این برهان را حاجی سبزواری در منظومه آورده است. البته قبل از حاجی هم این
برهان را گفته اند و از خود حاجی نیست. حاجی در منظومه می گوید:
الحق ماهیته إنیته
إذ مقتضی العروض معلولیته
فسابق مع لاحق قد اتحد
أو لم تصل سلسلة الکون لحد
برهان را چنین اقامه می کنند که می گویند ذات واجب الوجود عین وجودش
است و او ذاتٌ متصفٌ بالوجود نیست، بلکه ذاتٌ هی عین الوجود است، زیرا اگر
ذاتی باشد، و وجودی و اتصافی، لازم می آید که این وجود بر این ذات عارض شده
باشد، به دلیل اینکه ذات غیر از وجود است. بنابراین:
الحق ماهیته إنیته
إذ مقتضی العروض معلولیته
مقتضای عروض وجود بر ذات، معلولیت وجود است و وجود باید معلول باشد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج8، ص: 144
معلول چیست؟ اگر چیزی معلول باشد واجب الوجود نیست و ممکن الوجود است.
پس اگر موجودی وجودش را علت خارجی به ماهیتش داده باشد، خودش
ممکن الوجود است. حال می گوییم آیا این ذات که منشأ عروض وجود برای
خودش شده است، قبل از عروض وجود داشت یا نه؟ محال است که علت موجود
نباشد و در عین حال منشأ یک معلول بشود. پس ذات باید وجود داشته باشد. حال
اگر وجود داشته باشد، آن وجودی که در مرتبه ی قبل است عین وجودی است که در
مرتبه ی بعد عارض خواهد گشت: «فسابق مع لاحق قد اتحد» . یا اینکه وجودی که
برای ذات آمده است از ذاتی است که آن ذات قبلاً موجود بوده است به وجودی غیر
از این وجود؛ آنگاه نقل کلام به آن وجود می کنیم که چگونه عارض ذات شده است.
در آنجا هم ناچار باید بگوییم که این وجود هم که عارض ذات شده قبلاً موجود
بوده است به وجود دیگری. پس باید وجود سومی برای ذات قائل شویم. نقل کلام
به وجود سوم می کنیم. می بینیم که باید الی غیرالنهایه وجود موجود باشد. در این
صورت ذات واجب به جای یک وجود باید غیرالنهایه وجود داشته باشد. اصلاً
برای یک شئ دو وجود نمی توان فرض کرد تا چه رسد به اینکه غیرمتناهی وجود
فرض شود. این بیانی است که حاجی و مانند ایشان در اینجا کرده اند. بیان شیخ در
این مورد بیان دیگری است که بعداً می خوانیم.