ما این را در اصول فلسفه در باب «ایجاد» گفته ایم. ایجاد یعنی چه؟ ایجاد یعنی
اعطاء وجود، وجود دادن. آنگاه می گوییم که آیا از نظر مفهوم، میان مفهوم وجود
دادن با مفهوم پول دادن فرق است؟ نه، فقط اینجا بجای وجود، پول را گذاشته ایم و
آنجا بجای پول، و چه بگوییم اعطاء پول کرد؛ یعنی مفهومها با یکدیگر مساویند؛ چه
بگوییم اعطاء وجود کرد، و چه بگوییم اعطاء پول کرد؛ یعنی هر دو از نظر مفهوم همسنگ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج8، ص: 311
هستند. اما آنجا که اعطاء پول می شود و کسی به کسی پول اعطاء می کند قطعاً باید
یک مُعطی الیه وجود داشته باشد، یعنی باید یک شخصی و یک چیزی غیر از مُعطی ِِ
و غیر از مُعطی که پول است وجود داشته باشد که این پول به او اعطاء شود؛ باید یک
موجود عینی قبلاً وجود داشته باشد؛ و الاّ اگر قبلاً چیزی وجود نداشته باشد اعطاء
پول تحقق پیدا نمی کند. علاوه بر آن سه چیز، امر چهارمی هم احتیاج است و آن
اعطاء پول می باشد. اعطاء غیر از معطی ِِ و غیر از مُعطی و غیر از مُعطی الیه است. پس
ما به چهار عامل احتیاج داریم، و بلکه حتی عامل پنجمی هم هست که آن اخذ و
پذیرش است. با اینکه مفهوم «اعطاء پول» با مفهوم «اعطاء وجود» با هم فرقی
ندارند و همسنگ می باشند، حالا سراغ اعطاء وجود می رویم.
می گوییم: علت، مُعطی وجود معلول است. آیا در اینجا معطی ِِ یک امر است که
موجِد است، و معطی یک چیز است که وجود است، و معطی الیه یک عامل سوم
است؟ مثلاً می گوییم «الف» به «ب» اعطاء وجود کرد. آیا باید یک «الف» باشد و
یک «وجود» باشد و یک «ب» باشد که «الف» وجود را به «ب» بدهد؟ اگر «ب»
باشد که خودش دیگر وجود دارد، معنی ندارد که «الف» به او وجود بدهد؛ اعطاء
وجود به «ب» معنی ندارد. پس معطی الیه در اینجا پایش می لغزد و نمی توان یک
معطی الیه به آن صورت که در اعطاء پول داشتیم در اینجا داشت. حالا می آییم سراغ
اعطاء. آیا همان طور که در پول دادن، معطی یک چیز است و اعطاء چیز دیگری
است، در اینجا هم چنین است؟ در آنجا پول چیزی است که مثلاً در جیب است و
اعطاء، آن عملی است که پول را برمی دارد و از آنجا به جای دیگر منتقل می کند. آیا
در باب اعطاء وجود هم چنین است که قبل از عمل اعطاء وجود «ب» در یک
کناری گذاشته شده و بعد معطی ِِ می آید و آن وجود را برمی دارد و به «ب» می دهد؟
اگر وجود «ب» قبل از اعطاء وجود داشته باشد که دیگر «ب» وجود دارد و اعطاء
معنی ندارد، و به طریق اولی پذیرش هم معنی ندارد. پس باقی می ماند موجِد و
ایجاد؛ یعنی تمام معانی دیگر در ایندو جمعند. یک وجود، علت است و یک وجود،
معلول. حقیقت وجود معلول همان حقیقت ایجاد است؛ یعنی وجود معلول وجود
تعلقی است. آن معلول، هم ایجاد است و هم موجَد، هم معطی است و هم اعطاء و هم
معطی الیه؛ منتها به اعتبار آن ماهیتی که از او انتزاع می شود، آن ماهیت همیشه
معطی الیه است. اما ماهیت یک امر اعتباری است که در مرحله ی بعد از وجود انتزاع
مجموعه آثار شهید مطهری . ج8، ص: 312
می شود، نه اینکه قبل از وجود از خودش تحققی دارد.
ببینید! با اینکه لفظ «اعطاء وجود» با لفظ «اعطاء پول» از نظر مفهوم همسنگ
هستند ولی خصوصیت مورد چقدر تفاوت ایجاد کرده است! در آنجا اقتضای کثرت
می کند و در اینجا کثرتش اعتباری است. آنجا کثرت حقیقی است و در اینجا
اعتباری است. مسأله ی عقل و عاقل و معقول هم همین جور است.