در
کتابخانه
بازدید : 1235597تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse درسهای اشارات درسهای اشارات
Expand النمط الرابع فی الوجود و علله النمط الرابع فی الوجود و علله
Collapse النمط الثامن  فی البهجة و السعادةالنمط الثامن فی البهجة و السعادة
النمط التاسع فی مقامات العارفین
Expand درسهای  <span class="BookName">نجات</span> درسهای نجات
Expand درسهای الهیّات <span class="BookName"> «شفا» </span> درسهای الهیّات «شفا»
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
معنی اینكه سعادت مطلق است این است كه سعادت نسبت به افراد و اشخاص و نسبت به محیط و اقوام و ملل یكسان است و فرق نمی كند، آن چیزی كه سعادت است برای همه سعادت است و در همه جا سعادت است؛ و معنی اینكه سعادت نسبی است این است كه ممكن است یك چیز برای یك فرد و در یك محیط خاص سعادت باشد و برای فرد دیگر و در محیط دیگر سعادت نباشد بلكه عین بدبختی و شقاوت بوده باشد.

در فصل پیش تفاوت و عدم تفاوت سعادت را از لحاظ تاریخ و زمان سنجیدیم و این مسأله را بحث كردیم كه آیا سعادت متغیّر است یا ثابت؟ در این فصل تفاوت و عدم تفاوت سعادت را از لحاظ افراد و از لحاظ محیطها و مكانها باید بسنجیم و ببینیم آیا برای همه كس و در همه جا یكسان است یا نسبت به افراد و نسبت به شرایط محیط متفاوت می گردد؟ ممكن است كسی نظر دوم را انتخاب كند و سعادت را نسبی بداند به دو دلیل:

الف. بسیار چیزهاست كه سعادت یك نفر بستگی كامل به آنها پیدا می كند و حال آنكه سعادت افراد دیگر هیچ گونه بستگی به آنها ندارد، بلكه احیانا به نقطه ی مقابل آنها بستگی دارد. مثلاً شخصی به معشوقی عشق می ورزد و آن عشق قرار و آرام را از او می گیرد؛ سعادت این شخص بستگی كامل پیدا می كند به وصال این معشوق؛ در صورتی كه شخص دیگر معشوقی ندارد یا اینكه معشوق دیگری دارد و سعادتش به وصال معشوق خودش بستگی دارد. همچنین است فرزند. هر كس سعادتش بستگی دارد به حیات و سلامت و خوبی فرزند خودش نه فرزند دیگری. فرزند هر كسی فقط برای خودش سعادت است نه برای دیگران.

در موارد خاصی سعادت یك نفر عین بدبختی و شقاوت دیگری است. دو نفر كه فی المثل در یك مسابقه ی قهرمانی بین المللی شركت می كنند و با هم مسابقه می دهند هر كدام از این دو نفر كه پیروز بشود خود را سعادتمند می داند و آنكه شكست بخورد
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 75
خود را بدبخت و بی سعادت می داند. بنابراین غلبه ی هر یك از دو قهرمان كه سعادت اوست عین بدبختی و شكست دیگری است.

ب. خواسته ها و آرزوها و هدفهای افراد متفاوت است. ممكن است یك چیز سبب خوشحالی و لذت و سرور یك نفر بشود و همان چیز اگر برای دیگری دست بدهد سبب خوشحالی او نگردد. فی المثل یك نفر دانشمند كه در مقام بحث و جستجوی یك مسأله ی تاریخی است و هر چه كوشش می كند مشكل خود را نمی تواند حل كند، ناگهان برخورد می كند به یك نسخه ی قدیمی و معتبر و در آنجا چیزی می یابد كه مشكل او را حل می كند. این شخص از دست یافتن به این مقصود و حلّ این مشكل یك دنیا سرور و بهجت پیدا می كند، در صورتی كه دست یافتن به این نسخه و این مطلب برای كسی كه آرزوی حلّ مشكل مفروض را ندارد هیچ گونه لذّت و بهجت و سعادتی را در بر ندارد.

پس به این دو دلیل سعادت نسبی است.

حقیقت این است كه هیچیك از دو دلیل فوق را نمی توان برای نسبی بودن سعادت كافی شمرد.

امّا دلیل اول، به جهت اینكه معنی «سعادت مطلق است» این است كه حقیقت و طبیعتی كه سبب سعادت یك فرد است سبب سعادت همه ی افراد است نه اینكه همان فردی از آن حقیقت كه سبب سعادت یك فرد انسان است حتماً باید سبب سعادت همه ی افراد بشود. مثلاً اگر می گوییم سلامت یا ایمان یا حكمت سبب سعادت است مقصود این است كه خصوص سلامت و ایمان و حكمت یك فرد سبب سعادت خود اوست نه اینكه سلامت این فرد حتماً باید سبب سعادت فرد دیگر نیز باشد. علیهذا اگر گفته می شود غلبه و پیروزی سبب سعادت است یعنی سبب سعادت همان كس است كه غلبه نصیب او شده است هر چند همین غلبه سبب بدبختی دیگری است. همچنین اگر گفته می شود فرزند سبب سعادت است یعنی فرزند داشتن برای هر كسی موجب سعادت همان كس است. پس معنی اینكه گفته می شود فلان چیز سبب سعادت بشر است این است كه طبیعت كلّی این چیز اگر نصیب انسان بشود او را سعادتمند می كند، نه اینكه طبیعت كلّی سبب سعادت است هر چند نصیب دیگری گردد.

و امّا دلیل دوم، به جهت اینكه اگر ما سعادت را عین نیل به آرزوها و انجام یافتن خواسته ها بدانیم- آن آرزوها هر چه باشد و آن خواسته ها در هر زمینه ای باشد- این
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 76
دلیل تمام است، امّا ما قبلاً ثابت كردیم كه اینطور نیست، آرزو و خواسته ها ممكن است از مسیر سعادت منحرف گردد. از شرایط نیل به سعادت این است كه انسان تسلیم خواسته ها و آرزوهای خود نباشد و آنها را ضبط و كنترل كند و بداند گاهی چیزی را آرزو می كند كه سعادت نیست و چیزی را آرزو نمی كند در حالی كه سعادت هست. پس صرفا این جهت كه دست یافتن به بعضی امور بعضی را شادمان می كند و بعضی نسبت به آنها بی تفاوتند و احیانا بعضی را غمگین می كند دلیل بر نسبی بودن سعادت نیست، سعادت نیل به خواسته ها و آرزوها نیست، نیل به كمالات و فعلیّت یافتن استعدادهایی است كه هر كس در طبیعت خود دارد.

پس برای مطلق یا نسبی بودن سعادت این مطلب را باید مورد بحث و دقّت قرار داد كه آیا استعدادهای طبیعی افراد و كمالاتی كه همه ی افراد بالقوه دارند در همه ی افراد و همه ی محیطها یكسان است یا متفاوت است؟ اگر این جهت را در نظر بگیریم به این نتیجه می رسیم كه سعادت در بعضی جهات مطلق است و در بعضی جهات نسبی.

افراد انسان از آن نظر كه نوعیّت واحد دارند و اشتراك نوعی دارند و دارای قوا و غرائز و استعدادات مشابهی هستند، سعادت یكسانی دارند و از آن جهت كه تفاوتهایی در استعدادات دارند و كم و زیادهایی از این نظر دارند سعادتهای متفاوتی دارند.

انسان طبیعتاً اجتماعی آفریده شده است. اجتماع انسانی احتیاج دارد به اینكه استعدادات گوناگونی در آن به ظهور بپیوندد. از این رو طبیعت كه در تسخیر حقیقت قاهر و مافوقی است، در افراد به شكل متفاوتی ظهور می كند، ذوقها و استعدادها و میل و رغبت ها طبعا متفاوت می گردند. هر دسته ای ذوق و استعداد رشته ای را نشان می دهند و پی گیری می كنند. مجموع استعدادهایی كه برای پیشرفت و تكامل جامعه ی انسانی لازم است در میان مجموع افراد تقسیم شده است. نوع، رسالتی دارد و فرد، رسالتی. رسالت نوع، پیشرفت و تكامل نوع است از راه شكفته شدن تمام استعدادهای انسانی. رسالت فرد انجام وظیفه ی طبیعی اجتماعی است از راه شكفته شدن استعدادهایی كه با دیگران یكسان دارد و استعدادهایی كه در تقسیم طبیعی نصیب او شده است.

پس افراد انسان از آن نظر كه افراد نوع واحدند و صفات و حالات و قوا و غرائز و استعدادهای مشترك دارند كمالات و خیرات مشابهی آنها را سعادتمند می كند، و از
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 77
آن نظر كه تفاوتهایی از لحاظ استعداد در آنها هست و هر دسته ای چیزهایی در قوه دارند و باید به فعلیّت برسد و دیگران آنها را ندارند كمالات و خیرات خاصّی آنها را سعادتمند می سازد. پس در مورد كمالات و خیرات مشترك، سعادت مطلق است، و در مورد كمالات و خیرات اختصاصی، نسبی.

از نظر فلسفی باید گفت فرق است میان غایات اوّلیّه ی طبیعت و غایات ثانویّه ی وی. برخی از استعدادها برای رسیدن به غایات اصلی و اوّلی طبیعت است و آنها عبارت است از مدارجی كه یك نفر انسان در سلسله مراتب وجود در قوس صعود طی می كند(یا أَیُّهَا اَلْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلی رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِیهِ) [1]و برخی استعدادها برای رسیدن انسان به غایات و هدفهای ثانوی طبیعت است. هدفهای ثانوی عبارت است از هدفهایی كه طبیعت آنها را برای ایجاد زمینه برای هدفهای اوّلیّه و ذاتیّه تعقیب می كند. استعدادهای اجتماعی انسان همه از این قبیل است. افراد بشر از لحاظ هدفهای اوّلیّه ی طبیعت، سعادت یكسانی دارند، پس سعادت از این نظر مطلق است، ولی از لحاظ هدفهای ثانویّه ی طبیعت میان آنها تفاوتهایی است و سعادتهای متفاوتی احیاناً پیدا می كنند، پس سعادت از این نظر نسبی است.

تفاوتهایی كه احیاناً ملّتها در محیطهای مختلف و منطقه های مختلف پیدا می كنند ناشی از احتیاجات مخصوص طبیعی و عكس العمل طبیعت انسانی است در برابر محیط طبیعی؛ یعنی یك نوع هدف ثانوی است كه برای طبیعت پیدا می شود.

به هر حال مسأله ی نسبی بودن سعادت با مسأله ی نسبی بودن خواسته ها و آرزوها بستگی ندارد، با مسأله ی نسبی بودن «خیر» و «كمال» بستگی دارد. در متن كتاب ضمن یكی از فصول، این بحث از طرف شیخ ابوعلی طرح خواهد شد و ما در آنجا باز در اطراف این مطلب بحث خواهیم كرد.


[1] . انشقاق/6.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است