خیال نکنید که چون واجب الوجود اَحَدی الذات و وحدانی الذات است، پس با
هیچ شیئی اضافه هم پیدا نمی کند و هیچ شیئی هم از او سلب نمی شود. حال آنکه
لااقل وجود ممکنات از او سلب می شود و می گوییم الواجب الوجود لیس بهذا، یعنی
وجود این شئ از او سلب می شود.
باز ممکن است گفته شود که ما از واجب الوجود خیلی چیزها را سلب می کنیم و
همین سلبهای مختلف باید [حاکی ] از کثرتی در واجب باشد. وقتی می گوییم لیس
بهذا، لیس بهذا، لیس بهذا و. . . به این معناست که همه ی این سلوب بر او صدق می کند،
پس باید کثرتی در ذاتش باشد.
جواب این است که مگر در غیر واجب الوجود صرف سلب موجب کثرتی است؟
به انسان می گوییم لیس بفرس، لیس بحمار، لیس بهذا، لیس بهذا؛ آیا این موجب
کثرتی است؟ از هر وجودی تمام وجودات دیگر سلب می شود. از همین کتاب که ما
اینجا داریم، غیرمتناهی اشیائی که در عالم داریم سلب می شود، این اتاق، این پتو،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج8، ص: 130
آن کتاب همه از او سلب می شود. آیا این سلبها اقتضا می کند که در این کتاب
غیرمتناهی چیزهایی وجود داشته باشد که آن غیرمتناهی چیزها موجب این
سلبهاست؟ سلب که کثرتی را در اشیاء اقتضا نمی کند. بنابراین سلب اشیاء دیگر از
واجب الوجود به هیچ وجه مستلزم کثرتی نیست.
البته بعد در جای دیگر می گویم که بعضی از سلوب مستلزم کثرت است و بعضی
از سلوب مستلزم کثرت نیست. مخصوصاً این نکته ای خیلی عالی است که در
کلمات بوعلی و آخوند و امثال این حکما هست، و آن این است که تمام سلبهایی که
در باره ی واجب الوجود هست آخرش به سلب سلب برمی گردد. سلبی که در باره ی
اشیاء دیگر است سلب ایجاب است. اگر در باره ی من این سلب صدق می کند که من
شما نیستم، به دلیل این است که در واقع شما کمالی هستید که این کمال از من سلب
شده است، یعنی یک امر اثباتی از من سلب شده. این امر در باره ی همه ی موجودات
دیگر هست مگرذات واجب الوجود که هر سلبی از او، برمی گردد به سلبِ سلب، و
هر فقدانی در او، برمی گردد به فقدالفقد. این است که می گویند در واجب الوجود
جلال به جمال برمی گردد؛ یعنی تمام آنچه که او اجلّ از آن است همانهایی است که
ضدالجمال و ضدالکمال است، و بنابراین آنها از او سلب می شوند. بعد از این است
که به این قاعده می رسند که «بسیط الحقیقة کل الاشیاء» تمام آن کمالات که در همه ی
اشیاء هست برای واجب الوجود صدق می کند، که البته این مطلبی است که از فلسفه ی
شیخ و آن دوره بالاتر است.
پس مقصود ما از «احدی الذات» این نیست که اضافه و سلب هم در او نیست. در
مرتبه ی ذات تکثری در او نیست، ولی در مرتبه ی زائد بر ذات مانعی ندارد [که اضافه و
سلب در او باشد. ] این اضافات و سلوب مقوّم ذات نیستند، جزء ذات هم به هیچ
وجه نیستند.