در
کتابخانه
بازدید : 1235355تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand درسهای اشارات درسهای اشارات
Expand درسهای  <span class="BookName">نجات</span> درسهای نجات
Collapse درسهای الهیّات <span class="BookName"> «شفا» </span> درسهای الهیّات «شفا»
Expand <span class="HFormat">مقاله ی اول</span>مقاله ی اول
Expand <span class="HFormat">مقاله ی چهارم</span>مقاله ی چهارم
Expand <span class="HFormat">مقاله ی پنجم</span>مقاله ی پنجم
Expand <span class="HFormat">مقاله ی ششم</span>مقاله ی ششم
Expand <span class="HFormat">مقاله ی هفتم</span>مقاله ی هفتم
Collapse مقاله هشتم در شناخت مبدأ اول برای همه وجود و شناخت صفات اومقاله هشتم در شناخت مبدأ اول برای همه وجود و شناخت صفات او
Expand فصل اول تناهی علل فاعلی و علل قابلی فصل اول تناهی علل فاعلی و علل قابلی
Expand فصل دوم ایراد های وارده بر بحث تناهی علل و حل آنهافصل دوم ایراد های وارده بر بحث تناهی علل و حل آنها
Expand فصل سوم تناهی علل غائی فصل سوم تناهی علل غائی
Expand فصل چهارم صفات واجب الوجودفصل چهارم صفات واجب الوجود
Collapse فصل پنجم ادامه بحث در توحید واجب الوجودفصل پنجم ادامه بحث در توحید واجب الوجود
Expand فصل ششم: ادامه بحث در صفات واجب الوجودفصل ششم: ادامه بحث در صفات واجب الوجود
Expand فصل هفتم: نسبت معقولات با واجب الوجودفصل هفتم: نسبت معقولات با واجب الوجود
Expand مقاله نهم در صدور أشیاء از تدبیر اول و معاد به سوی اومقاله نهم در صدور أشیاء از تدبیر اول و معاد به سوی او
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
ببینید: بر هر امر وجودی اَعدام غیرمتناهی صدق می کند. یک حرفی از اسپینوزا نقل می کنند که می گویند حرف معروف هگل معکوس همان حرف اوست. او می گوید هر تصدیقی مستلزم یک انکار است. بعد هگل آمده گفته که هر انکاری هم مستلزم یک تصدیق است. او گفته که هر ایجابی مستلزم یک نفی است و بلکه مستلزم نفی هاست، و این می گوید هر نفیی مستلزم یک ایجاب است. او که می گوید هر ایجابی مستلزم نفی هاست، مقصودش این است که همین قدر که یک معنا را برای یک شئ اثبات کردید، اثبات این در قوه ی نفی هزاران معنی دیگر است. مثلاً همین قدر که گفتید این انسان است، در قوه ی این است که گفته اید پس این درخت نیست، سنگ نیست، اسب نیست، آب نیست، هوا نیست. وقتی این تعین را به او دادید، هزاران
مجموعه آثار شهید مطهری . ج8، ص: 225
تعین دیگر قهراً نفی شده است. این یک حرف درستی است که هر چیزی در آنِ واحد در عین اینکه یک چیز است، هزارها و میلیونها چیز دیگر نیست. همین شخص که زید است، عمرو نیست، بکر نیست. هر انسانی وقتی آن معنی خودش بر خودش اثبات می شود، میلیاردها فرد دیگری که در زمان ما وجود دارند و در زمانهای گذشته وجود داشته اند و در زمانهای آینده وجود خواهند داشت، از او سلب می شوند.

اما یک مطلب هست و آن این است که امر اثباتی یک ملاک اثباتی می خواهد؛ یعنی وقتی که ما مثلاً می گوییم زید هست، این یک ملاک وجودی می خواهد: به این دلیل که این خصوصیت را دارد، این دارندگی را دارد و این زید است. اما اگر بخواهد عدمش بر او صدق کند باید حیثیتی داشته باشد که آن حیثیت ملاک آن نفی و عدم باشد. مثلاً فرض کنید این حبّه قند را که در اینجاست، من می گویم که این مکعب است، این سفید است، این شیرین است، این از گیاهی به نام چغندر گرفته شده است. هر یک از اینها را که برایش اثبات می کنیم، باید یک ملاکی در واقع داشته باشد. آن ماده ی اوّلی که این قند از آن گرفته شده و از آن استخراج شده، آن را که یک امر واقعی است گرفتیم و [این قضیه ی ایجابی را ساختیم ] که «این از چغندر گرفته شده است» . این سفیدی را که خودش نمایانگر یک شأن خاص یعنی رنگ بودن است، گرفتیم و گفتیم این سفید است. قضیه ی «این شیرین است» نیز خصوصیات دیگری را بیان می کند. قضیه ی «این مکعب است» یک خصوصیات دیگری را بیان می کند.

اما وقتی می گویند که این کره ای نیست، این استوانه ای نیست، آیا یک خصوصیتی باید در این باشد تا ملاک کره ای نبودن باشد؟ و یک خصوصیت دیگری در این باشد که ملاک استوانه ای نبودن باشد؟ و یک خصوصیت دیگری که ملاک سیاه نبودن است؟ و یک خصوصیتی که ملاک زرد نبودن است؟ ملاک سبز نبودن؟ ملاک آبی نبودن؟ ملاک بنفش نبودن؟ و یک خصوصیات دیگری که ملاک ترش نبودن است؟ ملاک تلخ نبودن است؟ صدها و هزارها سلب بر این صادق است. آیا هر یک از این سلبها اقتضای یک خصوصیت وجودی در این را می کند تا این سلبها صدق کند؟ اگر پنج معنا در من صدق می کند و میلیاردها میلیارد معنا از من سلب می شود، چنین نیست که بعلاوه ی این پنج معنای وجودی میلیاردها میلیارد
مجموعه آثار شهید مطهری . ج8، ص: 226
خصوصیت واقعی و نفس الامری دیگر هم در من هست که این سلبها صدق می کند. اگرچه از بحث خودمان خارج می شویم، برای توضیح عرض می کنم که این حرف فی حد ذاته حرف درستی است که هر جا ایجاب باشد سلب هم هست؛ و لهذا در باب حق تعالی هم می گوییم که هم صفات ثبوتیه دارد و هم صفات سلبیه؛ یعنی وقتی که صفاتی را برای حق تعالی اثبات می کنیم، مستلزم این است که صفات دیگری را سلب کنیم. البته این تفاوت میان واجب الوجود و اشیاء دیگر هست که در باب واجب الوجود آنچه که سلب می کنیم خودِ سلب است. [در باب اشیاء دیگر] درواقع یک امر ایجابی اثبات می شود و هزاران امر ایجابی دیگر نفی می گردد. مثلاً می گوییم این سفید است. این اثبات یک امر ایجابی است. بعد می گوییم سبز نیست.

سبزی نیز به همان اندازه که سفیدی ایجابی است، ایجابی می باشد. با اثبات یک امر ایجابی، یک امر ایجابی دیگر را نفی کردیم. می گوییم این شیرین است، پس ترش نیست. ترشی به همان اندازه اثباتی است که شیرینی اثباتی است.

ولی در باب واجب الوجود خواهیم گفت که هیچ امر اثباتی از واجب الوجود نفی نمی شود: «لَهُ اَلْأَسْماءُ اَلْحُسْنی » [1]، «وَ لِلّهِ اَلْأَسْماءُ اَلْحُسْنی » [2]. هر صفت کمال و وجودی که باشد در او اثبات می شود، و هرچه که از او نفی می شود نقص است. این است که می گویند: «لا سلب هناک إلا سلب السلب، و لا فقد هناک الا فقد الفقد» .

پس این تفاوت بین واجب الوجود و سایر اشیاء هست. ولی این مطلب در اصل درست است که هرجا تصدیق هست، انکار هم هست، و هرجا که اثبات هست، سلب هم هست. این به طور اجمال درست است. ولی این نباید برای ما منشأ اشتباه شود. ما باید دو اشتباه را در اینجا یادآوری کنیم:
[1] . طه / 8، حشر / 24.
[2] . اعراف / 180.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است