در
کتابخانه
بازدید : 680454تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
Expand <span class="HFormat">اصول فلسفه و روش رئالیسم</span> جلد اوّل اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد اوّل
Expand اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم
Collapse اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم
مقدمه
Expand مقاله هفتم واقعیّت و هستی اشیاءمقاله هفتم واقعیّت و هستی اشیاء
Collapse مقاله هشتم ضرورت و امكان مقاله هشتم ضرورت و امكان
Expand مقاله ی نهم علّت و معلول مقاله ی نهم علّت و معلول
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مقصود از پدیده و حادثه ای كه به اصطلاح فلسفه به آن «پدیده» و «حادثه» می گوییم و ضروری اش می دانیم واحد حقیقی است نه واحد مسامحی عرفی. ما عادت داریم كه یك سلسله امور متفرقه را كه

از «بطلان تسلسل علل» كه در همه ی علوم و بالاخص در فلسفه زیاد مورد استعمال دارد.

از آنچه تاكنون تحقیق شد معلوم شد كه: نظام موجودات نظام وجوبی و ضروری است و این وجوب و ضرورت یكی از آنجا ناشی شده كه این نظام، نظام «وجودات» است نه نظام «ماهیات» و وجود مساوی با ضرورت است، و دیگر از این راه كه این نظام، نظام علّی و معلولی است و علت همان طوری كه وجود دهنده به معلول است ضرورت دهنده ی وی نیز هست یعنی معلول، وجود و ضرورت خویش را از ناحیه ی علت كسب می كند و تا علت وجود و ضرورت نداشته باشد نمی تواند وجود دهنده و ضرورت دهنده به معلول باشد، و ضمنا معلوم شد كه معلول حدوثا و بقائا وجود خویش و ضرورت خویش را از ناحیه ی علت كسب می كند.

نتیجه چنین گرفته می شود كه وجوداتی كه به صورت «حادثه» اكنون در این جهان هستند و ما وجود آنها را بلاواسطه ادراك می كنیم دارای ضرورت وجودند و وجود و ضرورت وجود خویش را از ناحیه ی عللی موجود و ضروری كه همراه آنها هستند كسب می كنند.

در اینجا دو سؤال پیش می آید: یكی اینكه آن علل وجود دهنده و ضرورت دهنده چه حالی دارند؟ آیا آن علل، وجود و ضرورت وجود خویش را از خارج كسب نكرده اند یعنی هویّاتی قائم به ذات می باشند یا آنكه آن علل نیز وجود و ضرورت خویش را از ناحیه ی علل دیگری كسب كرده اند و بر فرض ثانی آیا سلسله ی این علل، متناهی است یا غیر متناهی؟ سؤال دوم: بنا بر هر یك از دو فرض بالا، یعنی چه اینكه سلسله ی علل را متناهی بدانیم و چه غیر متناهی، آیا تمام رشته ها و سلسله های علّی و معلولی به یك سلسله ی غیر متناهی یا به یك هویّت مستقل قائم به ذات منتهی می شود یا اینكه به سلسله های
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 603
واحدهای زیادی دارد به مناسبت اینكه مجموعا یك واحد غرض را تأمین می كنند «یكی» دیده و «واحد» نامیده و دارای یك ضرورت پنداشته یك علت برای وی قائل شویم مانند توطن در یك شهر، اقامت در یك خانه، خوردن یك ناهار، نوشیدن یك

غیر متناهی یا به هویّات مستقل قائم به ذات منتهی می شود؟ سؤال اول همان است كه موجب طرح مسأله ی «تسلسل علل» شده است. حكما براهین زیادی بر بطلان تسلسل علل اقامه كرده اند. از دوره ی یونان باستان براهینی بر بطلان تسلسل نقل شده. حكمای اسلامی از قبیل فارابی و ابن سینا و خواجه نصیر الدین طوسی و میر داماد و صدرالمتألّهین هر یك برهانی بر بطلان تسلسل علل اقامه كرده اند و یا لااقل تكمیل و اصلاحی در براهین اقامه شده از طرف دیگران به عمل آورده اند. در اطراف هر یك از آن براهین بحث و انتقادهای زیادی شده و لزومی ندارد ما وارد آن بحث و انتقادها بشویم. در اینجا به ذكر یك برهان كه با مطالب این مقاله ارتباط نزدیك دارد و از نظر ما بهترین برهان است بر بطلان تسلسل علل، قناعت می كنیم.

بهترین برهان بر امتناع تسلسل علل، برهانی است كه از راه ضرورت نظام موجودات اقامه می شود. این راه همان است كه اولین بار محقق خواجه نصیر الدین طوسی از آن وارد شده و به روی دیگران باز كرده است. بیان مختصر متن نیز اشاره به همین راه است. ما در اینجا سعی می كنیم آن برهان را با ساده ترین وجهی تقریر كنیم به این بیان:

نظام موجودات نظام علّی و معلولی و نظام ضروری است و هر معلولی ضرورت خویش را از ناحیه ی علت خود كسب كرده. حالا یا این است كه در واقع و نفس الامر، این نظام ضروری علّی و معلولی یكسره از ضرورتهای بالغیر تألیف یافته است یعنی سلسله ی علل و معلولات، غیر متناهی است و هر علتی به نوبه ی خود معلول علتی است و همین طور. . . و یا اینكه این نظام از ضرورتهای بالغیر و ضرورت بالذات تألیف یافته است یعنی تمام وجودات و ضرورات همه منتهی به موجودی است كه قائم بالذات و كامل بالذات و ضروری بالذات است و از لحاظ شدت و تمامیت، غیر متناهی است و او به منزله ی اساس همه ی هستیها و منبع و سرچشمه ی همه ی وجودها و وجوبها و ضرورتها با نظم و ترتیب معین است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 604
جرعه آب، و مانند یك ناهار، یك خانه، یك شهر، یك كشور و. . . در حالی كه به نظر فلسفی هیچگاه هیچكدام از اینها را كه هر یك دارای واحدهای بسیاری هستند نمی شود یك واحد شمرد و نه دارای یك ضرورت دانست و نه استناد به یك علت داد.

بنا بر فرض اول، این نظام قابل توجیه نیست زیرا اگر معلول خاصی را در نظر بگیریم و بخواهیم بدانیم چرا این شئ ضرورت یافته و موجود شده، ممكن است ابتدا اینطور فرض كنیم كه علتش موجود و ضروری بوده و با فرض وجود علت، وجود این شئ ضروری و غیر قابل تخلف بوده؛ ولی دو مرتبه سؤالی برای ما پیدا می شود كه چرا علت وی وجود پیدا كرده یعنی چرا معلول مورد نظر از راه معدوم بودن علتش معدوم نشده؟ باز ممكن است بگوییم كه چون علت این علت موجود بوده و با فرض وجود علت این علت وجود این علت نیز ضروری و غیر قابل انفكاك بوده.

برای مرتبه ی سوم این سؤال پیش می آید كه چرا معلول مورد نظر ما از راه انعدام علت علتش معدوم نشده؟ و البته نظیر جوابهای بالا جوابی خواهد داشت، ولی اگر از عقل بپرسیم كه چرا معلول مورد نظر از راه انعدام تمام این سلسله ی غیر متناهی معدوم نشده و چرا عدم محض به جای این سلسله در كار نیست، در این صورت برای عقل پاسخی باقی نمی ماند. به عبارت دیگر معلول مورد نظر ما هنگامی وجود پیدا می كند كه ضرورت داشته باشد و هنگامی ضرورت وجود پیدا می كند كه جمیع امكانات عدم وی از بین رفته باشد. از جمله امكانات عدم وی عبارت است از عدم وی به واسطه ی معدوم بودن تمام این سلسله. البته اگر این سلسله از ضرورت ذاتی و ضرورت غیری تألیف یافته باشد عدم این سلسله محال است؛ یعنی معلول مورد نظر ما از راه انعدام تمام سلسله، امكان عدم ندارد زیرا عدم این سلسله مستلزم عدم واقعیتی است كه ضروری بالذات و ممتنع العدم بالذات است و آن واقعیت هیچ گونه امكان عدم ندارد و چون آن واقعیت موجود است لازمه ی وجود و ضرورت وجود وی وجود و ضرورت تمام آحاد سلسله با ترتیب و نظام معین است؛ و اما اگر فرض كنیم این سلسله از ضرورتهای بالغیر غیرمتناهی تألیف یافته باشد عدم این سلسله از راه انعدام جمیع آحاد این سلسله محال نیست، پس ضمنا عدم معلول مورد نظر ما نیز محال نیست، پس آن معلول نیز ضرورت نیافته، پس نمی تواند موجود باشد.

به تعبیر دیگر: نظام موجودات، نظامی محقق است و چون محقق است ضروری
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 605
تنها یك جرعه آب را كه می نوشیم اگر چه در ظاهر یك كار می شماریم ولی در واقع حركتهای مختلف و زیادی را انجام می دهیم كه هر واحد آنها یك وجود و یك ضرورت و یك علت دارد.

لازمه ی بحث در علت و ضرورت هر پدیده همین است اگر چه از روی كنجكاوی دیگری (چنانكه در مقاله ی 10 تفصیلا ان شاء اللّه می آید) جهان ماده یك واحد بیش نیست و از این روی باید گفت یك ضرورت داشته و مستند به یك علت می باشد. این نكته به عنوان تذكر اینجا گفته شد و توضیح كافی وی را از مقاله های آینده باید جست.

است و امكان عدم ندارد یعنی محال است كه اصلا این نظام موجود نبود و عدم محض به جای آن حكمفرما بود. حالا كه این نظام، نظامی محقق و ضروری است اگر ضرورت بالذاتی در این نظام وجود داشته باشد تحقق این نظام و ضرورت این نظام قابل توجیه است زیرا علت اینكه این نظام موجود و ضروری است این است كه در این نظام واقعیتی هست كه عدم ذاتا بر وی محال است و از ناحیه ی آن واقعیت ضروری و ممتنع العدم كه آن را «علة العلل» می خوانیم ضرورت و امتناع عدم به سایر اشیایی كه عدم ذاتا بر آنها محال نیست رسیده است، ولی اگر ضرورت بالذاتی در این نظام نباشد تحقق این نظام و ضرورت آن قابل توجیه نیست، زیرا نسبت اینكه این نظام موجود باشد با اینكه موجود نباشد متساوی است و به عبارت دیگر هر واحدی از آحاد این نظام (بلا استثناء) نسبت موجود بودن آن (از راه وجود سلسله ی علل غیر متناهی) و معدوم بودن آن (از راه انعدام جمیع سلسله) متساوی است پس منشئی برای ضرورت این نظام و همچنین تحقق این نظام در كار نیست.

علیهذا به طور قطع و جزم جهان علت و معلول باید متكی به علت بالذات یا علل بالذات باشد؛ اما اینكه آیا تمام رشته های علّی و معلولی منتهی به یك علت بالذات و یك واجب الوجود بالذات است یا اینكه مانعی ندارد كه علتهای بالذات و واجب الوجودهای بالذات در كار باشد، و به عبارت دیگر آیا اساس و مبدأ و منبع و سرچشمه ی كل، یكی است یا مانعی ندارد كه متعدد باشد و بنا بر هر یك از این دو فرض آیا این علت بالذات یا علل بالذات از سنخ ماده است یا مجرد از ماده است، مطالبی است كه پاسخ سؤال دوم ما را می دهد و خود، بحث بسیار مفصل و طولانی است و مقاله ی 14 كه در «الهیّات» بحث می كند متكفل این مطالب است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 606
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است