در تعریف «تكامل» نظرهای مختلفی هست. ملاك تكامل چیست؟
در قرآن كریم می فرماید:
اَلْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَكُمُ اَلْإِسْلامَ دِیناً [1].
آیا میان مفهوم «كمال» و «تمام» فرقی وجود دارد؟
مرحوم صدوق كتابی دارد به نام
كمال الدین و تمام النعمة. در تفسیر
المیزان
می فرماید: یك موجود كه ابعاض و اجزائی دارد، تا همه ی اجزاء حاصل نشود «ناقص»
است و این خود بر دو گونه است: گاهی طوری است كه تا آخرین جزء حاصل نشود
بر موجود اثری مترتب نیست. مثلاً یك اتومبیل تا همه ی اجزاء آن حاصل نشوند راه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 259
نمی افتد. و گاهی موجود ناقص به نحوی است كه هر جزء از اجزائش كه حاصل
شوند اثر و استفاده ای بر آن مترتب است، مثل یك خانه كه هر اطاقی از آن قابل
استفاده است. در مورد نوع اوّل «تمام» به كار می رود و در نوع دوم «كمال» . در مورد
اسلام به عنوان یك دین، «كمال» به كار می رود [كه هر جزئی از اجزای آن مفید است ]
اما اسلام به عنوان یك نعمت، اسلام تامّ الأجزاء را می گویند و در مورد آن «تمام» به كار
می رود.
به نظر خود ما، گاهی موجود «ذوات الأجزاء» است، در این صورت وقتی
اجزائش همه حاصل شوند «تمام» می شود (صحبت اجزاء است) .
ولی «كمال» در مورد اجزاء نیست، نظر به «كیفیت» است.
مثلاً در جنین، انسان تتمیم می شود، اجزاء همه حاصل می شود، امّا پس از تولّد
تكامل پیدا می كند.
موجود كه «تمام» می شود ابعادی در «عرض» برای او حاصل می شود. ولی در
«تكامل» بر ابعاد «طولی» موجود افزوده می شود. معنی آیه هم همین است. همه ی اجزاء
و قوانین دین اسلام نعمت است و با آخرین دستور، نعمت به حدّ اتمام رسید. مسأله ی
امامت در عین حال یك مسأله ی كیفی است برای دین. وقتی دین همه ی اجزاء خود را دارا
شد تمام است، امّا امامت بر كیفیّت دین می افزاید. پس امامت از آن جهت كه دستور
است متمّم دین است و از آن جهت كه دین را روح می دهد و ترقّی می بخشد، كمال
است.
امامت روی دو بعد از ابعاد دین اثر می گذارد، هم تمام نعمت است و هم كمال
دین؛ هم گسترش در سطح و در عرض است و هم ترقّی و تعالی در طول.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 261