مجموعه آثار شهید مطهری . ج8، ص: 362
حالا برای تو تفکر در این باقی می ماند که وجود معقول این صور چه نحوه
وجودی است؟ آیا نسبت آن صور به ذات «اوّل» نسبت عوارض است با معروض و
نسبت لوازم است با ملزوم؟ اما شقّ دوم: یا این که آنها وجودی دارند جدا از ذات
حق و جدا از آن معلومات که ذوات غیر حق اند. یک وجودهای مستقلی دارند جدا،
هم جدا از معلومات و هم جدا از عالِم که ذات حق است، مثل سایر صور مفارقه ای
که دارای یک نظم و ترتیب خاصی هستند، مانند صور مفارقه ای که موجود در
آستان ربوبی می باشند. [اما شقّ سوم: یا موجودند در عقل یا نفسی ] و آنگاه که حق
تعالی این صور را تعقل می کند، در این حال تعقل می کند که اینها مرتسم هستند در
یکی از ایندو. البته «آنگاه» در اینجا به معنی زمانی نیست. . .
[4]
«ما أَصابَ مِنْ مُصِیبَةٍ فِی اَلْأَرْضِ وَ لا فِی أَنْفُسِکُمْ إِلاّ فِی کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِکَ
عَلَی اَللّهِ یَسِیرٌ» [5]. این تعبیرات نشان می دهد که همه ی اینها در یک کتابی در یک جای دیگر هست. در مورد قیامت نیز آمده است که
«هذا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ إِنّا کُنّا
نَسْتَنْسِخُ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» [6]. کأنّه ملائکه می گویند آنچه را شما انجام می دادید ما استنساخ می کردیم یعنی از روی آن یک نسخه ی دیگر می نوشتیم. این تعبیر هم مثل
این که نشان می دهد که قبلاً اینها در جایی مکتوب بوده که شما چنین می کردید و ما
آنجا از روی همان نسخه می نوشتیم؛ مثلاً یک نسخه ی تکوینی بوده.
[1] . «ترتیب» مذکر است و «موضوعة» مؤنث. به همین جهت، همان طور که در حاشیه آمده، «موضوعة» صفت «صور» است نه صفت «ترتیب» .
[2] . قبلاً که این قسمت را تدریس می کردم در حاشیه نوشته بودم کلمه ی «من حیث» زائد است؛ حالا هم هرچه فکر کردم دیدم این کلمه نمی تواند اینجا معنی داشته باشد؛ یعنی باید بگوییم: «أو هی موجودة» . در نسخه های دیگر هم ظاهراً «من حیث» دارد، ولی درست نیست.
[3] . در نسخه «من الاول» است که غلط است و معنی نمی دهد.
[4] . حدود سه چهار دقیقه از مطالب استاد ضبط نشده است.