شیخ بعد از علم وارد بحث اراده می شود و چند سطری در باره ی آن بحث می کند و
رد می شود. اراده و مشیت هر دو یک معنی دارد. خداوند فاعل بالاراده است.
در باب اراده اختلاف نظر شدیدی بین متکلمین و محدثین از یک طرف و حکما
مجموعه آثار شهید مطهری . ج8، ص: 366
و فلاسفه از طرف دیگر وجود دارد. متکلمین اراده را در ردیف علم و قدرت و
حیات که از صفات ذات هستند نمی شمارند، بلکه آن را صفت فعل می دانند و فعل
حق می شمارند. ولی فلاسفه اراده را مانند سایر صفات ذات و عین ذات می دانند.
البته حکما حرف دیگری هم دارند، می گویند همان طور که علم حق تعالی
مراتب دارد، اراده ی او هم مراتب دارد. همان طور که علمِ در مرتبه ی ذات و علمِ در
مرتبه ی فعل داریم و لوح محفوظ خودش علم خداوند است ولی مخلوق آن، اراده هم
همین طور است. اراده عین مرید و عین ذات است و مراد هم عین اراده است. هم به
مرید و هم به مراد می شود «اراده» گفت.
حضرت علی علیه السلام می فرماید:
«إنَّ اللّهَ خَلَقَ الْاَشْیاءَ بِمَشِیَّتِهِ، وَالْمَشِیَّةَ بِنَفْسِها» [1].
در معنی این حدیث خیلی بحث است. مشیت علت اشیاء است و خودش معلول
ذات است.
میرداماد و امثال او این طور معنی کرده اند: مثل این است که بگوییم ماهیات به
وجود پیدا شده اند و وجود به ذات خود موجود است. پس اشیاء، یعنی چیزهایی که
مورد اراده ی حق تعالی قرار گرفته اند، به تبع مشیت و اراده مخلوقند، ولی مشیت و
اراده به نفس خود مخلوق است.
یک حدیثی از امام رضا علیه السلام است که «لا یُعْرَفُ ما هُناکَ إلاّ بِما ههُنا» .
مخلوقات وسیله اند برای شناختن خداوند. آنها، هم حامد پروردگارند و هم
مسبّح؛ یعنی کمالات مخلوقات حاکی از کمال پروردگار است.
مسبّح اند چون نقص دارند، و پروردگار را تنزیه می کنند که او این نقایص را
ندارد.
ما در مورد انسان به چه کاری «اختیاری» می گوییم؟ فعلی که از روی علم و
شعور و ادراک باشد و در قدرت ما باشد.
[1] . [در توحید صدوق، صفحه ی 147، حدیث 19 از امام صادق علیه السلام شبیه این عبارت نقل شده است به این صورت: خَلَقَ اللّهُ الْمَشِیَّةَ بِنَفْسِها، ثُمَّ خَلَقَ الْاَشْیاءَ بِالْمَشِیَّةِ. ]