بوعلی بیان شیخ اشراق را انتخاب نکرده و هرگز به این مسأله اشاره نکرده است که عالَم بوجوده العینی هم علم پروردگار است. او سراغ علم دیگری رفته که علم
قبل از معلوم است، علمی که غیر از معلوم و قبل از معلوم است. آن چیست؟
بوعلی از این راه وارد شده است که واجب تعالی علت تامّه ی عالم است. واجب
تعالی علت تامه ی اشیاء و به تعبیر دیگر علت تامه ی صادر اول است و صادر اول علت
تامه ی صادر دوم، تا برسیم به علل آخر. از طرف دیگر می دانیم که علم به علت، علت
علم به معلول است
[1]. [به عبارت دیگر] واجب تعالی علت تامه است برای صادر اول، و از طرف دیگر واجب تعالی به ذات خودش علم دارد (این را قبلاً ثابت
کرده ایم) و گفتیم که علم به علت، علت علم به معلول است. پس واجب تعالی علم
به معلول اول هم دارد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج8، ص: 326
معلول اول هم علت برای معلول دوم است. ثابت کردیم که واجب تعالی علم به
معلول اول دارد، و گفتیم که [علم به علت، علت علم به معلول است. ] پس علم حق
تعالی به معلول اول علت علم به معلول دوم است، و این امر الی غیرالنهایه هم که
جلو برود همین طور است؛ یعنی آنچه وجود عینی در عالم هست، ناشی از وجود
علمی است. علم حق تعالی به ذات خود علت است از برای علم به صادر اول، و
ذات حق تعالی علت است از برای عین صادر اول. باز خود صادر اول علت است
برای صادر دوم، و علم به صادر اول علت است از برای علم به صادر دوم، الی
غیرالنهایة. پس هستی قهراً یک نظام علمی پیدا می کند، در مقابل نظام عینی.
[1] خواجه ی طوسی (ره) یک بیانی در همین جا دارد که خود شیخ به آن صورت بیان نکرده است.