با توجه به آنچه تاكنون گفته شد پاسخ این پرسش واضح است، زیرا چنانكه
دانستیم اساس تكاپو و جنبش فكری و عقلانی ذهن، روابط واقعی و نفس الامری
محتویات ذهنی است و چون مفاهیم حقیقی در ذات خود با یكدیگر مرتبطند زمینه ی این
فعالیت ذهنی در میان آنها فراهم است و از این رو ذهن می تواند به تشكیل قیاسات و
براهین منطقی موفق شود و از پاره ای حقایق، حقایق دیگری را بر خویش معلوم سازد،
ولی در اعتباریات همواره روابط موضوعات و محمولات، وضعی و قراردادی و فرضی
و اعتباری است و هیچ مفهوم اعتباری با یك مفهوم حقیقی و یا یك مفهوم اعتباری
دیگر رابطه ی واقعی و نفس الامری ندارد و لهذا زمینه ی تكاپو و جنبش عقلانی ذهن در
مورد اعتباریات فراهم نیست و به عبارت دیگر- كه با اصطلاحات منطقی نزدیكتر
است- ما نمی توانیم با دلیلی كه اجزاء آن را حقایق تشكیل داده اند (برهان) یك
مدعای اعتباری را اثبات كنیم و نیز نمی توانیم با دلیلی كه از مقدمات اعتباری
تشكیل شده «حقیقتی» از حقایق را اثبات كنیم و هم نمی توانیم از مقدمات اعتباری
تشكیل برهان داده یك امر اعتباری نتیجه بگیریم.
مثلاً در حقایق، «تقدم شئ بر نفس» و «ترجح بلا مرجّح» و «تقدم معلول بر علت» و
«تسلسل علل» و «دور علل» و «توارد علل متعدده بر معلول واحد» و «صدور معلولات
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 401
متعدده از علت واحده» و «عرض بلاموضوع» و «اجتماع دو عرض متماثل یا متضاد در
موضوع واحد» و «تقدم زمانی مشروط بر شرط» محال است و «انتفاء كل با انتفاء
جزء» و «انتفاء مشروط با انتفاء شرط» و «انتفاء ممنوع با وجود مانع» ضروری است و
«جعل ماهیت» و «جعل مفاهیم انتزاعی از قبیل سببیّت و مسبّبیت» نامعقول است. در
مورد حقایق می توان به این اصول كلی توسل جست و برای نفی یا اثبات چیزی نتیجه
گرفت یعنی در مورد یك امر حقیقی می توان به «تقدم شئ بر نفس» یا «ترجح بلامرجح»
و در مورد علت و معلول حقیقی به قانون «امتناع تقدم معلول بر علت» و «امتناع
تسلسل علل و دور علل و توارد علل متعدده بر معلول واحد و صدور معلولات متعدده از
علت واحده» و در مورد عرض و موضوع حقیقی به «امتناع عرض بلاموضوع» و
«امتناع اجتماع مثلین و اجتماع ضدین» و در مورد شرط و مشروط حقیقی به «امتناع
تقدم مشروط بر شرط» و در مورد كل و جزء حقیقی به «ضرورت انتفاء كل با انتفاء
جزء» استناد جست و نتیجه گرفت ولی در مورد علت و معلول اعتباری و شرط و
مشروط اعتباری و عرض و موضوع اعتباری و كل و جزء اعتباری به هیچیك از این
اصول و قواعد نمی توان توسل جست و نتیجه گرفت زیرا در اعتباریات، «تقدم شئ بر
نفس» و «ترجح بلامرجّح» و «تقدم معلول بر علت» و. . . محال نیست و «انتفاء كل با
انتفاء جزء» و «انتفاء مشروط با انتفاء شرط» و. . . ضروری نیست و «جعل ماهیت» و
«جعل سببیت» و. . . نامعقول نیست.
از اینجا روشن می شود كه عدم تمیز و تفكیك اعتباریات از حقایق، از لحاظ
منطقی فوق العاده خطرناك و زیان آور است و استدلالهایی كه در آنها رعایت نكات
بالا نشود فاقد ارزش منطقی است خواه آنكه برای اثبات «حقایق» به مقدماتی كه از
امور اعتباری تشكیل شده است استناد شود- مثل غالب استدلالات متكلمین كه
غالباً «حسن و قبح» یا سایر مفاهیم اعتباری را دست آویز قرار داده و خواسته اند از
این راه در باب مبدأ و معاد نتیجه بگیرند، و مثل بسیاری از استدلالات «مادیین» كه
احكام و خواص اعتباریات را در حقایق جاری دانسته اند و ما به تدریج به همه یا
بعضی از آنها اشاره خواهیم كرد- و خواه آنكه در اعتباریات به اصول و قواعدی كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 402
از مختصات حقایق است، كه برای نمونه چند مثال در بالا ذكر شد، استناد شود مانند
معظم استدلالاتی كه معمولاً در «فن اصول» به كار برده می شود.