برای آنكه اصل «ضرورت نظام موجودات» را درك كنیم ناچاریم یكی دیگر از
مسائل مربوط به قانون علت و معلول را كه آن نیز از مقدمات این اصل است طرح
كنیم و آن این است كه آیا تأثیر علت در معلول و نیازمندی معلول به علت، تنها در
حدوث معلول است، یا هم در حدوث است و هم در بقا؟
معنای این سؤال این است كه آیا حادثه ای كه نبود و به وجود آمد و بعد برای
مدتی كم یا زیاد به وجود خود ادامه می دهد تنها در لحظه ی اول كه نبود و پیدا شد نیازمند
به علت است و اما بعد از آنكه به وجود آمد مستغنی از علت است، یا آنكه معلول
حدوثا و بقائا متكی به علت است و محال است كه چیزی وجود معلولی داشته باشد و
بتواند لحظه ای بدون استناد به علت به وجود خویش ادامه دهد. فرض كنید جسم
ساكنی را به وسیله ی وارد آوردن یك نیرو بر او به حركت آوریم. حركت جسم حادثه ای
است كه نبود و پیدا شد. نیروی اولی كه بر جسم وارد شد علت حركت جسم است.
حالا باید ببینیم كه این حركت تنها در ابتدا نیازمند به علت است و همینكه پیدا شد در
ادامه ی خویش نیازمند به علت نیست یا آنكه برای همیشه محتاج به علتی هست و ممتنع
است كه از علت منفك شود هر چند آن علت بر ما مخفی باشد.
و بنا بر اینكه ما معلول را در بقا محتاج به علت ندانیم و بگوییم كه معلول به
خودی خود به وجود خویش ادامه می دهد یك سؤال دیگر پیش می آید و آن اینكه آیا
این ادامه دادن، ضروری و جبری خواهد بود یا نه؟
پس ما بعد از قبول قانون علیت و معلولیت و قبول قانون جبر علّی و معلولی
برای آنكه اذعان كنیم وجود هر موجودی به طور ضرورت و وجوب و جبر است ناچار
باید قبلاً بر ما ثابت شده باشد كه معلول در بقا نیز محتاج به علت است و علت كه
وجود دهنده و ضرورت دهنده به معلول است حدوثا و بقائا وجود دهنده و ضرورت
دهنده است و یا لااقل باید بر ما ثابت شده باشد كه هر چند معلول در بقا نیازمند به
علت نیست و خود به خود به وجود خویش ادامه می دهد ولی این ادامه دادن
خود به خود، جبری و ضروری و تخلف ناپذیر است؛ و البته بدیهی است كه اگر
معلولات را در بقا محتاج به علت ندانیم و هم آنكه ادامه دادن خود به خودی معلول را
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 546
نیز جبری و ضرورت ندانیم نمی توانیم اثبات كنیم كه «نظام موجودات جهان نظام
جبری و ضروری است» .
در اینجا سه نظریه است:
. معلولات حدوثا و بقائا نیازمند به علت هستند و حدوثا و بقائا از ناحیه ی علل
خویش كسب وجود و ضرورت می كنند. این، عقیده ی قاطبه ی فلاسفه است و در میان
فلاسفه مخالفی دیده نمی شود.
. معلولات در حدوث محتاج به علت هستند نه در بقا، لكن بقا و ادامه خود به
خودی به طور جبر و ضرورت صورت می گیرد. این، نظریه ی عده ای از دانشمندان
جدید است كه از یك عده تجربیات فیزیكی استنباط كرده اند.
. معلولات در بقا و ادامه محتاج به علت نیستند و هیچ گونه ضرورت و جبری
هم در بقا و ادامه ی آنها نیست. این، نظریه ی آن دسته از متكلمین است كه از طرفی اصل
نیازمندی معلول را به علت در بقا منكرند و از طرف دیگر اصل جبر علّی و معلولی
(اینكه علت ضرورت دهنده به معلول است) را انكار دارند.
فلاسفه برای اثبات نظریه ی خویش دلائل متقنی آورده اند و آراء و عقاید
متكلمین را با طرز عقلانی صحیحی انتقاد كرده اند و در متن این مقاله آنچه متكلمین و
سایر طرفداران نظریه ی عدم نیازمندی معلول به علت در بقا ابراز داشته اند بیان و انتقاد
شده و به نظریه ی فیزیكی دانشمندان جدید نیز اشاره شده و ثابت شده كه معلول در بقا
نیز محتاج به علت است و از ناحیه ی علتی كسب وجود و كسب ضرورت می كند، و این
مطالب بعداً در ضمن خود مقاله تحت عنوان «اشكال» و «پاسخ» های متعدد و
مشروحی خواهد آمد و چون این مطلب علاوه بر آنچه در ضمن اشكال و پاسخ های
این مقاله گفته شده در مقاله ی 9 در ضمن بیان اینكه: «آیا مناط احتیاج به علت حدوث
است یا امكان؟ » مشروح تر خواهد آمد و در آنجا ناچاریم تمام جوانب و حدود مطلب
را ذكر كنیم، برای اجتناب از تكرار، از بیان مشروح آن در این مقدمه خودداری
می كنیم. برای فهمیدن مدعای این مقاله همین طرح اجمالی كافی است.