این مسأله ای است که برای همه ی مسلکها و همه ی فلسفه ها مطرح است. در همه ی
فلسفه ها رابطه ی علت و معلول را یک رابطه ی ضروری می دانند و به اصطلاح امروز
یک رابطه ی جبری می دانند، یعنی یک رابطه ی لایتخلف. معنای رابطه ی لایتخلف این
است که با پیدایش علت، امکان تخلف معلول نیست و تخلف آن محال است. این
اختصاص به فلسفه ی الهی ندارد؛ در فلسفه ی مادی هم همین اصل مطرح است، بلکه در
همه ی فلسفه های عالم مطرح است. آیا تخلف معلول از علت تامه امکان دارد؟ نه، امکان
ندارد. آیا می شود یک شئ حادث شود بدون آن که علت تامه اش وجود داشته باشد؟ نه.
آیا می شود علت تامه وجود پیدا کند و معلول حادث نشود؟ نه، این هم محال است.
حالا که چنین است ما چگونه می توانیم وجود حادثه های پی درپی را توجیه
کنیم؟ کسانی که می گویند حادثِ زمان قبل علت است از برای حادثِ زمان بعد، و
این حادث هم علت است از برای حادث زمان بعد، و به این ترتیب جلو می روند،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج8، ص: 378
اینها حرفی می زنند بدون آنکه درست روی آن فکر کرده باشند. شما می گویید که
«الف» در اولِ دقیقه ی قبل حادث شده و «ب» در اول دقیقه ی بعد. پس بین حدوث
«الف» و حدوث «ب» یک دقیقه فاصله شده است. می پرسیم: چطور شده که این
یک دقیقه فاصله شده است تا اینکه معلول پیدا شده است؟ این جدایی دیگر معنی
ندارد. اگر «الف» علت تامه است و هیچ حالت منتظره ای ندارد پس چگونه یک
دقیقه فاصله شده است؟
اگر بگوییم حالت منتظره ای بوده، معنایش این است که یک شرطی و چیزی
لازم بوده که هنوز تحقق نیافته و بنابراین علت تامه حالا حادث شده. بسیار خوب،
پس علت تامه مقارن حدوث معلول حادث شده است. خود آن علت هم یک
حادث می شود و در این صورت از یک علت دیگر حادث شده است؛ و بالاخره
نتیجه این است که یا یکی از این دو فرض را باید قبول کنیم، که هیچ کدامش قابل
قبول نیست، و یا باید قبول کنیم که هر چیزی که حادث می شود با جمیع علتهایش
حادث می شود. تازه این هم خودش تفسیر ندارد. این جمیع علتها یک علت نهایی
ندارد و همان تسلسل می شود که محال است؛ یعنی نمی شود فرض کرد که سلسله ی
این علتها به حادثی منتهی شود که علت نداشته باشد؛ این محال است. پس تسلسل
علل الی غیرالنهایه پیش می رود و این هم محال است.