این مطلب البته در کلمات شیخ نیامده که وجودات عینی اشیاء عین وجودات
علمی آنها باشد. ولی یک مطلبی نزدیک به این مطلب در کلام شیخ آمده که می شود
به شیخ گفت: شما که تا اینجا رسیدی چرا یک قدم جلوتر نرفتی؟ و آن مطلب این
است:
شیخ می گوید یک سلسله صور ارتسامی مناط علم حق تعالی به وجودات عینی
اشیاء است. می پرسیم: خود آن صور ارتسامی چطور؟ آنها معلوم بالذات حق
هستند یه نه؟ آن صور ارتسامی هم مثل خود اشیاء معلول ذات حق هستند نه عین
ذات حق. پس وقتی معلول ذات حق هستند، خود آنها معلوم ذات حق می باشند یا
نه؟
شیخ به این نکته توجه دارد، می گوید: بله، آنها نفسُ عقلِهِ للخیر هستند؛ یعنی در
نظام علمی قبول می کند که عاقل و معقول یکی است. البته اسم وحدت عاقل و
معقول را نمی برد، ولی از لابلای حرفهایش پیداست. می گوید [آن صور مرتسمه ]
نفسُ عقله للخیر هستند، نه این که عقلُه للخیر مبدأُ وجودِ الخیر. پس یک نظام از
وجود خیر داریم و یک نظام دیگر از عقلُهُ للخیر. نظام وجود خیر، معقول ذات حق
تعالی است به تبع صور معقوله ای که از این نظام وجود دارد. ولی خود صور معقوله
چطور؟ اینها معقولند یا معقول نیستند؟ بله، معقولند، ولی در اینجا معقولیتشان عین
عقلیتشان است؛ یعنی در اینجا عقل با معقول دو چیز نیست.
به شیخ می گوییم شما که به این مرحله رسیدی که در نظام علمی لااقل عقل و
علم را یکی بدانی، چرا اساساً می آیی و چنین فرض می کنی؟ از اول بگو نظام عینی
عین نظام علمی است.