در
کتابخانه
بازدید : 680103تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
Expand <span class="HFormat">اصول فلسفه و روش رئالیسم</span> جلد اوّل اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد اوّل
Expand اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم
Collapse اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم
مقدمه
Expand مقاله هفتم واقعیّت و هستی اشیاءمقاله هفتم واقعیّت و هستی اشیاء
Expand مقاله هشتم ضرورت و امكان مقاله هشتم ضرورت و امكان
Collapse مقاله ی نهم علّت و معلول مقاله ی نهم علّت و معلول
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
علت و معلول
در مقاله های گذشته بیان نمودیم كه در نخستین روز كه ما بهره از هستی یافته و چشم به روی این جهان پر حادثه و انقلاب باز می كنیم در سر آغاز همانا خود و كارهای داخلی خود (علم و اراده و. . . ) را می یابیم، و همینكه نسبت میان خود و كارهای خود را سنجیدیم از روی همین نظر از برای كارهای دیگر كه به كارهای ما می مانند و در اختیار ما نیستند (معلومات حسی كه از راه حس پیش ما می آیند) یك جوهر دیگر كه موضوع همان خواص و آثار بوده باشد اثبات می نماییم. این سیاهی و سفیدی را كه می بینیم و این گرمی و سردی را كه حس می كنیم، این مزه كه می چشیم، این بوی كه می بوییم و این آواز كه می شنویم از آن چیزی است كه این خواص را دارد، زیرا این صفات مانند صفت علم و اراده ی من هستند كه بدون من نمی شوند. پس دارنده ی این خواص چیز دیگری است جز من و كنار از من، زیرا هیچكدام از آنها در اختیار من نیستند و از همین جا به وجود واقعیتی بیرون از خودمان معتقد می شویم (مقاله ی 2 و 5) .

از همین جا شالوده ی قانون كلی علت و معلول 1ریخته شده و انسان حتم می كند

(1). یكی از مسائل درجه اول فلسفه مسأله ی علت و معلول است كه چندین مسأله از وی منشعب می شود. در مقاله های گذشته و بالاخص مقاله ی 8 از قانون علت و معلول زیاد
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 644
كه هرگز كار، بی كننده نمی شود و هر معلولی علتی می خواهد. پس از این، پیوسته به واسطه ی مشاهده های گوناگون كه از حوادث و پیشامدها می نماید این نظریه را تأیید و در آزمایش خود استوارتر می شود و از این روی هر آوازی كه می شنود و هر واقعه ی

نام برده شد و احیانا بعضی از مسائل مربوط به این قانون طرح و اثبات شد و در مقاله های آینده نیز خواه ناخواه موجباتی پیش خواهد آمد كه برخی دیگر از مسائل مربوط به این قانون را طرح كنیم و البته آنچه در مقاله های گذشته به ثبوت رسیده در اینجا تكرار نخواهد شد همان طوری كه قسمتهایی كه توقفی به مطالب مقاله های آینده دارد در محل مناسب دیگری خواهد آمد.

در میان مسائل فلسفی قانون علت و معلول از لحاظ سبقت و قدمت اولین مسأله ای است كه فكر بشر را به خود متوجه ساخته و او را به تفكر و اندیشه برای كشف معمای هستی وادار كرده است. برای انسان كه دارای استعداد «فكر كردن» است مهم ترین عاملی كه او را در مجرای تفكر می اندازد همانا ادراك قانون كلی علت و معلولیت است كه به این تعبیر بیان می شود: «هر حادثه علتی دارد» و در اثر همین ادراك است كه مفهوم «چرا؟ » برای ذهن انسان پیدا می شود.

مفهوم «چرا؟ » همان سؤال و استفهامی است كه ذهن از علت اشیاء می كند و اگر ذهن ادراك كلی از علت و معلول نمی داشت یعنی این قانون را نپذیرفته بود كه «هر حادثه علتی دارد» مفهوم «چرا؟ » برای ذهن مورد نداشت بلكه اساساً چنین مفهومی در ذهن وجود پیدا نمی كرد.

كودك و حیوان نیز طوری حركات خویش را تنظیم می كنند كه می نمایاند رابطه ی علّی و معلولی را درك می كنند. ولی شكی نیست كه بر فرض اینكه كودك و حیوان ادراكی از رابطه ی علّی و معلولی داشته باشند این ادراك به طور كلی و تجریدی كه با این تعبیر بیان می شود: «هر حادثه علتی دارد» نیست بلكه ادراك آنها محدود است به مواردی كه در زندگی، مورد تجربه ی مكرر آنها واقع شده و همچنانكه در پاورقیهای مقاله ی 5 گذشت می توان ادراك حیوان و كودك را در این زمینه یك نوع «عادت ذهنی» و «تداعی معانی» دانست كه در اثر اعتیاد و تكرار پیدا می شود یعنی حیوان یا كودك بدون آنكه تصوری از مفهوم «وجود دهندگی» كه همان علیت است داشته باشد به حكم عادت ذهنی از حادثه ای به حادثه ی دیگر منتقل می شود و در دنبال حادثه ای حادثه ی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 645
بزرگ و كوچكی را كه حس می كند به سوی آن منعطف شده از علتش جویا می شود و اگر در مورد حادثه ای نتواند علت حادثه را دستگیر نماید علتی مجهول برای آن معتقد می شود.

دیگر را انتظار می كشد. قدر متیقّن این است كه كودك و حیوان قانون علیت و معلولیت را به صورت یك قانون كلی و قطعی كه در بالا اشاره شد ادراك نمی كند و این طرز ادراك مخصوص به انسان است و این طرز ادراك است كه عامل افتادن انسان در مجرای تفكر منطقی می باشد و اگر فرضا بعضی از حیوانات عالی همین طرز ادراك را از علیت و معلولیت داشته باشند ناچار دارای قدرت تفكر منطقی خواهند بود.

افتادن انسان به مجرای تفكر یك عامل دیگر نیز دارد و آن قدرت انعطاف ذهن است به عالم درون و ضمیر. روی این خاصیت، انسان می تواند علم به علم یا علم به جهل خود پیدا كند. حكما مدعی هستند كه یك امتیاز انسان از حیوان به این است كه انسان می تواند از علم خود و از جهل خود آگاه شود و توجه پیدا كند كه فلان چیز را می داند و فلان چیز را نمی داند و حیوان این توانایی را ندارد، و به عبارت دیگر حیوان همواره یا در «جهل مركّب» است و یا در «علم بسیط» ولی انسان می تواند دارای «جهل بسیط» و «علم مركّب» بشود.

انسان به حوادثی برمی خورد كه علت آنها را نمی داند و روی خاصیت انعطاف، این نادانی را در خود احساس می كند و از طرف دیگر طبق ادراك كلی كه از علیت و معلولیت دارد می داند كه این حادثه در واقع علتی دارد، آنگاه به سائق حقیقت جویی یا به سائق احتیاجات زندگی به جستجوی علل حوادث می پردازد. در این جستجو اگر علت واقعی و حقیقی را پیدا كرد كه به مقصد خود رسیده است و اگر پیدا نكرد علتی مجهول برای او معتقد می شود و بسا می شود كه برای ارضای حس كاوش خود علتی موهوم برای حادثه ی مورد نظر خود فرض می كند. می گویند بشر اولیه كه اطلاعاتش برای توجیه حوادث طبیعت كافی نبود با ارباب انواع و ارواح خبیثه و طیّبه حوادث جهان را توجیه می كرد. البته خود این مطلب گواه بر این است كه ادراك كلی قانون علیت در ذهن بشر بوده و نمی توانسته است حوادث را بلا سبب فرض كند و با صدفه و اتفاق توجیه كند، منتهای امر چون حقیقت را نمی دیده و نمی یافته ره افسانه می زده است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 646
این نظر را در هر موجود ذی شعوری می توان سراغ گرفت و حتی دیوانگان و آنانی كه آفت شعوری دارند همین راه را می پیمایند. آنان برای تفهیم و تفهم سخن

مطابق آنچه تاریخ فلسفه نشان می دهد در دوره های بسیار قدیم كه فلسفه دوران كودكی خود را طی می كرده و با سایر رشته های علمی آمیخته بوده، آن را به نام «علم علل» می خوانده اند و در دوره های نسبتا نزدیك به ما نیز كه فلسفه رسما از سایر رشته ها جدا شد و دانشمندان در مقام فرق و تمیز فلسفه از سایر رشته ها برآمدند احیاناً می بینیم كه فلسفه را به عنوان «علم علل اولیه» تعریف كرده اند. ما هر چند این تعریف را از لحاظ فنی صحیح ندانیم ولی تردیدی نداریم كه بزرگترین انتظاری كه بشر از فلسفه دارد این است كه او را به علل اولیه ی دستگاه هستی آشنا نماید و رمز اوّلی جهان را بر وی مكشوف سازد.

طبق مسلك و مشرب ما كه خواننده ی محترم به آن آشنایی دارد تحقیق در اطراف قانون علت و معلول به این نحو باید انجام یابد كه این قانون را مورد تجزیه و تحلیل عقلانی قرار دهیم و با اصول كلی بدیهی كه پایه های اولی فكر بشر است- و صحت آنها را عقل بلا واسطه ضمانت كرده است و هیچ تجربه ای در آنها دخالت ندارد بلكه آن اصول ضامن صحت تجربه نیز هست- پیشروی كنیم؛ یعنی ما قانون علت و معلول را از جنبه ی تعقلی بررسی می كنیم نه از جنبه ی تجربی، و از نظر ما قانون علت و معلول یك مسأله ی فلسفی خالص است نه یك مسأله ی فلسفی متكی به نظریات فیزیكی و غیر فیزیكی، و از نظر ما دخالت تجربه های فیزیكی برای اثبات یا نفی قانون كلی علت و معلول چیزی شبیه به لغو یا از قبیل تیشه به ریشه ی خود زدن است و این مطلب در مباحث آینده روشن خواهد شد.

تصوری كه انسان از علت و معلول دارد این است كه از دو امر معین یكی را وجود دهنده و واقعیت دهنده ی دیگری و دیگری را وجود یافته و واقعیت یافته از ناحیه ی او می داند. پرسشهایی كه در درجه ی اول برای ذهن در زمینه ی علیت و معلولیت پیدا می شود یكی این است كه تصور علیت و معلولیت از كجا برای ذهن پیدا می شود؟ و آیا انسان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 647
می گویند و برای انجام مقاصدشان حركاتی می كنند و همچنین. . . بلكه كمترین دقت به ثبوت می رساند كه پایه ی زندگی انسان و هر موجود جاندار با آن اندازه هوش و

علیت و معلولیت را مانند سفیدی و سیاهی و آهنگ موزون و ناموزون و بوی خوش و ناخوش و حرارت و برودت و سبكی و سنگینی و ترشی و شیرینی و غیره با یكی از حواس خود ادراك می كند یا به وسیله ی دیگری آن را ادراك می كند؟ آن وسیله ی دیگر چیست؟ پاسخ این سؤال را در مقاله ی 5 كه از «پیدایش كثرت در ادراكات» بحث می كردیم دادیم (رجوع شود به صفحات 299- 304)
پرسش دیگر این است كه آیا قانون علت و معلول قانونی است حقیقی و واقعی یا نه؟ یعنی آیا واقعاً بین موجودات رابطه ی علّی و معلولی برقرار است یا اینكه این قانون، بی حقیقت و القای موهوم و فریب دهنده ای است كه در اذهان پیدا می شود؟ تا قبل از ظهور فیزیك نو، در میان فلاسفه یا علمای علوم طبیعی كسی پیدا نمی شد كه در صحت و اعتبار قانون علت و معلول تردید روا دارد، تنها در میان متكلمین اسلامی كسانی پیدا می شدند كه بعضی از لوازم لاینفكّ این قانون مثل ضرورت علّی و معلولی را كه مستلزم انكار خود این قانون بود مورد انكار قرار می دادند یا اینكه شمول این قانون را در مورد فاعلهای شاعر و مدرك انكار می كردند. به عقیده ی برخی از متكلمین فاعلهای شاعر و مدرك و مختار مانند ذات باری یا نفس انسان را نباید «علت» آثار و افعالشان شمرد و نباید احكام علیت و معلولیت را در مورد این فاعلها تعمیم داد؛ و اگر طرفدار چنین عقیده ای دارای عقیده ی «جبر» نیز بود قهراً در نظر او برای قانون علت و معلول هیچ مصداقی نبود زیرا- همان طوری كه در پاورقیهای مقاله ی 8 در مبحث «جبر و اختیار» گفتیم- معنای «جبر» از نظر متكلمین این است كه تمام حوادث جهان مستقیماً و بلاواسطه از اراده ی ذات باری ناشی می شود و هیچ گونه سببیت و مسببیتی بین امور جهان در كار نیست و این نظامی كه مشهود است كه پشت سر یك عده امور كه ما نام آنها را «اسباب» گذاشته ایم یك سلسله امور دیگر كه ما نام آنها را «مسبّبات» گذاشته ایم پیدا می شوند «عادت ذات باری» است كه جاری شده بر اینكه این عده امور را در پشت سر آن عده امور دیگر خلق كند و در واقع هیچ رابطه ی سببی و مسبّبی بین خود امور جهان در كار نیست. پس، از نظر طرفدار عقیده ی جبر، همه ی حوادث بلاواسطه مستند به فاعل شاعر مختار است؛ و اگر نظریه ی «عدم شمول قاعده ی علیت بر فاعلهای
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 648
شعوری كه دارد روی همین قانون علت و معلول استوار است. اگر چنانچه انسان و هر ذی شعور دیگر علیت و معلولیت را در میان خود و كار خود، و در میان كار خود و انجام یافتن آرمان و مقصد خود باور نداشت هرگز كمترین حركت و فعالیت از خود

شاعر مختار» به این نظریه توأم شود نتیجه می دهد كه «قانون علیت ابدا مصداق ندارد» .

نظریه ی متكلمین كه مبتنی بر انكار قانون علیت بود قرنها مورد تحقیر و استهزاء فلاسفه بود ولی از نیم قرن پیش تاكنون در پرتو خیره كننده ی پیشرفت علوم، تحولاتی در فیزیك پیدا شده كه عقیده ی برخی از دانشمندان را به قانون علیت، متزلزل ساخته است و نظریه ی مهجور و متروك متكلمین را تا اندازه ای احیا می كند.

متكلمین اسلامی از بدو ورود فلسفه در اسلام قرنها با فلاسفه نبرد كردند و خدشه هایی بر قواعد فلسفی وارد كردند و حتی در اصول مسلّمه و مبادی اولیه ی فلسفه نیز شك و تردید روا داشتند و فلاسفه نیز سخت در برابر آنها مقاومت كردند و از خود دفاع كردند. هر چند مكتب متكلمین تاب مقاومت در برابر مكتب فلاسفه را نداشت ولی بدون شك طبق گواهی تاریخ تحول فلسفه در اسلام، پیدایش بسیاری از نظریه های دقیق فلسفه در خلال همین نبردهای كلام و فلسفه صورت گرفته و ما در مقاله ی 7 گفتیم كه قسمت عمده ی «مسائل وجود» كه از نظر فلاسفه ی اصالت وجودی مفتاح حل معضلات فلسفی است تا اندازه ی زیادی مرهون مناقشات متكلمین در این زمینه هاست و شاید در محلهای مناسبی موفق شویم بعضی از فصلهای عالی فلسفه را كه عكس العمل حملات متكلمین است با دلیل و مدرك نشان دهیم، و این نكته ای است كه تاكنون ندیده ایم مورد توجه واقع شده باشد و اگر پرده از روی این مطالب برداشته شود اسرار تاریخی مهمی هویدا خواهد شد.

قانون علیت یكی از مواردی است كه متكلمین مورد خدشه قرار داده اند و به آن ناخن زده اند و ما امروز در اظهارات برخی دانشمندان بزرگ علوم فیزیك و ریاضی چیزهایی می بینیم كه به نظر می رسد تا اندازه ای نظر متكلمین را تأیید می كند. قسمتهای نسبتاً زیاد دیگری نیز از مسائل خلافی كلام و فلسفه هست كه علم و فلسفه ی جدید نظریه ی متكلمین را تأیید كرده است.

قانون علیت از پایه هایی است كه اگر متزلزل شود فلسفه زیر و رو می شود و به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 649
بروز نمی داد و هرگز چیزی را پیش بینی نمی كرد و در انتظارش نمی نشست. از این بیان نتیجه گرفته می شود: «هر چیزی كه وقتی نبود و پس از آن موجود شد باید علتی داشته باشد» .

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است