در حقیقت، وی همان فعلیت شئ است كه نام نوعی خود را به واسطه ی او
صورت و فعلیت خاصی را پذیرفته اند به وجود آمده باشند و آن مواد نیز ممكن است از
ماده هایی بسیطتر و ساده تر به وجود آمده باشند، چون ممكن نیست كه تا بی نهایت
این فرض پیش برود بالاخره باید منتهی شود به چیزی كه او از اجتماع چندین ماده
درست نشده. در اصطلاح فلسفی (نه علمی) چنین چیزی را «عنصر» می گویند ولی
آیا عنصر، بسیط است یا مركب؟ اگر بسیط است پس همه ی عناصر باید یكنواخت و
دارای یك خاصیت بوده باشند و حال آنكه اینطور نیست. پس معلوم می شود كه هر
عنصر نیز از ماده ی مشتركه و صورت مخصوص به خود كه منشأ اختلاف اثر شده به
وجود آمده است و آن ماده ی مشتركه یا خود ماده ی حقیقی است و یا آنكه مجموعی از
ماده و صورت است و بالاخره منتهی به ماده ی حقیقی است. ماده ی حقیقی چیزی است كه
فقط ماده است یعنی او چیزی است كه فعلیت و واقعیتی جز ماده بودن و مایه بودن
ندارد؛ و اما سایر مراتب، ماده ی حقیقی نیستند بلكه ماده ی نسبی هستند یعنی نسبت به
اموری كه از آنها ساخته شده اند ماده هستند ولی خودشان مجموعی از ماده و صورتی
هستند.
مسأله ی غامض و مهمی كه از آغاز تاریخ تفكر فلسفی، بشر را به خود متوجه
ساخته این است كه ماده ی اولی یا مادة المواد عالم چیست؟ یعنی آن چیزی كه همه ی این
نقشها و صورتها و فعلیتها را به خود گرفته و پذیرفته است چیست؟ این سؤال، سؤال از
علت مادی عالم است همان طوری كه سؤال از وجود واجب الوجود و صانع كل،
سؤال از علت فاعلی عالم است. قسمتی كه در پیش فی الجمله مورد بحث قرار گرفت
دایر بر اینكه «آیا ممكن است علت فاعلی عین علت مادی باشد؟ » مربوط به همین
مطلب است زیرا منظور فلسفی از طرح آن مسأله این است كه آیا همان چیزی كه این
نقشها و صورتها و فعلیتها را پذیرفته و به خود گرفته همان است كه این صورتها و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 700