در
کتابخانه
بازدید : 679913تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
Expand <span class="HFormat">اصول فلسفه و روش رئالیسم</span> جلد اوّل اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد اوّل
Expand اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم
Collapse اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
همین جهان آفرینش كه نسبت به آفریننده ی خود یك واحد می باشد، در متن خود اختلافاتی دارد.

چنانكه در مقاله ی 3 به ثبوت رسید ما دو قسم ادراكات داشتیم كه از ماده مجرد بوده و احكام ماده بر آنها انطباق نمی پذیرفت؛ یعنی ادراكات خیالی و ادراكات عقلی 1.

(1). یكی از مسائلی كه در مباحث فعل باری مطرح است «كلّیات عوالم وجود» است. مقصود ما از «عالم» عبارت است از موجود یا موجوداتی كه در مجموع هستی مرتبه ای خاص را اشغال كرده است به طوری كه محیط به مادون خود محاط مافوق خود است.

از نظر لغت، مانعی نیست كه ما كلمه ی «عالم» را به نوعی خاص و یا انواعی كه تحت جنسی خاص قرار گرفته اند به اعتبار اینكه وضع و حالت و زندگی آنها نظامات خاصی دارد اطلاق كنیم، مثلاً بگوییم «عالم مورچگان» ویا «عالم زنبور عسل» ، یا «عالم حشرات» ، یا «عالم حیوان» ، «عالم نبات» ، یا «عالم زمین» ، «عالم آسمانها» و امثال اینها؛ و شاید- همان طور كه بعضی از مفسران گفته اند- تعبیر به «ربّ العالمین»
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 1057
این ادراكات در عین اینكه مجرد از ماده هستند دو سنخ مختلفند زیرا ادراكات خیالی كثرت اشخاص می پذیرد مانند صورت خیالی زید، عمرو، فریدون، جمشید؛ ولی ادراك عقلی كثرت اشخاص نمی پذیرد مانند مفهوم كلی «انسان» زیرا هر فرد از افراد انسان را نزدیك آورده با وی بسنجیم همان خودش خواهد بود و خودش یكی است.

در قرآن كریم ناظر به چنین مطلبی باشد.

ولی در اصطلاحات فلسفی كلمه ی «عالم» به آن موجود یا موجوداتی اطلاق می شود كه از نظر مراتب كلی وجود درجه ی خاصی را اشغال كرده است به طوری كه محیط و مسلط تمام مادون خود و محاط مافوق خود است. طبق این اصطلاح تمام اجسام و جسمانیات با اینكه اجناس و انواع متعددی هستند یك «عالم» به شمار می روند، زیرا هیچ نوع از این انواع و هیچ جنس از این اجناس احاطه ی وجودی بر انواع و اجناس دیگر ندارد، و لهذا از نظر فلسفه تمام موجودات طبیعت در «عرض» یكدیگر به شمار می روند نه در طول یكدیگر.

البته نوعی طولیّت در كار هست، همان طولیتی كه میان جماد و نبات و حیوان و انسان است؛ ولی چون این طولیت- به اصطلاح- در قوس صعود است نه در قوس نزول، و بعلاوه لازمه ی این طولیت احاطه ی وجودی نیست، از بحث ما خارج است.

اكنون می گوییم آنچه برای ما بالحس و العیان ثابت است عالم طبیعت است. حكما در اصطلاحات خود آنگاه كه این عالم را در مقابل سایر عوالم هستی نام می برند كلمه ی «ناسوت» را به كار می برند.

عالم دیگر كه به حكم دلیل و برهان بر ما ثابت است عالم الوهیّت است؛ یعنی ذات مقدس واجب الوجود كه مستجمع جمیع صفات كمالیه است. البته در آن مرتبه از وجود آنچه هست یك وجود اطلاقی است و بس. ذات پروردگار به تنهایی خود عالمی است و عظیم ترین عوالم است، زیرا ذات حق محیط است بر همه ی عوالم مادون و ذره ای از وجود از احاطه ی قیّومی او خارج نمی باشد و به قول بو علی در الهیات شفا:

«العالم الربوبی عظیم جدّا» . این عالم اصطلاحا عالم «لاهوت» نامیده می شود.

آنچه برای ما قطعی و ثابت است همین دو عالم است، ولی در اینجا از نظر فلسفه دو پرسش باقی است:
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 1058
و در نتیجه همه ی اوصاف و احكام «نوع» كه در افراد پراكنده است در صورت عقلی نوع جمع است؛ ولی در صورت خیالی این نحو نبوده و پراكنده است (درست تأمل شود) .

در نتیجه ی این بحث، عالم را به سه قسمت می توان تقسیم كرده و طبقه بندی نمود:

(1). آیا میان عالم الوهیت و عالم طبیعت عوالم دیگری وجود دارد یا وجود ندارد؟ یعنی آیا آن عالمی كه بلاواسطه بر عالم طبیعت احاطه دارد و مباشرتا موجد و مدبّر و محیط بر این عالم است عالم الوهیت است؟ و یا عالم و یا عوالمی متوسط میان این دو عالم هست؟ و البته چنین عالم یا عوالمی- به فرض وجود- محاط عالم بالاتر از خود، یعنی عالم الوهیت، خواهد بود همچنانكه محیط عالم پایین تر از خود، یعنی عالم طبیعت، خواهد بود.

(2). آیا عالمی پایین تر از عالم. طبیعت وجود دارد یا وجود ندارد؟ یعنی آیا مرتبه ای از موجودات وجود دارد كه عالم طبیعت محیط و موجد و مدبّر آن عالم باشد یا وجود ندارد؟ بدیهی است كه فرض عالمی بالاتر از عالم الوهیت معنی ندارد زیرا عالم الوهیت عالم اطلاق و لاحدّی و وجوب ذاتی است، برای ذات واجب الوجود مثل متصور نیست تا چه رسد به مافوق و محیط. پس پرسشها یكی درباره ی این است كه آیا عوالمی متوسط میان عالم الوهیت و عالم طبیعت وجود دارد یا ندارد؟ دیگر درباره ی اینكه آیا عالمی پایین تر از طبیعت وجود دارد یا ندارد؟ جوابی كه فلاسفه به پرسش دوم می دهند ساده و قاطع است، می گویند عالمی پایین تر از طبیعت نمی تواند وجود داشته باشد، زیرا اولاً وجود عالمی پایین تر از طبیعت مستلزم این است كه ماده ی طبیعی قادر بر ایجاد یك شئ از كتم عدم باشد، و به دلائلی ثابت می كنند كه تأثیر جسم و طبیعت از نوع تحریك است نه از نوع ایجاد؛ و ثانیا عالم طبیعت عالم قوّه و فعل و مادّه و صورت و حركت و زمان و مكان است، موجودی ضعیف الوجودتر از قوه و ماده و زمان و مكان كه وجود و عدم در آن به هم آمیخته است قابل تصور نیست.

اما جواب به پرسش اول قدری دشوار است. حكما جوابهایی به پرسش اول
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 1059
1. وجود مادی
(2). وجود مثالی
(3). وجود عقلی
و البته وجود مادی كه مساوق با حركت بوده و امكان و فعلیت در وی آغشته به هم می باشد پست تر از وجود مجرد می باشد كه ثبات داشته و فعلیت بی امكان می باشد؛ و همچنین وجود مثالی كه كمالات در اشخاص وی پخش است پست تر از

داده اند. در اكثر این جوابها از ذات واجب الوجود و بساطت او و اینكه چه نوع موجودی می تواند صادر بلاواسطه باشد استدلال كرده اند؛ مدعی شده اند كه صادر اول باید كامل ترین و بسیط ترین ممكنات باشد و چنین موجودی جز اینكه مجرد از ماده و زمان و مكان باشد نمی تواند باشد، چنین موجودی طبعا دارای ماهیت هست، زیرا ماهیت داشتن لازمه ی معلولیت است.

اینچنین موجودی را به حسب اصطلاح «عقل» می نامند.

در بعضی استدلالهای دیگر از قاعده ای به نام قاعده ی «امكان اشرف» استفاده شده است كه مجال سخن در آن بسیار است.

در بعضی استدلالهای دیگر وجود انسان به عنوان نمونه از كل عالم وجود مورد استفاده قرار گرفته است. در این مقاله همین راه كه ساده ترین راههاست طی شده است.

عالم عقل یا عقول به حسب اصطلاح «جبروت» نامیده می شود.

اگر استدلال حكما را بر وجود عقل بپذیریم تازه با سؤال دیگری روبرو می شویم و آن اینكه آیا موجود مجردی كه به نام «عقل» نامیده می شود فقط یكی است و یا موجودات بسیاری كه همه عقولند وجود دارد؟ و بنابر اینكه عقول مجرده ای وجود دارند آیا این عقول در طول یكدیگرند و در حقیقت هر كدام عالمی را تشكیل می دهند و یا در عرض یكدیگرند؟ و یا بعضی از عقول عقول طولیه اند و بعضی از آنها عقول عرضیه اند؟ حكما برای اثبات عقول طولیه و یا عرضیه راههایی كه هرگز مورد اتفاق نبوده و نیست طی كرده اند.

مبنا قرار گرفتن هیئت قدیم سبب شد كه حكما یك سلسله عقول طولیه كه عددشان به ده تا می رسد قائل شوند. فرضیه ی معروف «عقول عشره» كه مورد قبول
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 1060
وجود عقلی است كه همه ی كمالات در وی اجتماع دارند؛ و از این روی وجود صورت خیالی را نمی توان معلول تأثیر مادی دانست بلكه وجود وی- چنانكه در مقاله ی 9 گذشت- معلول موجودی مثالی هم سنخ خودش می باشد؛ و همچنین در صورت عقلی.

اكثریت مشّائین قرار گرفت و برخی از مشّائین مانند خواجه نصیر الدین طوسی و قاطبه ی اشراقیّین آن را انكار كردند و امروز اصل مبنا، یعنی فلكیّات قدیم، موهوم شناخته می شود مبتنی بر همین اصول و نظریات است.

اشراقیون طرفدار عقول عرضیه اند، هر نوعی از انواع عالم طبیعت را تحت تأثیر و تدبیر یكی از آن موجودات مجرده می دانند. فرضیه ی معروف «ارباب انواع» و یا «مثل افلاطونی» در شكل اسلامی و اشراقی آن، در همین زمینه است.

حقیقت این است كه در زمینه ی عوالم متوسط میان عالم الوهیت و عالم طبیعت میدان برای فلسفه چندان باز نیست، مخصوصاً برای فلسفه ی مشّاء. بحث در این عوالم را فلاسفه ی اشراق بهتر از فلاسفه ی مشّاء، و عرفا بهتر از هر دو دسته انجام داده اند.

و باز حقیقت این است كه در این زمینه باید میدان را منحصرا در اختیار مكاشفه و اشراق و وحی و الهام گذاشت.

از نظر وحی اسلامی، قدر مسلّم این است كه موجوداتی به نام «ملائكه و فرشتگان» وجود دارند كه آنها اقرب به ذات پروردگارند از موجودات عالم طبیعت و قاهر و مسیطر بر عالم طبیعت اند. البته سخن در این نیست كه ذات واجب الوجود به آنها از سایر موجودات اقرب است زیرا او به همه چیز احاطه ی ذاتی و قیّومی دارد(وَ هُوَ مَعَكُمْ أَیْنَ ما كُنْتُمْ) [1]، سخن در قرب و بعد سایر موجودات به ذات حق است.

از نظر اسلامی، ایمان به وجود ملائكه واجب و لازم است؛ ملائكه هم واسطه ی وحی اند، و هم واسطه ی علم، و هم واسطه ی رزق، و هم واسطه ی خلق، و هم واسطه ی احیاء، و هم واسطه ی اماته.

از نظر حكمای اشراق و هم از نظر عرفا- كه مورد تأیید نصوص اسلامی نیز هست- عالم دیگری غیر از عالم عقول مجرده كه متوسط میان عالم عقول و عالم طبیعت است وجود دارد كه عالم مثال مقداری است. این عالم اصطلاحا «عالم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 1061

[1] حدید/4.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است