در
کتابخانه
بازدید : 1236079تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand درسهای اشارات درسهای اشارات
Expand درسهای  <span class="BookName">نجات</span> درسهای نجات
Expand درسهای الهیّات <span class="BookName"> «شفا» </span> درسهای الهیّات «شفا»
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
بحث درباب شرور پس از یک تحلیل به آنجا رسید که بازگشت شرور به اعدام است، آنهم نه هر عدمی. منظور عدم مطلق نیست، چون عدم مطلق به تعبیر شیخ «لاخبر له» ، آن عدم اصلا حکمی ندارد. اگر هم فرض کنیم که از عدم مطلق خبری باشد، همان شر عام و شر مطلق خواهد بود. پس عدم شر است، ولی نه هر عدمی، عدم ملکه شر است، یعنی عدم شیئی که آن شئ استعداد وجود داشتن دارد. آنچه که استعداد و امکان وجود دارد ولی به نحوی از انحاء وجود پیدا نکرده است یا وجود پیدا کرده و بعد معدوم شده است، این را ما «شر» می نامیم. هر کس هر شری را در نظر بگیرد، آخرش یا به عدم برمی گردد یا به وجودهایی که آن وجودها از آن جهت شرند که منشأ عدمند، نه از آن جهت که وجودند.

این یک بحثی است که حکما در اینجا دارند.

بحث دیگر مربوط به تلازمی است که میان همین «شرور و اعدام» و «خیرات» است. در همین عالم که عالم طبیعت است، همین شرور اگرچه به معنی خلأها هستند ولی از لوازم ذاتی یک سلسله خیراتند، که نبودن این خلأها مستلزم نبودن ملزوم آنهاست. این هم یک قسمت بحث است. البته حالا قسمتهای اساسی بحث را عرض
مجموعه آثار شهید مطهری . ج8، ص: 518
می کنم.

قسمت دیگر بحث، منشأ بودن همین شرور و اعدام است از برای خیرها؛ یعنی همان چیزی که نسبت به این مورد خاص شر است، در عین حال همین شر مقدمه و منشئی است برای بروزیک سلسله خیرها که بعدها بر این مترتب می شود. گفتیم که این مورد سوم همان است که معمولاً از آن تعبیر به «مصالح» می شود. می گویند در این شر یک مصلحتی است؛ یعنی بسیاری از خیرها متولد از این شرور هستند، فرزند همین شرور هستند که اگر این شرور نباشند آن خیرهایی هم که از اینها متولد می شوند نیستند.

پس اولا، از نظر ماهوی همه ی شرور عدمند. بنابراین مسأله ی ثنویت که دو ردیف و دو سنخ وجود داریم: وجود خیر و وجود شر، غلط است.

ثانیاً، خود این شرور لوازم یک سلسله خیراتند، به عبارت دیگر مولود یک سلسله خیراتند که نبودن آن شرور ملازم است با نبودن مولِد و والد اینها که یک سلسله خیرات می باشند.

ثالثاً، خود این شرور مولِد یک سلسله خیرات هستند.

اصول اساسی مطلب همینهاست. البته در ضمن، یک بحثهای جزئی و فرعی هم هست. حالا از سه سطر قبل می خوانیم:
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است