در
کتابخانه
بازدید : 1236068تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand درسهای اشارات درسهای اشارات
Expand درسهای  <span class="BookName">نجات</span> درسهای نجات
Expand درسهای الهیّات <span class="BookName"> «شفا» </span> درسهای الهیّات «شفا»
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
البته این موجودات هم به قول شیخ بر دو قسم هستند، این موجوداتی که موجب شریت در اشیاء دیگر می شوند دو جور هستند: اینها یا سبب مباین اند یا سبب مواصل.

مقصود از «سبب مواصل» این است: یک وقت هست که آن سببی که موجب این عدم می شود متصل به آن شئ است؛ و یک وقت هست که آن سبب متصل به او نیست، وجود مباینی از این وجود دارد. مثلا فرض کنید که آتش بدن را می سوزاند، محترق می کند، اختلال ایجاد می کند، نظم بدن را به هم می زند، رشته ها را قطع می کند. این آتش یک سببی است که به سبب اتصالش با این محل، این اثر را ایجاد کرده است.

ولی یک چیزی هست که سببش در واقع سببیت بعید [دارد] ، سببی است که با این اثر و مسبَّب خودش مباین است. مثلا فرض کنید که ابر در اثر سایه انداختن مانع رویش فلان گیاه می شود. این را ما «سبب مباین» می گوییم. حالا مطلب از این جهت فرق نمی کند که سبب مباین باشد یا مواصل، این در ماهیت مطلب تأثیری نمی گذارد.

این یک مطلب است؛ و این مطلب جای بحث ندارد که تمام شرور در نهایت امر منتهی به اعدام می شوند، و در این جای شک و شبهه ای نیست. هر چه را که شما در عالم شر حساب کنید، می بینید که شریتش از آن جهت است که منشأ یک عدم شده است. حتی ما مثلا اگر ظلم را شر می دانیم، که شر هم هست، شر بودن آن از چه جهتی است؟ آیا غیر از آن جهتی است که منشأ فقداناتی در مظلوم می شوند؟ و الاّ اگر همه ی جنبه هایی که در ظالم هست وجود داشته باشند منهای تأثیر عدمی که در مظلوم می کند، آیا می توانیم آن را شر بدانیم؟ حتی در اخلاق رذیله ای که ما اینها را شر می دانیم، مثل کبر و حسد، اگر درست دقت کنیم می بینیم شریت اینها از جهت تأثیری است که روی جنبه های دیگر فردی یا جنبه های خاص اجتماعی می گذارند. مثلا آدم متکبر یک خُلق خاصی دارد که خود را برتر از دیگران می بیند و دیگران را کوچک می پندارد. آیا نفس برتربینی بد است؟ اگر برتربینی هیچ اثری در انسان نمی داشت و مانع رسیدن انسان به هیچ کمالی نمی شد، که می شود، شریت نداشت. اگر انسان خودش را برتر از همه ببیند، خود این برتربینی سبب توقف انسان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج8، ص: 491
می شود، چون فکر می کند که من به بالاترین قله ها رسیده ام، من دیگر عیب و نقصی ندارم که بخواهم برطرف کنم، من که دیگر مقصدی نمانده که بخواهم به آنجا برسم، من به بالاترین درجات رسیده ام. اگر این جهت را ما از آن بگیریم، برتری جویی باشد، شریتی ندارد.

هر عقده ای از عقده های روحی را که شما در نظر بگیرید، چنین است. همین تکبر اگر آن اثر منفی که روی دیگران می گذارد نبود و اگر آثار منفی تکبر روی خود فرد و روی افراد دیگر نبود، تکبر چرا بد باشد؟ حسد هم همین جور است. اگر اثر منفی آن روی خود انسان و روی انسانهای دیگر را، به فرض محال، بگیریم، حسد بد نیست. تمام ملکات رذیله که ما آنها را شر می دانیم و علم اخلاق، نبودن آنها را بر بودنشان ترجیح می دهد، وقتی که دقت کنیم، می بینیم که بودن اینها نوعی مانعیت یا نوعی رافعیت یا نوعی دافعیت دارد. چون مانع خیر هستند و رافع خیر هستند و موجب عدمند، از آن جهت اینها شرند.

تا اینجا یک مرحله از مراحل باب شرور طی می شود.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است