در
کتابخانه
بازدید : 680267تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
Collapse <span class="HFormat">اصول فلسفه و روش رئالیسم</span> جلد اوّل اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد اوّل
Expand مقاله ی اوّل فلسفه چیست؟ مقاله ی اوّل فلسفه چیست؟
Expand مقاله ی دوم فلسفه و سفسطه (رئالیسم و ایده آلیسم) مقاله ی دوم فلسفه و سفسطه (رئالیسم و ایده آلیسم)
Expand مقاله ی سوّم علم و ادراك مقاله ی سوّم علم و ادراك
Collapse مقاله ی چهارم علم و معلوم (ارزش معلومات) مقاله ی چهارم علم و معلوم (ارزش معلومات)
Expand اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
كانت فیلسوف شهیر آلمانی (1724- 1804م) نظریات قابل توجهی در باب ارزش معلومات و سایر مسائل مربوط به علم دارد. كانت از فلاسفه ی درجه اول اروپا به شمار می رود و اروپاییان اعتقاد عظیمی به فلسفه ی وی دارند. یكی از دانشمندان اروپا درباره ی فلسفه ی وی می گوید:

«گویا كوهی است كه از فلسفه ریخته شده است. »
فلسفه ی كانت را از آن جهت كه به حد اعلی به نقّادی و صرّافی عقل و فهم انسان پرداخته و حدود عقل و حس را تعیین نموده و امور شناختی را از امور غیر قابل شناخت جدا ساخته فلسفه ی انتقادی (كریتی سیسم) می خوانند.

مرحوم فروغی می گوید:

«نقادی علم و فلسفه را فرنسیس بیكن [1](نیمه ی دوم قرن شانزدهم و نیمه ی اول قرن هفدهم) آغاز كرد و لاك دنبال آن را گرفت و بركلی به شیوه ی دیگری در آن وارد شد و هیوم این مشرب را به درستی روشن و آشكار ساخته است و اینها همه انگلیسی بوده اند، سرانجام كانت آلمانی به راهنمایی هیوم در این خط افتاد و با اصلاح خطاها و تكمیل نقصهای او ورق دانش را یكباره برگردانید. »
ما از فلسفه ی كانت آن اندازه كه مربوط به ارزش معلومات است در اینجا نقل می كنیم.

قسمت عمده ی تحقیقات وی مربوط به دو مسأله ی دیگر (راه حصول علم، حدود علم)
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 188
از سه مسأله ای است كه در اول این مقدمه اشاره كردیم و ما در مقاله ی 5 درباره ی آنها گفتگو خواهیم كرد.

نظریه ی كانت را درباره ی ارزش معلومات می توان در طی سه قسمت بیان كرد:

الف. فلسفه ی اولی. كانت درباره ی مسائل فلسفه ی اولی عقیده دارد كه اساسا موضوع علم واقع نمی شوند و آنچه در این باره تا كنون گفته شده است علم نیست بلكه لفاظی و خیالبافی است. پس ارزش معلومات در فلسفه ی اولی كه دكارت و پیروانش آنها را «یقینیات» می خواندند صفر است ولی از باب «سالبه ی به انتفاء موضوع» یعنی اساساً آنچه در این باره گفته شده است علم نیست، فقط لفّاظی است زیرا حصول علم شرایطی دارد كه در فلسفه ی اولی موجود نیست.

ب. ریاضیات. كانت ریاضیات را یقینی می داند و سرّ یقینی بودن آنها را اینطور بیان می كند كه موضوعات ریاضی صرفاً مخلوق عقل و ذهن انسان است (برخلاف موضوعات طبیعی یا موضوعاتی كه فلسفه ی اولی مدعی حل مسائل مربوط به آنهاست) مثلاً ذهن اموری از قبیل دایره و مثلث و مربع و غیرها فرض می كند و برای آنها خاصیتها تشخیص می دهد و چون این موضوعات صرفاً مخلوق خود عقل است هر حكمی كه درباره ی آنها بكند قهراً راست و یقینی خواهد بود.

كانت منشأ پیدایش مفاهیم ریاضی را «فطرت» می داند و بر خلاف نظریه ی فلاسفه ی حسی كه برای مفاهیم ریاضی نیز منشأ حسی قائل اند برای آنها منشئی از حس و تجربه قائل نیست.

نظریه ی كانت در باب ریاضیات شامل دو جهت است: نخست اینكه كمیّات كه موضوعات ریاضیات هستند وجود خارجی ندارند و تنها وجودشان در ذهن است. دوم اینكه مفاهیم ریاضی بلاواسطه از قوه ی عاقله ناشی می شود و هیچ استنادی به احساس ندارد.

دانشمندان به هر دو قسمت از نظریه ی كانت اعتراض كرده اند و چنانكه در مقاله ی 5 خواهیم گفت با بیان كانت نمی توان یقینی بودن ریاضیات را اثبات نمود، راه دیگری را باید جستجو كرد.

ج. طبیعیات. بیان كانت در طبیعیات مفصل است، خلاصه اش آنكه در امور
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 189
طبیعی ذهن انسان تنها قادر است عوارض و ظواهر (فنومن [2]ها) را كه به حس در می آیند ادراك كند و از ادراك ذوات (نومن [3]ها) كه مظهر عوارض و ظواهرند عاجز است. در مورد ظواهر هم ذهن انسان به واسطه ی خاصیتهای مخصوص خود، صورتها و شكلهای مخصوص به آنها می دهد كه هرگز نمی توان مطمئن شد در واقع و نفس الامر هم به همین شكل و صورت كه در ذهن ظاهر می شوند هستند یا نه؟ كانت می گوید حواس تنها مواد وجدانیات و معلومات را به ذهن می دهند و ذهن از خود مایه به آنها می دهد و به آنها صورت می بخشد تا قابل ادراك شدن می شوند.

می گوید انسان هر چیزی كه تصور می كند در ظرف زمان و مكان تصور می كند و برای وی ممكن نیست چیزی از امور عالم را در غیر این دو ظرف ادراك كند؛ ولی زمان و مكان وجود خارجی ندارند بلكه دو كیفیت ذاتی ذهن هستند و صورتهایی هستند كه ذهن به محسوسات خود می دهد و اگر این مایه را ذهن از خود نمی افزود جز یك عده تأثیرات پراكنده ی متفرق غیر مرتبط چیزی وارد ذهن نمی گشت یعنی تصور چیزی برای ذهن دست نمی داد؛ مثلاً ما از خورشید یك تصور واضح داریم و حال آنكه آنچه به وسیله ی تأثیرات حسی وارد ذهن شده گرمی و روشنایی و رنگ بوده و اگر ذهن روی خاصیت مخصوص خود برای اینها «جایگاه مكانی و زمانی» تعیین نمی كرد و به این وسیله اینها را به یكدیگر مرتبط نمی ساخت هرگز تصوری از خورشید برایش دست نمی داد. در مقام تشبیه می گوید:

«معلوم را تشبیه می كنیم به غذایی كه باید به بدن برسد و بدل ما یتحلّل شود. برای این مقصود باید مواد خوراكی از خارج داخل معده شود، آنگاه باید معده و اعضای دیگر هاضمه شیره هایی از خود بر آنها ضمیمه كنند تا خوراكها غذا شود. پس خوراكها به منزله ی احساساتند و شیره ها حكم زمان و مكان را دارند.

این مقدار كه گفته شد، درباره ی وجدانیات یا تصورات اولیه ای است كه ما از اشیاء (عوارض و ظواهر) داریم، اما هنگامی كه بخواهیم آن اشیاء را موضوع احكام قرار داده تحت كلیات در آوریم و قوانین علمی و كلی بسازیم یك عده معقولات دیگر كه آنها نیز مخلوق ذهن هستند و از حس به دست نیامده اند دخالت می كنند و صورت كلی و قانون علمی به آنها می دهند. این قوانین كه همه ی معلومات بالاخره ناچار
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 190
تحت این قوانین در می آیند صرفاً مخلوق خود ذهن است، ممكن است در واقع و نفس الامر قوانین دیگری بر اشیاء حكومت كند. »
بیان كانت در اینجا مفصل است. از جمله ی این قوانین به عقیده ی كانت قانون علیت و معلولیت است. كانت درباره ی این قانون می گوید:

«رابطه ی علت و معلول ساخته ی عقل ماست، در عالم حقیقت معلوم نیست ترتب معلول بر علت واجب باشد. »
خلاصه آنكه جز یك عده آثار متغیر و جزئی و متفرق و پراكنده كه به وسیله ی حواس وارد ذهن می شوند آنچه ما درباره ی جهان خارج ادراك می كنیم به وسیله ی یك عده معلومات و مفاهیم و قوانینی است كه ذهن ما از خود ساخته است و ما را مجبور می كند كه جهان را با این اشكال و صور و تحت این قواعد و قوانین ادراك كنیم و البته كانت در اطراف این مفاهیم و این قوانین و كیفیت و منشأ و ترتیب پیدایش آنها بحثهای مفصل دارد.

مرحوم فروغی می گوید:

«حكیم مزبور (كانت) می گوید در تحقیق این مسأله من روش را از آنچه فیلسوفان دیگر داشته اند تغییر دادم و مانند كپرنیك [4]در امر هیأت عالم عمل كردم كه او دید با این فرض كه ما مركز جهان باشیم و خورشید و سیارات گرد ما بچرخند مشكلات پیش می آید، پس فرض را معكوس كرد كه خورشید مركز باشد و ما گرد او بچرخیم، دید مشكلات به خوبی حل شد. من هم دیدم تا كنون ما معتقد بوده ایم كه اشیاء اصل اند و ذهن ما ادراك خود را تابع حقیقت آنها می كند یعنی بر آنها منطبق می نماید؛ از این رو مشكل پیش آمده است كه درباره ی اشیاء بیرون از ذهن چگونه با معلومات قبلی (فطری) می توان احكام تركیبی (احكامی كه موضوع و محمول در آنها دو مفهوم مختلف هستند) ترتیب داد؟ پس من فرض كردم كه ذهن ما اشیاء را بر ادراك خود منطبق می كند یعنی كاری نداریم به اینكه ادراك ذهن ما با حقیقت اشیاء مطابق هست یا نیست، چون آن را نمی توانیم بدانیم، آنچه می دانیم این است كه ما اشیاء را آنچنان در می یابیم كه ادراك ذهن ما اقتضا دارد؛ پس به این روش مشكل حل شد. »
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 191
البته فرق بزرگی بین فرض كپرنیك در هیأت عالم و فرض كانت در باب ارزش معلومات هست و آن اینكه با فرض كپرنیك مشكلاتی كه برای علمای هیأت پیش آمده بود حل شد و اما با فرض كانت علاوه بر اینكه خودش متضمن اشكالات غیر قابل انحلالی است، اشكالاتی كه جمیع فلاسفه حتی خود كانت از آن احتراز داشتند شدیدتر شد زیرا خود كانت هم از سوفسطائی بودن و از پیروی شكاكان احتراز دارد، در صورتی كه فرض كانت حداقل منتهی به مسلك شك می شود. بعلاوه این فرض فرض جدیدی نیست، پروتاگوراس سوفسطائی معروف قرن پنجم قبل از میلاد در دو هزار و سیصد سال قبل از كانت این فرض را بیان كرد و گفت «مقیاس همه چیز انسان است» .

كانت از طرفی در ترتب معلول بر علت در عالم واقع تردید می كند و از طرف دیگر می گوید:

«هر چند ما عوارض و ظواهر را به وسیله ی حواس خود ادراك می كنیم اما می دانیم كه ظهور ظهور كننده می خواهد، پس قطعاً ذواتی وجود دارند كه این عوارض مظاهر آنها هستند. »
اینجاست كه ایراد معروف شوپنهاور وارد می شود. وی می گوید:

«پس از آنكه به نقادی معلوم كردی كه علیت و معلولیت ساخته ی ذهن هستند به چه دلیل حكم می كنی كه ذواتی در خارج وجود دارند كه علل این ظهورات می باشند؟ »
راستی اگر كسی علیت و معلولیت را ساخته ی ذهن بداند و ترتب معلول را بر علت در عالم واقع واجب نداند، وجهی ندارد كه به وجود عالم خارج از ذهن كه منشأ تأثیرات حسی است قائل شود.

عجب این است كه مرحوم فروغی می گوید:

«حكمای ما می گفتند حكمت علم به حقایق است در حدود طاقت بشر، در واقع كانت می خواهد حدود طاقت بشر را تشخیص دهد. »
از آنچه تا كنون گفتیم معلوم شد كه نظر قدما در باب «ارزش معلومات» درست در نقطه ی مقابل نظریات كانت است. مسلك قدما مسلك جزم و یقین است اما مسلك كانت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 192
مسلك شك است. قدما در مبحث «وجود ذهنی» اصرار و پافشاری می كردند كه ماهیت اشیاء به همان نحو كه در خارج هستند در ذهن وجود پیدا می كنند؛ اما كانت می گوید هر چه ما ادراك می كنیم به نحوی است كه ذهن ما اقتضا دارد؛ آیا واقع هم همین طور است یا نیست، نمی دانیم. كانت در نقادیهای خود به جایی می رسد كه جریان قاعده ی علیت و معلولیت را در عالم خارج مورد تردید قرار می دهد، ولی قدما بارها تصریح كرده اند كه تردید یا انكار جریان این قانون در عالم خارج مستلزم نفی فلسفه و بطلان جمیع علوم و همردیف سفسطه می باشد.

اضافه كردن قدما جمله ی «تا اندازه ای كه در استطاعت بشر است» را در تعریف فلسفه، همان طوری كه قبلاً گفته شد، برای اشاره به این نكته است كه حقایق جهان بی پایان است و استعداد بشر محدود، پس بشر فقط به كشف پاره ای از حقایق جهان می تواند نائل شود، علم كل نصیب كسی نخواهد شد؛ اما كانت می گوید دست بشر از رسیدن به حقایق جهان به كلی كوتاه است.

بعبارة اخری قدما نظر به عجز بشر از لحاظ كمیت داشتند و كانت نظر به عجز بشر از لحاظ كیفیت دارد و بین ایندو فرق بسیار است.

پس از كانت نیز دانشمندان بسیاری آمده اند و آراء و عقایدی در باب ارزش معلومات اظهار داشته اند ولی چیزی زیادتر از آن مقدار كه در ضمن بیان اشخاص نامبرده نقل كردیم ندارند و هر كس به وجه مخصوص و طریقه ی خاصی وارد شده و نتیجه همان است كه تا كنون گفته شد.


[1] Francis Bacon .
[2] phenomen .
[3] noumen .
[4] Copernic .
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است