در
کتابخانه
بازدید : 680523تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
Expand <span class="HFormat">اصول فلسفه و روش رئالیسم</span> جلد اوّل اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد اوّل
Expand اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم
Collapse اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مشاهده ی ابتدائی به ثبوت می رساند و هم با كنجكاوی علمی به دست می آید كه اجزاء جهان با همدیگر ارتباط وجودی دارند و این ارتباط

(1). این برهان با دو تقریری كه در متن از آن شده منطبق است با برهان حدوث متكلمان و برهان امكان و وجوب فلاسفه ی اسلامی كه قبلاً از ابن سینا نقل كردیم، با یك تفاوت كه در بیان این مقاله یك مقدمه ی علاوه به كار رفته است و آن این است كه جهان با همه ی اجزاء و اجرام و عناصر و مركّبات خود مجموعا یك واحد طبیعی و شخصی است و به تعبیر این مقاله یك واحد خارجی است.

بدیهی است كه با علاوه شدن این مقدمه، كار برهان سهل تر و ساده تر می شود.

خلاصه ی این برهان این است؛ جهان به حكم قانون عمومی حركت، خصوصاً با توجه به حركت جوهری ذاتی، دائماً در حال حدوث است، و چون مجموعاً یك وجود خارجی است پس یك واحد حادث است (البته حادثی كه حدوثش تدریجی است و دائماً در حال حدوث و زوال است) ، و هر واحد حادث نیازمند به علت محدث است؛ پس جهان به عنوان یك واحد حادث و به عنوان پدیده ی واحد، نیازمند به محدث و پدید آورنده است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 996
و به هم بستگی نه تنها در میان یك دسته ی ویژه ای از اجزاء جهان می باشد بلكه تا هر جا باریك بین شده و پیش رفته و به بررسی پردازیم رشته ی ارتباط نامبرده را تابیده تر و محكم تر می یابیم. حتی آنان كه برای فرار از اثبات غایت و غرض در وجود به دامن

اگر كسی حركت عمومی جهان را منكر شود، امكان ذاتی جهان و اجزاء جهان را نمی تواند منكر شود، زیرا جهان دارای ماهیت است و لازمه ی ماهیت داشتن امكان ذاتی است؛ و چون همه ی جهان یك واحد شخصی است پس همه ی جهان یك واحد ممكن است، و هر ممكنی در وجود خود نیازمند به علتی ماوراء وجود خود است، پس جهان نیازمند به علت موجده است.

فایده ی این مقدمه ی علاوه این است كه اگر جهان را مجموعا یك واحد خارجی ندانیم ممكن است كسی علیت وجودی اجزاء جهان را با خود اجزاء توجیه كند و بگوید در جهان، غیر متناهی حادث و ممكن و معلول وجود دارد و غیر متناهی محدث و موجد و علت وجود دارد، هر حادثه ی قبلی محدث و موجد و علت حادثه ی بعدی است، پس نیازی به علتی ماوراء اجزاء جهان نیست.

معمولاً مادی مسلكان علیت اشیاء را نسبت به یكدیگر به همین ترتیب توجیه می كنند.

اما پس از آنكه دانستیم جهان مجموعا یك واحد طبیعی واقعی شخصی را تشكیل می دهد، حكم می كنیم كه جهان یك واحد نیازمندی است و قهراً علتی ماوراء خود ایجاب می كند.

پس این برهان آنگاه تمام است كه آن مقدمه ی علاوه اثبات شود. اكنون ببینیم از چه راه می توان خود آن مقدمه را اثبات كرد؟ دو مطلب را باید یادآوری كنیم:

الف. فرضاً مسأله ی وحدت شخصی جهان اثبات نشود، خود اجزاء جهان برای توجیه علیت اشیاء كافی نمی باشد، زیرا اجزاء جهان كه علت یكدیگر فرض می شوند نسبت به یكدیگر تقدم و تأخر زمانی دارند، همزمان نمی باشند. در مباحث «علت و معلول» و «ضرورت و امكان» ثابت شده است كه علت موجده ی اشیاء الزاماً معیّت وجودی دارد با اشیاء، آن چیزی كه از معلول انفكاك می پذیرد علت «معدّه» است نه علت موجده و موجبه. حوادث مادی، علت اعدادی یكدیگرند و در واقع مجرای وجود
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 997
قانون تبعیّت محیط چسبیده اند از اثبات ارتباط اجزاء جهان گریزی ندیده اند. البته این ارتباط، ارتباط وهمی و پنداری نیست بلكه ارتباطی است واقعی و مستقل از ذهن ما و در اثر آن، جهان با اجزاء خود یك واحد خارجی است.

یكدیگرند نه ایجاد كننده ی یكدیگر.

مثلاً «پدر» مجرا و علت اعدادی «فرزند» است نه ایجاد كننده و علت ایجادی و ایجابی او. پدر تنها علت ایجادی و ایجابی حركاتی است كه از او سر می زند نه علت ایجابی فرزند كه نطفه ی او در وجودش متكوّن و سپس از او افراز می شود. پس فرزند در همه ی مراحل وجود اگر واقعاً حادث و ممكن و معلول باشد معلول یك حقیقت و واقعیتی است كه بر او احاطه دارد و در همه حال با او هست و از وجود او انفكاك نمی پذیرد (هُوَ اَللّهُ اَلْخالِقُ اَلْبارِئُ اَلْمُصَوِّرُ) [1] و اما آنچه در اصطلاح علوم طبیعی امروز آنها را «علت» می نامند جز یك سلسله شرایط و مقدمات نمی باشند و ما نیز كه در تعبیرات خود كلمه ی «علّیت» را درباره ی حوادث جهان نسبت به یكدیگر به كار می بریم مقصودمان علیت اعدادی است نه علیت ایجابی، و بهتر این است كه درباره ی آنها بجای كلمه ی «علت» كلمه ی «عامل» یا «شرط» یا «مقدّمه» به كار برده شود.

در مقاله ی علت و معلول در این باره بحث شده است و بعد در متن نیز اشاره خواهد شد.

ب. حكمای الهی از دیر زمانی این اندیشه را ابراز می داشته اند كه تمام جهان شخص واحد است، همه ی جهان در عین اینكه اعضاء و اجزاء مختلفی دارد یك واحد است و یك صورت و فعلیت طبیعی دارد و همه ی قوا و اجزایش وابسته و طفیلی آن صورت واحد است همچنانكه انسان با همه ی اعضاء و اجزاء مختلف یك واحد واقعی است و یك تشخص واقعی دارد. ملاك وحدت و تشخص انسان صورت او یعنی نفس اوست. همه ی قوا و اجزاء انسان وابسته و طفیلی صورت انسان است و همان صورت است كه ملاك تشخص انسان به شمار می رود.

اگر فرض كنیم سلولهایی كه در داخل جهان بدن انسان فعالیت می كنند
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 998
و این واحد خارجی در وجود خود متغیر و متحول می باشد، یعنی پس از نیستی هستی می پذیرد، زیرا از هر راهی به محاسبه ی حوادث جهان پردازیم سرانجام به حركت عمومی (حركت وضعی و مكانی و یا حركت جوهری) خواهیم رسید؛ و

بخواهند درباره ی جهان خودشان یعنی بدن انسان بیندیشند، هر جهازی را از جهاز دیگر جدا، بلكه هر عضوی را مستقل از عضو دیگر خواهند پنداشت. جهانی می بینند دارای قسمتهای مختلف، هر قسمتی به كاری مخصوص خود مشغول است. برای این سلولها كه در جهان بدن انسان محبوسند امكان این تصور نیست كه همه ی این اعضاء و اجزاء و جهازات، طفیلی وجود یك واحد است به نام «انسان» و یك حیات كلی همه ی اینها را تدبیر و اداره می كند.

طبق فرضیه ی بالا ما در درون جهان طبیعت همانند آن سلولها هستیم در درون بدن انسان، حیاتی كه بر كل جهان طبیعت حكمفرماست همانند حیاتی است كه بر كل بدن انسان حكمفرماست كه جهانهای فردی و جزئی طفیلی آن هستند؛ و به همین جهت جهان را «انسان كبیر» و انسان را «جهان صغیر» خوانده اند.

در كتب فلسفه این نظریه (وحدت شخصی عالم) به ارسطو نسبت داده می شود بدون آنكه برهانی از او نقل شود، و فلاسفه معمولاً در مباحث الهیات تحت عنوان «وحدة اله العالم» بیان می كنند.

آنچه در آنجا بیان می شود دو مطلب است: یكی اینكه آیا تنها یك عالم وجود دارد یا بیش از یك عالم وجود دارد؟ و با توجه به اینكه به عقیده ی قدما به پیروی از هیئت بطلمیوسی همه ی عالم را زمین و نه فلك تشكیل می دهد و فلك نهم محدّد الجهات است، معنی این سؤال روشن است.

مطلب دیگر اینكه آیا عالم موجود وحدت طبیعی و شخصی دارد یا نه؟ حكما برای مدعای دوم دلیلی می آورند كه قسمتی از آن بر فلكیّات قدیم مبتنی است.

ولی مسأله ی وحدت طبیعی و شخصی عالم مبتنی بر چنان فرضیاتی نیست، از راههای دیگر نیز می توان تأیید و بلكه اثبات كرد.

یكی از راهها فرضیه ای است قدیمی كه احیاناً در جدید نیز تأیید می شود و آن وحدت و اتصال واقعی اجسام است. ما اجسام را به حسب حس، منفصل و جدا و متكثر می بینیم، ولی این احتمال هست كه تمام اجسام جهان جسم واحد باشند و خلأ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 999
حركت- چنانكه گذشت- هستی است پس از نیستی و وجودی است آغشته به عدم، چنانكه در مقاله ی 10 گذشت.

و به مقتضای قانون علت و معلول، هر موجود حادثی (موجودی كه نبوده پس از آن شد) علت وجود می خواهد.

و انفصالی در بین نباشد، آنچه را ما خلأ یا جدایی دو جسم می پنداریم در واقع چنین نیست.

البته این فرضیه ای بیش نیست و اثبات آن خالی از اشكال نمی باشد.

یكی دیگر، از راه ارتباط غائی نظام عالم است:

ضقبلاً كه درباره ی «دلیل نظم» بحث می كردیم ثابت كردیم كه نوعی هماهنگی در هدف، میان اجزاء جهان مشاهده می شود؛ مثلاً در قسمتی از جهان كه ما زندگی می كنیم اوضاع و احوال نشان می دهد كه زمین، گازهای مجاور زمین، آبهای زمین، گیاهها، حیوانها، ماه كه به دور زمین می گردد و خورشید كه زمین به دور او می گردد با یكدیگر نوعی هماهنگی و انطباق دارند و مجموعا هدف یا هدفهایی مشخص را تأمین می كنند.

این ارتباط هدفی را به سه نحو می توان تصویر كرد:

یكی اینكه فرض كنیم جهان را صانع بزرگ مانند یك ماشین ساخته است و طوری آن را منظم ساخته است كه به طور خود كار همه ی اجزاء، هدف واحدی را تأمین می كنند.

دیگر آنكه فرض كنیم در ساختمان جهان چنین انتظامی به كار نرفته است بلكه دائماً دستهای غیبی در كار جهان مداخله و جهان را اداره می كنند نظیر اداره كردن انسانها مؤسسه ها را. آن اراده های غیبی طوری حركات اجزاء جهان را می گردانند كه به نظر می رسد خود اجزاء جهان با یكدیگر هم هدف می باشند.

سوم اینكه فرض كنیم جهان مجموعا یك واحد واقعی طبیعی است؛ همه ی جهان دارای صورت واحد، نفس واحد، حیات واحد است نظیر یك فرد انسان كه در عین جهازات مختلف و با وجود صدها میلیون سلول، یك واحد واقعی است و یك شخص است و حیات واحد دارد و همان حیات و یا نفس، مدبّر اجزاء و ابعاض ساختمان بدن اوست، روابط غائی و هدفی این پیكر را همان نیروی واحد انتظام می بخشد؛ آن
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 1000
و اگر اجزاء جهان را یا بخشی از آنها را متغیر فرض نكنیم باز از اثبات علت وجود برای آنها گریزی نیست زیرا در مقاله ی 9 اثبات كردیم كه هر موجود ممكن اگر چه متغیر نبوده باشد نیازمند به علت وجود می باشد.


[1] حشر/24.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است