود، یعنی شما انسان را
در نظر گرفته اید بدون آنکه علاوه بر انسان چیزی را در نظر بگیرید از عالم یا
غیرعالم؛ یعنی این انسان در مقام لحاظ شما مجرد است، در لحاظ شما غیر از
خودش چیز دیگر درنظر گرفته نشده است. آن وقت معنایش این است که منظور
شما فقط انسان است و بس.
وقتی که منظور شما فقط انسان باشد، چه عالم باشد و چه غیر عالم، در این
صورت انسان مورد نظر شما در این مرحله ی دوم اعم است از انسان در مرحله ی اول.
در آنجا شما انسانِ بدون علم را در نظر گرفتید، ولی در اینجا انسان را اعم از اینکه
عالم باشد یا غیر عالم.
ببینید، [در اینجا سه چیز است: ] یک انسان است، یک در نظر گرفتن، یک
«بدونِ» . اگر شما انسان بدون علم را در نظر گرفتید، نظر شما آمده روی انسان بدون
علم، و در این صورت به هر حال منظور شما انسان خاص می شود. اما یک وقت
هست که شما انسان را در نظر می گیرید و این «بدونِ» قید نظر شما می شود، بدون
آنکه غیر از انسان چیز دیگر را در نظر بگیرید. پس منظور شما انسان مطلق خواهد
بود، یعنی انسان است بدون آنکه در نظر شما غیر از انسان چیز دیگر آمده باشد.
پس در مورد اول، منظور شما و آنچه که نظر شما به آن تعلق گرفته انسان مجرد از
مجموعه آثار شهید مطهری . ج8، ص: 177
علم است. اما در مورد دوم، انسان است در حالی که در مقام نظر، نظر شما مجرد
است از این که چیزی غیر از انسان را در نظر بگیرید؛ در این صورت منظور شما
انسان مطلق می شود، انسانِ اعم از آن مرحله ی اول.
در مرحله ی اول شما عدم را اعتبار کردید، یعنی عدم علم معتبر است. اما در
مرحله ی بعد علم را اعتبار نکرده اید. فرق است بین اعتبار عدم العلم و عدم اعتبار
العلم. با این توضیح می خواستم ببینید که این کلمه ی «مجرد» چگونه است.