قیام صدوری و قیام حلولی مسأله ای است که بعدها صدرالمتألهین معتقد شده
که حتی قیام صور علمیه به نفس انسان هم قیام صدوری است نه حلولی. شیخ در
باب نفس انسان معتقد بوده که قیام صور علمیه به نفس انسان قیام حلولی است. از
اکثر حرفهای شیخ برمی آید که حتی قیام حلولی در ماده ی جسم هم هست، به این معنا
که شیخ قائل به تجرد صور معقوله است، ولی از صور معقوله که به صور خیالیه و
صور حسیه تنزل کنیم، شیخ قائل به تجرد نیست و می گوید که این صور در مراکز
مغز حلول دارند. مثلاً یک جا از مغز مرکز حلول صور حسیه است و یک جای دیگر
مرکز حلول معانی حسیه است. یک جا مرکز صوری است که از ناحیه ی چشم می آید،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج8، ص: 343
یک جا مرکز صوری است که از ناحیه ی گوش می آید. صور حسیه و خیالیه جز آنچه
که در مغز انسان است و جز همین صور و نقشهای مادی که در مغز است چیز دیگری
نیست. او معتقد است که با مردن انسان فقط قوه ی عاقله ی انسان که جوهر اصلی انسان
است باقی می ماند. این صور حسیه و خیالیه و وهمیه و این حافظه ای که ما از صور
اشیاء داریم یا ذاکره ای که از معانی جزئیه داریم [همه از بین می روند؛ ] ما باقی
می مانیم و ادراک کلیه ی ما.
ولی صدرالمتألهین معتقد شد و ثابت کرد که قضیه این جور نیست. حتی صور
خیالیه و صور حسیه هم قیامشان به نفس، قیام صدوری است نه قیام حلولی. قیامی
که اینها به مغز و ماده ی مغزی دارند اصلاً ادراک نیست. یک تأثیر و تأثری در مغز
هست که آن مقدمه ی ادراک انسان است. آن صوری که در اعصاب و در مغز انسان
منتقش می شوند، مقدمات ادراک انسان هستند نه خود ادراک انسان، شرط ادراک
انسانند نه عین ادراک انسان. آنچه که انسان ادراک می کند صوری است که مخلوق
نفس انسان است که به دنبال این اِعدادها و به دنبال این معدّات پیدا می شوند.
به هر حال شیخ لااقل در باب علم باری تعالی معتقد است که صور معقوله ی واجب
تعالی قیامشان به واجب تعالی قیام صدوری است.