در
کتابخانه
بازدید : 680034تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
Expand <span class="HFormat">اصول فلسفه و روش رئالیسم</span> جلد اوّل اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد اوّل
Collapse اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم
مقدمه
Collapse مقاله ی پنجم پیدایش كثرت در ادراكات مقاله ی پنجم پیدایش كثرت در ادراكات
Expand مقاله ی ششم ادراكات اعتباری مقاله ی ششم ادراكات اعتباری
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
منطق تجربی مدعی است كه اولاً احكام بدیهی اولی نداریم یعنی هیچ موردی نیست كه عرضه شدن تصور موضوع و تصور محمول برای حكم كافی باشد، و ثانیاً ذهن همواره در مورد احكام و تصدیقات خود از احكام جزئی به احكام كلی و از احكام كلی به احكام كلی تر می رسد نه از كلی به جزئی، و به عبارت دیگر عادت ذهن بر این است كه همواره از دانی به عالی سیر می كند و قوس صعود می پیماید نه از عالی به دانی. تمام احكام كلی كه الآن در ذهن بشر هست و تعقلیون می پندارند كه بدیهی اولی اند و ذهن به صرف عرضه شدن تصور موضوع و محمول حكم خود را صادر كرده است یك سلسله قضایای تجربی هستند كه در طول زندگی به دست آمده اند و ابتدا ذهن به صورت قضایای جزئی آن احكام را صادر كرده سپس به صورت احكام كلی درآمده است، چیزی كه هست چون در این قضایا انسان از آغاز زندگی با آنها روبرو بوده و در آزمایشگاه بزرگ زندگی آن قضایا را یاد گرفته است نه در مدرسه و آزمایشگاههای معمولی، چنین می پندارد كه آن قضایا بدیهی اولی اند.

و اما اینكه منطق تعقلی می پندارد كه ذهن قادر است با روش قیاس عقلی از كلی به جزئی سیر كند و از این راه كاری پیش ببرد و مجهولی را معلوم سازد اشتباه است زیرا تمام شكلهای معروف منطق تعقلی كه مدعی است با ترتیب صغری و كبری و واسطه شدن یك مفهوم كلی به نام «حدّ اوسط» ذهن به نتیجه می رسد مبتنی به شكل اول است و شكل اول مستلزم تكرار معلوم یا مصادره بر مطلوب است. مثلاً می گویند:
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 335
نمی توان مقایسه كرد زیرا سلسله ی علل حوادث مادی را می توان غیر متناهی فرض كرد كه هر حلقه از این سلسله با رسیدن نوبت حلقه ی پسین از میان رفته و جای خود را

«انسان حیوان است و هر حیوانی جسم است پس انسان جسم است» . جسم بودن حیوان وقتی بر ما محقق می شود كه یك یك افراد حیوان و از جمله انسان را استقراء كرده باشیم و جسم بودن آنها را یافته باشیم و اگر نه از كجا می توانیم بفهمیم كه حیوان جسم است. حالا اگر ما استقراء كامل كرده ایم و این قیاس را می سازیم تكرار امر معلوم است، مثل این است كه گفته باشیم انسان جسم است پس انسان جسم است، و اگر استقراء كامل نكرده ایم و بگوییم هر حیوانی جسم است مصادره بر مطلوب است، مثل این است كه ادعا كنیم انسان جسم است و اگر از ما بپرسند به چه دلیل انسان جسم است بگوییم به دلیل اینكه انسان جسم است.

نظریه ی تجربی شامل دو قسمت اصلی زیر است:

الف. ما بدیهی اولی نداریم. تمام قضایایی كه تعقلیون می پندارند بدیهی اولی اند یك سلسله قضایای تجربی هستند كه در طول زندگی پیدا می شوند.

ب. اساس فعالیت ذهن سیر از احكام جزئی به احكام كلیه است.

پاسخ قسمت اول نظریه ی تجربی این است كه فرضاً در مورد بعضی از قضایای بدیهی اولی مناقشه ی تجربیون را بپذیریم و قبول كنیم كه از راه تجربه به دست آمده از قبیل حكم به اینكه «كل از جزء خودش بزرگتر است» و «مقادیر مساوی با یك مقدار، با یكدیگر مساویند» ولی پاره ای از قضایا كه ذهن ما نسبت به آنها اذعان دارد قابل تجربه و مشاهده نیست از قبیل حكم به امتناع تناقض و حكم به امتناع صدفه (یعنی حدوث شئ بدون علت) و حكم به امتناع دور یا تقدم شئ بر نفس، غایت امر این است كه انسان در مشاهدات و تجربیات خود به جمع متناقضین یا ارتفاع متناقضین یا صدفه یا تقدم شئ بر نفس برخورد نكرده است، صرف برخورد نكردن با چیزی دلیل بر عدم یا امتناع آن نمی شود. ثانیاً اگر ما قبول كنیم كه تمام احكام عقلی بلااستثناء مولود تجربیات زندگی است ناچار باید قبول كنیم كه یگانه مقیاس منطقی صحت و سقم قضایا همانا تجربه است. و اگر قبول كنیم كه یگانه حكمی صحیح است كه عامل تجربه صحت آن را تضمین كرده باشد آیا خود این حكم ما به اینكه فقط آنچه با تجربه به دست آمده صحیح و منطقی است صحیح است یا غلط؟ اگر غلط است پس
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 336
به حلقه ی بعدی بدهد ولی هر علت تصدیقی به همراه وجود معلول تصدیقی خود باید موجود بوده باشد و فرض عدم تناهی در سلسله ی علل تصدیقی مستلزم عدم حصول

مدعای منطق تجربی غلط است و مدعای منطق تعقلی صحیح است كه این انحصار را منكر است، و اگر صحیح و منطقی است آیا خود این حكم نیز مولود تجربه است یعنی صحت تجربه را با تجربه یافته ایم یا آنكه خود این حكم مولود تجربه نیست؟ اگر خود این حكم مولود تجربه نیست پس معلوم می شود ما «بدیهی اولی» یعنی حكمی كه بدون وساطت تجربه برای ما حاصل است داریم و اگر صحت تجربه را با تجربه یافته ایم پس قبل از آنكه به تجربه بپردازیم هنوز تجربه را معتبر نمی دانیم، بعد هم كه تجربه را تجربه كردیم آن را با چیزی مقیاس گرفتیم كه صحت آن در نزد ما ثابت نیست، پس صحت تجربه در نزد ما ثابت نیست، پس این حكم كه «تنها حكمی معتبر و منطقی است كه تجربه صحت آن را تأیید كرده باشد» به طریق اولی ثابت نیست.

حقیقت این است كه تمام احكام مع الواسطه ی ذهن باید منتهی شود به احكام بلاواسطه و اگر فرض كنیم تمام احكام احتیاج به واسطه دارد (تجربه یا چیز دیگر) حصول هیچ حكمی برای ذهن میسر نخواهد بود و در نتیجه می بایست ذهن در شك مطلق فرو رود، و به عبارت دیگر انكار بدیهیات اولیه مستلزم شك مطلق و غرق شدن در ورطه ی هولناك سوفسطائی گری است.

ثالثاً عامل مشاهده و آزمایش همواره محدود است به زمان معین و مكان معین و عدد معین، و اگر فرض كنیم تمام قضایایی كه تعقلیون آنها را «بدیهیات اولیه» می خوانند قضایای تجربی هستند ذهن با عامل تجربه تنها در همان موارد محدودی كه به مشاهده و آزمایش در آمده است می تواند حكم كند نه زیادتر. فرضاً ما به مشاهده و آزمایش ده مورد و صد مورد و هزار مورد به دست آوردیم كه «مقادیر مساوی با مقداری، با یكدیگر مساویند» و «تناقض ممتنع است» و. . . به چه ملاك این حكم را توسعه می دهیم به طوری كه شامل جمیع ازمنه و امكنه و موارد غیر متناهیه می شود؟ ما در ذهن خود این احكام را كلی و ازلی و ابدی و استثنا ناپذیر (ضروری) می یابیم و حال آنكه این سه خاصیت (كلیت، دوام، ضرورت) هیچكدام نمی تواند مولود تجربه باشد.

از اینجا پاسخ قسمت دوم نظریه ی تجربی نیز روشن شد. تجربیون مدعی هستند كه ذهن همواره از احكام جزئی به احكام كلی می رسد. می گوییم چرا و به چه جهت ذهن
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 337
آن تصدیق می شود، پس اگر یك معلوم تصدیقی فرض نماییم باید سلسله ی تصدیقی مولّده او در جایی وقوف كند یعنی به تصدیقی برسد كه خود به خود بی استعانت به تصدیقی دیگر پیدا شده باشد (بدیهی اولی) .

حكم خود را از موارد آزمایش شده به غیر موارد آزمایش شده بسط و تعمیم می دهد و از جزئی به كلی می رود و قوس صعودی می پیماید؟ آیا ذهن اذعان دارد كه هر حكمی كه برای بعضی از افراد كلی ثابت شد پس برای همه ی افراد كلی ثابت است و به اصطلاح «حكم اشیاء مماثل، مماثل یكدیگر است» یا ندارد؟ اگر اذعان ندارد پس آزمایش درباره ی افراد آزمایش شده نمی تواند ملاك حكم درباره ی افراد آزمایش نشده واقع شود؛ عیناً مثل این است كه قبل از آنكه اصلاً به آزمایش و مشاهده ای پرداخته شود ذهن درباره آن افراد آزمایش نشده حكمی صادر كند و حال آنكه بالضروره و به اعتراف خود دانشمند تجربی ذهن در مورد مسائل آزمایشی قبل از آزمایش حكمی ندارد؛ و اگر اذعان دارد ناچار این حكم را بدون وساطت مشاهده و آزمایش تحصیل كرده است زیرا اگر این حكم نیز مولود آزمایش باشد قهراً در تعمیم خود محتاج به حكم دیگری بود و همین طور. . .

از اینجا معلوم می شود كه در جمیع مسائل تجربی كه ذهن از احكام جزئی به احكام كلی سیر می كند با اتكاء به یك سلسله اصول كلی غیر تجربی است، چیزی كه هست چون این اصول كلی در همه ی موارد استعمال می شود و ذهن مانند یك دستگاه خودكار از آن اصول استفاده می كند شخص می پندارد كه تنها با عامل مشاهده و تجربه از جزئی به كلی و از دانی به عالی سیر كرده و قوس صعود را طی نموده است و حال آنكه این سیر و صعود با كمك اصول كلی تری صورت گرفته است.

در احكام تجربی اصول عقلانی زیادی شركت می كند. عمده ی اصول عقلانی كه هر تجربه ای متكی به آن است دو اصل است: یكی اصل امتناع صدفه. ذهن روی این اصل می داند كه هیچ حادثه ای بدون علت وقوع پیدا نمی كند و از این راه اجمالاً به وجود علت برای هر حادثه ای یقین دارد. این اصل، بدیهی اولی است و به تجربه بستگی ندارد. و یكی اصل سنخیت بین علت و معلول؛ یعنی همواره از هر علت معین معلول معین صادر می شود. این اصل از اصل امتناع تناقض نتیجه می شود و به تجربه بستگی ندارد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 338
از این بیان نتیجه گرفته می شود:

(1). اگر تصدیقی علمی (مقابل شك) فرض كنیم، یا خود آن مفروض بدیهی است یا منتهی به بدیهی، و به عبارت دیگر ما تصدیق بدیهی داریم.

ذهن پس از آنكه این دو اصل را پذیرفت می تواند از تجربیات خود نتیجه بگیرد، زیرا تجربه كوشش می كند كه رابطه ی بین دو حادثه ی جزئی را در یابد و علیت یك حادثه ای را برای حادثه ی دیگر به دست آورد و چون ذهن اذعان دارد كه صدفه محال است و حادثه بدون علت نیست قهراً اذعان می كند كه حادثه ی مورد نظر بلاعلت نیست، آنگاه با روشهای مخصوص كه علمای تجربی عملاً در آزمایشهای خود به كار می برند علت واقعی آن حادثه را به دست می آورد (علمای تجربی از قبیل فرانسیس بیكن ( Francis Bacon ) و استوارت میل ( Stuart Mill ) دستورهای عملی سودمندی برای طرز آزمایش و به دست آوردن علت حقیقی هر حادثه پیشنهاد كرده اند. آن دستورها مورد استفاده ی دانشمندان علوم طبیعی واقع شده و اگر آن روشها در عمل رعایت نشود آزمایش نتیجه نمی دهد، ولی خواننده محترم می داند كه صحت هر آزمایشی موقوف به رعایت آن روشهاست ولی صحت آن روشها را عامل تجربه تضمین نكرده است و ناچار صحت آن روشها را با یك نوع استدلال عقلی كه خود منكر صحتش هستند به دست آورده اند) و پس از آنكه علیت یك حادثه را برای یك حادثه ی دیگر در موارد جزئی به دست آورد به حكم اصل سنخیت بین علت و معلول و اینكه علت معین همواره معلول معین را ایجاب می كند- كه فلسفه ی تعقلی صحت آن را تضمین كرده است- آن حكم جزئی را تعمیم می دهد و قوس صعودی را طی كرده قانون كلّی می سازد، ولی البته چیزی كه دشوار است این است كه تجربه و آزمایش عملاً بتواند علت واقعی یك حادثه را در میان انبوه اموری كه احتمال می رود هر یك از آنها علت حادثه باشند و امور دیگری كه آزمایش كننده احتمال می دهد از نظر وی دور باشند، درك كند. جنبه ی غیر یقینی قضایای تجربی از همین جا سرچشمه می گیرد. علت تغییر و تبدیل های قضایای تجربی كه به چشم خود می بینیم به سرعت انجام می گیرد همین است.

و اما ایرادی كه منطق تجربی بر روش استنتاج منطق تعقلی می گیرد و مدعی است كه سیر از كلی به جزئی و استدلال قیاسی یا تكرار امر معلوم است و یا مصادره بر مطلوب، پاسخش این است كه اولاً خود همین استدلال منطق تجربی استدلال قیاسی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 339
2. هر معلوم نظری (غیر بدیهی) به واسطه ی تألیف بدیهیات و یا نظریاتی كه به بدیهیات منتهی می باشد پیدا می شود.

(3). علوم، كثرتی به واسطه ی انقسام به بدیهی و نظری دارند.

است و از كلی به جزئی سیر نموده و بنابراین یا تكرار امر معلوم است و یا مصادره بر مطلوب. ثانیاً اینكه منطق تجربی گمان كرده كه تمام استدلالهای كلی یا تكرار امر معلوم است یا مصادره بر مطلوب، مبنی بر این است كه ذهن همواره از حكم جزئی به حكم كلی سیر می كند، ولی با بیان گذشته معلوم شد كه ذهن در احكام خود نه تنها همیشه از جزئی به كلی سیر نمی كند بلكه در مواردی هم كه از جزئی به كلی سیر می كند و قوس صعودی طی كرده قوانین كلی علوم طبیعی را می سازد از یك سلسله اصول كلی تری كه ذهن از آغاز آنها را به همان كلیت و بدون وساطت هیچ عامل خارجی (تجربه و غیره) پذیرفته است مدد می گیرد. ثالثاً آنچه منطق تجربی در مورد انسان و حیوان- كه به عنوان مثال آورده شد- می گوید مناقشه در مثال است، ما می توانیم تغییر مثال داده ریاضیات را گواه بیاوریم. در ریاضیات از روش قیاس عقلی استفاده می شود؛ مثلاً در هندسه دو سه قانون مسلّم كلّی از قبیل قانون مساوات و قانون كل و جزء، پایه و مبنا قرار داده می شود و یكایك موارد جزئی تر از آنها استنباط می شود و اگر استدلالهای عقلی و سیر از كلی به جزئی مطلقاً غلط و تكرار معلوم یا مصادره بر مطلوب باشد استدلالات ریاضی به كلی بی ارزش است و لازم است برای دریافتن چند اصل متعارف ریاضی از قبیل اصل مساوات و اصل كل و جزء، اول هر یك یك مسائل ریاضی را استقراء كنیم و به مسائل ریاضی آگاه شویم، بعد حكم كنیم كه «مقادیر مساوی با یك مقدار، مساوی با یكدیگرند» و «كل از جزء بزرگتر است» .

بعضی از دانشمندان بین استدلالات ریاضی و استدلالات قیاسی فرق گذاشته اند و ادعا كرده اند كه استدلالات ریاضی در عین اینكه تجربی نیست سیر از كلی به جزئی هم نیست، بلكه به عكس سیر از جزئی به كلی است و «تعمیم» به كار می رود. فلیسین شاله در متدولوژی فصل «روش ریاضیات» می گوید:

«می توان گفت كه در تمام براهین ریاضی «تعمیم» به كار برده می شود و آنچه را كه برای یك مثال ثابت شد در موارد دیگر صادق می دانند؛ یعنی وقتی ما مطلبی را درباره ی مثلث ABC اثبات كردیم آن را درباره ی جمیع مثلثها تعمیم می كنیم. ولی بین تعمیمی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 340
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است