این نظریه از یک جهت دیگر بر اساس آن نظریه ی معروف قوه و فعل ارسطوست.
نظریه ی قوه و فعل ارسطو که یک نظریه ی فوق العاده دقیقی است این است که در طبیعت
همیشه اشیاء از حالت بالقوه به حالت بالفعل سوق داده می شوند؛ یعنی در جوهر
اشیاء چنین چیزی هست. ارسطو قائل به نظریه ی ماده و صورت است. او به ماده ی تنها
قائل نیست، بلکه به صورت هم قائل است. او می گوید یک نوع رابطه ای میان ماده ی
موجود و صورتهای آینده هست، و می گوید ماده از طریق کون و فساد متحول به
صورت و متصوّر به صورت می شود و از یک قوه ای پا به مرحله ی فعلیت می گذارد.
فعلیتی که ارسطو برای اشیاء قائل است، امری است که با ماده ی اشیاء متحد است ولی
عین ماده ی اشیاء نیست؛ یعنی بنا بر نظریه ی ارسطو عقل انسان وقتی که از مرحله ی عقل
هیولانی پا به مرحله ی عقل بالملکه می گذارد، واقعاً جوهر به مرحله ای از کمال در
ذات خودش نائل شده که اثر آن درک بدیهیات اولیه است؛ و بعد که به مرحله ی عقل
مجموعه آثار شهید مطهری . ج8، ص: 297
بالفعل می رسد، باز این جوهر به صورت جدیدی نائل می شود که اثرش آن عملی
است که نامش «عقل بالفعل» است؛ و اگر کسی به عقل بالمستفاد مستقلی هم قائل
شد، باز می گوید وقتی این جوهر از عقل بالفعل به عقل بالمستفاد می رسد صورت
جدیدی پیدا می کند.