در
کتابخانه
بازدید : 680203تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
Expand <span class="HFormat">اصول فلسفه و روش رئالیسم</span> جلد اوّل اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد اوّل
Expand اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم
Collapse اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم
مقدمه
Expand مقاله هفتم واقعیّت و هستی اشیاءمقاله هفتم واقعیّت و هستی اشیاء
Expand مقاله هشتم ضرورت و امكان مقاله هشتم ضرورت و امكان
Collapse مقاله ی نهم علّت و معلول مقاله ی نهم علّت و معلول
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
راهی كه گفته شد راهی بود1كه انسان به نظر ساده می پیماید. نظر فلسفی دقیق نیز همین نتیجه را تأیید می كند. در مقاله ی 8 به ثبوت رسانیدیم كه اولاً هرگز ماهیت موجودی بی وجوب وجود (ضرورت) به وجود نمی آید، و ثانیاً این وجوب وجود را از

عقیده ی فلاسفه قانون علیت یكی از اركان عمومی است كه اگر آن را متزلزل فرض كنیم دیگر علم به طور كلی بی معناست. در پاورقیهای آینده مشروحا در اطراف این مطالب بحث خواهیم كرد.

(1). در پاورقی پیش گفتیم كه تصوری كه هر كس از «علیت و معلولیت» دارد این است كه از دو امر یكی را به عنوان «وجود دهنده» و «واقعیت دهنده» و دیگری را به عنوان «وجود یافته» و «واقعیت یافته» می شناسد. هر دو چیزی كه نسبت بالا را با یكدیگر داشته باشند می گوییم كه بین آنها رابطه ی علّی و معلولی برقرار است. در مقاله ی 8 گفتیم كه گاهی در اصطلاح فلاسفه، علیت و معلولیت مفهوم وسیع تری از آنچه در بالا گذشت پیدا می كند و به مطلق اشیائی كه در وجود چیزی دخالت دارند و وجود آن چیز وابسته به وجود آنهاست «علت» گفته می شود هر چند آن اشیاء وجود دهنده نباشند، و از این رو به اجزاء تشكیل دهنده ی وجود یك شئ یا شرایط و مقدمات مخصوص وجود شئ نیز احیاناً عنوان «علل» داده می شود و حال آنكه در مورد این امور مفهوم «ایجاد» و «وجود دهندگی» صادق نیست.

اگر مفهوم علیت و معلولیت را به معنای اعم در نظر بگیریم رابطه ی علیت و معلولیت عبارت است از «استناد واقعیتی به واقعیت دیگر» و البته بعداً باید تحلیل به عمل آوریم و ببینیم این استناد را به چه نحو باید در نظر بگیریم تا با واقع مطابقت كند.

حالا می خواهیم به سئوالی كه در پاورقی پیش طرح كردیم مبنی بر اینكه «آیا قانون علت و معلول قانونی است حقیقی و واقعی یا القای موهوم و كاذبی است كه اذهان را عارض شده؟ » پاسخ بدهیم.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 650
موجود دیگری دریافت می كند وگرنه خود به خود نسبتش با وجود و عدم مساوی است. نتیجه گرفته می شود كه: «هر موجود كه نسبتش با وجود و عدم مساوی است وجودش كه مساوی با وجوب است از موجود دیگری (علت) سرچشمه می گیرد» و این نتیجه را با جمله ی زیرین می شود تعبیر نمود:

«ممكن باید علتی داشته باشد» .

مقدمتاً لازم است تذكر دهیم كه اگر بنا بشود رابطه ی علت و معلول را نپذیریم باید ارتباط و وابستگی واقعیتها را با یكدیگر یكباره منكر شویم زیرا اگر بین اشیاء رابطه ی علّی و معلولی برقرار نباشد یا از آن جهت است كه جمیع موجودات دارای وجوب ذاتی هستند و «امكان» كه لازمه ی معلولیت است موهوم و باطل است و در نتیجه هر چه موجود است ازلا و ابدا موجود است و هر چه معدوم است ازلا و ابدا معدوم است و حدوث و زوال و تغییر و تكامل مفاهیمی بی مصداق هستند، و یا از آن جهت است كه وجود و عدم اشیاء روی صدفه و اتفاق صورت می گیرد؛ شقّ ثالثی ندارد. هر یك از این دو شق را كه بگیریم لازمه اش عدم ارتباط و وابستگی واقعیتها با یكدیگر است و در این صورت انعكاس جهان عینی در ذهن ما به صورت واقعیتهای منفرد و ناپیوسته خواهد بود و ما نخواهیم توانست مجموع جهان را به صورت یك دستگاه واحد تصور كنیم، بلكه هیچ مجموعه ی كوچكی از موجودات این جهان را نخواهیم توانست به صورت یك دستگاه مرتبط الاجزاء در ذهن خود مجسم سازیم. ممكن است ابتدا چنین بپنداریم كه فرضاً رابطه ی علّی و معلولی بین موجودات نباشد ممكن است یك رابطه ی دیگر بین موجودات در كار باشد كه آنها را به یكدیگر بپیوندد؛ مثلاً اگر نظریه ی معروف منسوب به ذیمقر اطیس را كه در قرن نوزدهم مقبولیت تام یافت بپذیریم و اجسام را مركّب از ذرات كوچك تجزیه ناپذیر بدانیم و به قول ماكسول ( Maxwell ) دانشمند شهیر قرن نوزدهم آنها را «سنگهای فنا ناپذیر پی كاخ جهان» بدانیم و معتقد باشیم كه خود این ذرات، ازلی و ابدی و قائم به ذات می باشند و به آنها «حادثه» (چیزی كه نبود و بود شد) نمی توان گفت و از این رو وجودشان ناشی از علتی نیست، در این صورت هیچ گونه رابطه ی علّی و معلولی بین اجزاء جهان قائل نشده ایم و در عین حال اجزاء این دستگاه با یكدیگر مرتبط است و همین ارتباطات اجزاء جهان است كه انواع مركبات را از جمادات و نباتات و حیوانات به وجود آورده است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 651
نظر به بیان گذشته هر حادثه و پدیده ای در جهان كه انگشت به رویش بگذاریم باید گفت موجودی است كه وجودش با خصوصیات و شرایطی كه دارد ضروری (جبری) است و در نتیجه ی دست به دست دادن یك سلسله پدیده های دیگر (علت)

ولی واضح است كه نظریه ی فلسفی منسوب به ذیمقراطیس مبتنی بر نفی قانون علیت نیست زیرا هر چند طبق این نظریه بین خود ذرات رابطه ی علّی و معلولی نیست- یعنی نه بعضی از ذرات علت وجود بعضی دیگر هستند و نه در یك علت اولی شركت دارند- ولی طبق این نظریه نیز هر یك از ذرات دارای خاصیت یا خاصیتهای معیّنه است و به واسطه ی همان خاصیتهاست كه قابل تركیب با یكدیگر هستند و مركبات مختلف با آثار مختلف به وجود می آورند و البته رابطه ی هر ذره با خاصیت یا خاصیتهای خود و همچنین رابطه ی [هر] ذره با مركّب ساخته شده ی خود، رابطه ی علیت و معلولیت است. پس نظریه ی اتمیسم نیز مبتنی بر نفی علیت نیست و همان طوری كه گفتیم نفی كلی قانون علیت مستلزم نفی هر گونه پیوستگی و ارتباط واقعی موجودات است و تمام ارتباطات واقعی از رابطه ی علّی و معلولی سرچشمه می گیرد و با عدم رابطه ی علّی و معلولی هیچ گونه ارتباط واقعی صورت پذیر نیست. آری، انسان احیاناً روابط دیگری میان اشیاء اعتبار می كند مثل رابطه ی مالكیت، زوجیت، ریاست و غیره، ولی این گونه روابط از مرحله ی ذهن تجاوز نمی كند و جنبه ی عینی ندارد.

و اما اگر قائل به علیت باشیم و جهان را با لباس علیت و معلولیت ببینیم ناچار وابستگی و ارتباط واقعیتها را با یكدیگر پذیرفته ایم و جهان عینی در نظر ما دستگاهی پیوسته و مرتبط الاجزاء جلوه گر خواهد شد.

بنابراین، گفتگو در قانون علیت عیناً گفتگو در ارتباط و پیوستگی موجودات جهان است.

از قانون اصلی علیت، قوانین فرعی زیادی منشعب می شود و دو تای از آن قوانین است كه اگر به ثبوت نپیوندد تنها قانون كلی علیت كافی نیست كه نظام جهان هستی را توجیه كند. یكی از آن دو قانون این است كه «علل معیّنه همواره معلولات معیّنه به دنبال خود می آورند» . معنای این قانون این است كه در قانون كلی علیت، سنخیّت معتبر است و نه این است كه از هر علتی هر معلولی صحت داشته باشد و هر معلولی به هر علتی قابل استناد باشد، بلكه علل خاص همواره معلولات خاصی به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 652
پیدا شده و اگر علت آن، موجود نمی شد خودش نیز موجود نمی شد و به عبارت دیگر باید گفت: «وجود علت، علت وجود معلول است- عدم علت، علت عدم معلول است» (اگر چه این سخن: «عدم علت، علت عدم معلول است» خالی از یك نحو

دنبال خود می آورند. حكما این قانون را «قانون سنخیت علت و معلول» می خوانند. اگر ما قانون كلی علیت را بپذیریم و قانون سنخیت را نپذیریم، باید بپذیریم كه هر چند هیچ حادثه ای خود به خود و بلا سبب پیدا نمی شود ولی صدور هر چیزی از هر چیزی جایز است و در این صورت هر چند جهان در نظر ما به صورت موجوداتی منفرد و ناپیوسته نیست ولی محققا به صورت یك نظام معین نیز تجسم پیدا نخواهد كرد. قانون دیگری كه از اصل كلی علیت منشعب می شود قانون عدم امكان انفكاك معلول از علت تامّه است كه از آن به «قانون وجوب ترتب معلول بر علت تامّه» یا «قانون ضرورت علّی و معلولی» یا «جبر علّی و معلولی» تعبیر می كنیم و این قانون همان است كه در مقاله ی 8 مشروحا در اطراف آن بحث كردیم.

از قانون علیت، و قانون سنخیت، و قانون جبر علّی و معلولی به ترتیب سه مطلب نتیجه می شود:

(1). ارتباط و پیوستگی موجودات.

(2). نظام معین موجودات.

(3). وجوب و ضرورت نظام معین موجودات.

با در نظر گرفتن سه مطلب ما و در نظر گرفتن «امتناع تسلسل علل و انتهای سلسله ی علل به علت بالذات» (در مقاله ی 8 گذشت) و در نظر گرفتن وحدت علت بالذات (در مقاله ی 14 خواهد آمد) مجموع جهان هر چند دارای ابعاد غیر متناهی زمانی و مكانی باشد یك دستگاه واحد كامل العیار خواهد بود كه بین تمام اجزاء و ابعاض غیر متناهی این دستگاه ارتباط و پیوستگی برقرار است.

فلاسفه ی اروپا مكتب علیت را «مكانیسم» اصطلاح كرده اند از آن رو كه این مكتب جهان را به صورت یك دستگاه مكانیكی كه آلات و اجزاء مختلف وی به یكدیگر پیوسته است و به طور منظم حركات مكانیكی انجام می دهند مجسم می سازد، ولی ما بعداً خواهیم گفت كه طرز تصور ما از علیت با تصور مكتب مكانیسم كه روابط را منحصر به روابط مادی می داند متفاوت است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 653
مجاز نیست زیرا چنانكه در مقاله ی 7 گفته شد «عدم» یك معنایی است كه ساخته ی ذهن بوده و واقعیتی نسبی دارد ولی با فرض واقعیت برای آن، حكمش همان است و بس) و از همین جا نتیجه گرفته می شود كه: «شئ در هر حال علت می خواهد» (و

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است