در
کتابخانه
بازدید : 680231تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
Expand <span class="HFormat">اصول فلسفه و روش رئالیسم</span> جلد اوّل اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد اوّل
Collapse اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم
مقدمه
Expand مقاله ی پنجم پیدایش كثرت در ادراكات مقاله ی پنجم پیدایش كثرت در ادراكات
Collapse مقاله ی ششم ادراكات اعتباری مقاله ی ششم ادراكات اعتباری
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
چنانكه در آغاز مقاله گفته شد گفتگوی ما در علوم اعتباریه در سه بخش می باشد:

(1). كیفیت پیدایش علم اعتباری از انسان.

(2). كیفیت پیدایش كثرت در علوم اعتباریه (انقسامات) .

(3). كیفیت ارتباط علوم اعتباریه با آثار واقعی و حقیقی یعنی با اعمال خارجی وجود انسان.

انسان با پیمودن این سه مرحله، خود را به حقایق یعنی به خواص واقعی خود ارتباط داده و به عبارت دیگر علوم ساخته خود را توسیط نموده و با حقایق كمالی خود استكمال می ورزد.

بحثهایی كه تا كنون در این مقاله انجام داده ایم به دو مرحله اولی از این سه مرحله بستگی داشت، اینك می خواهیم كم و بیش در مرحله ی سوم به اندازه ظرفیت این مقاله به گفتگو بپردازیم.

مقدمتاً نظریات زیرین را باید در نظر گرفت:

(1). تا آنجای جهان ماده كه پای مشاهده و آزمایش خود را رسانیده ایم و تا آنجا كه موجوداتی یافته ایم و به بررسی پرداخته و به دست آورده ایم هر موجودی دارای فعالیتی در دایره ی هستی خود بوده و موجود غیر فعال نداریم.

(2). فعالیت هر موجودی مناسب و ملایم وجود خودش (به نفع هستی و بقای خود) می باشد و از این روی موجودی كه به سوی نابودی یا ضرر خود قدمی بردارد سراغ نداریم و این نظریه البته نیازمند به توضیح می باشد. در بحثهای گذشته توضیح نسبتا كافی در این باب داده ایم.

(3). این فعالیت، پیوسته به واسطه حركتی است (حركتهای گوناگون كه در هر موجود مناسب با ذاتش انجام می گیرد) كه موجود فعال انجام داده و به غایات حركات كه كمال وی می باشد نائل شده و هستی خود را تكمیل می نماید (البته خود وجود وی نیز از قانون حركت مستثنی نبوده و چنانكه در مقاله های آینده به یاری خدا به ثبوت خواهیم رسانید با «حركت جوهری» متحرك می باشد و نزدیك به این سخن از دانشمندان امروزه نیز به طور فرضیه می شنویم: «جهان طبیعت حركت» ) .

مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 453
4. گروهی از موجودات این فعالیت و حركت استكمالی را از راه علم (فكر) انجام می دهند و قدر متیقّن از این گروه انسان و تقریبا یا تحقیقا سایر انواع حیوان می باشد.

و البته همه ی حركاتی كه در دایره ی وجود انسان یا سایر حیوانات تحقق پیدا می كند نمی توان از راه علم، انجام یافته پنداشت یعنی در اثبات اینكه همه ی حركات انسان اعم از طبیعی و ارادی، علمی و از راه علم انجام می گیرد نمی توان برهان اقامه كرد اگر چه انكار نیز نمی توان كرد زیرا ما در تأمل ابتدائی بی تردید فرقی واضح میان فعالیت دستگاه داخلی تغذیه و تنمیه و میان سخن گفتن و نگاه كردن و غذا خوردن می یابیم، زیرا در قسم اول اگر چه گاهی علم به وجود عمل پیدا می كنیم ولی بود و نبود علم، كمترین تأثیری در عمل ندارد، ولی در قسم دوم با از میان رفتن علم وجود فعل از میان می رود.

پس علم (فكر) یك ابزار عمومی است كه جنس حیوان كارها و فعالیتهای مخصوص به خود را به وسیله ی او انجام می دهد یعنی ارتباط او با حركات خودش و متعلّق حركات خودش (ماده) به وسیله ی رابطه ی علم است.

(5). علمی كه مستقیماً و بلاواسطه وسیله استكمال فعلی انسان و سایر حیوانات است علم اعتباری است نه علم حقیقی. توضیح این نظریه اینكه چنانكه در آغاز مقاله اشاره نمودیم وسیله بودن علم از برای فعالیت انسان از این راه است كه علم پشت سر خود و خارج از خود را نشان داده و انسان او را در می یابد و بی تردید یافتن ماوراء علم برای این است كه انسان كمال خود را تمیز دهد (یعنی چیزی را كه رافع احتیاج و نقص می باشد از غیر او بشناسد) و از این روی ناچار انسان خواهش قوای فعاله ی خود را كه مظاهر احتیاج و استكمال هستند باید با علم و ادراك آمیزش دهد و سپس آن خواهشها را با ماده خارجی ارتباط داده و صورت آنها را به ماده تطبیق نماید تا قوای فعاله ی خود را با آنها به وسیله ی حركتهای گوناگون تماس دهد؛ و همین جاست كه قوه ی فعاله ی انسان با ماده ای كه مورد تعلق فعالیت وی می باشد ارتباط حاصل می كند.

چنانكه در آغاز مقاله اشاره نمودیم این علوم كه رابطه ی میان انسان و حركات فعلی اوست «علوم اعتباری» می باشند نه «علوم حقیقی» اگر چه علوم حقیقیه نیز هرگز مستغن عنه نخواهند بود زیرا چنانكه اثبات كردیم اعتبار بی حقیقت محض نمی شود؛ مثلاً هنگامی كه آب می آشامیم نخست از جهاز تغذی صورت احساسی تشنگی را مشاهده می كنیم و پس از آن، خواهش سیراب شدن به ما جلوه می كند و نسبت وجوب و لزوم را میان خود و سیراب شدن به كار می بریم و چون این خاصه را با آزمایش یا فرا گرفتن از دیگران در آب سراغ داریم صورت خواسته و

مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 454
سیراب كننده را به آب می دهیم و پس از آن نسبت «وجوب» را میان خود و حركت ویژه ای كه تأمین خوردن آب را می تواند بكند می گذاریم و در این هنگام قوه ی فعاله است و حركت خودش (كار مخصوص) .

و اگر چنانچه این دستگاه تطبیق و توسیط وجوب نبود علوم و ادراكات حقیقی كه در مورد آب داریم فعل را به وجود نمی آورد نه روزی كه انسان اولی و یا كودك بوده و اسم آب را نیز نمی دانستیم و تنها آب می دیدیم و نه روزی كه به ما گفتند آب تنها عنصری است كه همه ی جهان از وی تركیب یافته و نه روزی كه از یونانیها شنیدیم كه آب یكی از چهار عنصر می باشد و نه روزی كه به ثبوت رسید كه آب نیز مانند سایر مركبات مركب بوده و از آمیزش اكسیژن و هیدروژن به نسبت 33% و 66% به وجود آمده است.

و همچنین اگر از اجزاء همان دستگاه تطبیق و توسیط وجوب، به عنوان آزمایش یكی را كم كنیم فعالیت قوه ی فعاله سپری خواهد شد مثلاً اگر چنانچه جهاز تغذی، تشنگی را احساس نكند یا تشنگی را احساس كرده ولی به واسطه سرگرمی به جای دیگر به یاد سیراب شدن نیفتد یا به یاد سیراب شدن نیز بیفتد ولی به واسطه محذور مزاجی یا خارجی سیراب شدن را فعلاً لازم نبیند یا همه ی آنها را داشته ولی به واسطه ی نبودن آب مثلاً نسبت وجوب را میان خود و فعل خود (حركت مخصوص) برقرار نكند حركت و فعالیت به وجود نخواهد آمد.

و از اینجا روشن خواهد بود كه انسان پس از ادراك وجوب فعل در انجام دادن حركت و فعالیت خود هیچ گونه توقف نخواهد داشت چنانكه در مواردی كه ملكه ی كاری را داشته باشیم، مانند ملكه تكلم، هیچ گونه نیازی به فكر نداریم و خاصه در چیدن حروف پس از آغاز تكلم و همچنین در جاهایی كه مربوط به مورد فعل به واسطه ی عوارض محلی مخصوص جز یك فكر در متخیله پیدا نشود مانند كسی كه نورزیده بالای پایه ی پنجاه متری یا مناره ی بسیار بلند، خود را ببیند، بدیهی است كه از هول جان، فكری بجز تخیل افتادن نخواهد داشت و در نتیجه سقوط خواهد كرد و یا مانند كسی كه دفعتا شیر شرزه ای را در برابر خود ببیند، اگر فكر فرار كردن به مغزش بیفتد ناچار بی توقف فرار خواهد كرد و اگر تصور مهابت شیر دلش را فرا گیرد زمین گیر شده و فرار بلكه پای فرار را فراموش خواهد نمود و اگر فكر مقصد شیر و تعرض و عدم تعرض وی دهشت زده اش كند مسخّر وی گردیده و به اصطلاح «مستسبع» شده و به دنبال شیر خواهد افتاد. این گونه حركات عموما افعال اختیاری و ارادی هستند كه در مورد آنها یك فكر بیشتر در برابر چشم قوه ی فعاله نیست و در نتیجه نسبت وجوب جایگیر شده و انسان از روی اختیار و اراده انجام می دهد.

و گاهی كه انسان در انجام دادن فعل ارادی خود به فكر و تروّی محتاج است،

مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 455
چنانكه اغلب كارهای ما همین رنگ را دارد، در حقیقت در میان عنوانهای گوناگونی كه قابل انطباق به فعل می باشند یك عنوانی می جوید كه با انطباق وی فعل نسبت وجوب مطلق (بی تقیید) را پیدا كند و این سخن با رجوع به گفتگویی كه سابقا در مبحث «اعتبار وجوب» كردیم بیشتر روشن می شود.

و همچنین در مواردی كه با نظر بدوی، فاعل اختیاری را «مجبور» می نامیم مانند كسی كه كاری را انجام می دهد كه اگر نمی كرد كشته می شد، در حقیقت شخص اجبار كننده «نكردن» را ملازم با كشته شدن قرار می دهد و از این روی فاعل از فكر «نكردن» افتاده و تنها در برابر خود یك فكر می بیند و آن فكر «كردن» است و دیگر موضوعی از برای «ترك» باقی نمی ماند و چنانكه روشن است فاعل در این صورت انتخاب و اراده ی فعل را دارد اگر چه از راه ناچاری یعنی نبودن چاره كه طرف مقابل فعل است فعل را اراده می كند.

و البته این بیان با نظر عقلا كه فعل جبری را مستند به اختیار فاعل ندانسته و پاداش خوب و بد را ساقط می دانند منافات ندارد چنانكه اختیاری (انتخابی) بودن فعل با آنچه از آغاز سخن گفتیم كه «صدور فعل از قوه ی فعاله در مورد تشخیص ضروری است» منافات ندارد.

مباحث جبر و اختیار نتایج علمی بسیار دارد ولی از غرض این مقاله خارج می باشد و از این روی سخن را پایان داده و مقاله را ختم می كنیم.

مسائلی كه در این مقاله بیان نمودیم به شرح ذیل می باشد:

(1). یك سلسله از علوم داریم كه مطابق خارج از توهّم ندارند (اعتباریات) .

(2). علوم اعتباریه تابع احساسات درونی می باشند.

(3). هر اعتباری را حقیقتی هست.

(4). علوم اعتباریه بی آثار خارجی نخواهند بود.

(5). معرّف اعتبار، دادن حد چیزی است به چیز دیگر.

(6). در مورد اعتباریات، برهان جاری نمی شود.

(7). ممكن است علم اعتباری علم اعتباری دیگری را تولید كند.

(8). انسان با اعمال قوای فعاله خود یك سلسله علوم اعتباریه تهیه می كند.

(9). ضابط اعتباری بودن علمی این است كه نسبت «باید» را می توان به وی متعلّق فرض كرد.

10. اعتباریات دو قسم هستند: اعتباریات بالمعنی الاعم و اعتباریات بالمعنی الاخص.

11. اعتباریات اجتماعی منقسم به دو قسم می باشند:

الف. اعتباریات عمومی ثابت.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 456
ب. اعتباریات قابل تغییر.

12. اعتباریات بالمعنی الاخص با تقسیم دیگر منقسم به دو قسم اند:

الف. اعتباریات قبل الاجتماع.

ب. اعتباریات بعد الاجتماع.

13. وجوب، اعتباری است قبل الاجتماع.

14. وجوب، نخستین اعتبار است.

15. حسن و قبح، اعتبارهای قبل الاجتماع هستند.

16. انتخاب اخف و اسهل، لازم و اعتباری است قبل الاجتماع.

17. اصل استخدام و اجتماع.

18. اعتبار علم، قبل الاجتماع است.

19. اعتبار ظنّ اطمینانی.

20. اعتبار وظیفه انسان در مورد فقدان علم.

21. از راه بعضی از اعتباریات در بعضی دیگر می توان تصرف كرد و یا اعتبار ثابت را از كار انداخت.

22. تغییر اعتبار یكی از اعتبارات عمومی است.

23. اعتباریات بعد الاجتماع.

ملك 24. اعتبار ریاست و مرئوسیت و لوازم آنها.

25. اعتبار امر و لوازم آن.

26. امر منقسم به دو قسم می باشد:

الف. امر عقلی.

ب. امر غیر عقلی.

27. نهی.

28. اعتبار بقیه ی احكام: حرمت و استحباب و كراهت و اباحه.

29. اعتبارات مساوی الطرفین.

30. كیفیت ارتباط اعتباریات به خواص واقعی مترتبه.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 457
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است