در
کتابخانه
بازدید : 679687تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
Expand <span class="HFormat">اصول فلسفه و روش رئالیسم</span> جلد اوّل اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد اوّل
Expand اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم
Collapse اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم
مقدمه
Collapse مقاله هفتم واقعیّت و هستی اشیاءمقاله هفتم واقعیّت و هستی اشیاء
Expand مقاله هشتم ضرورت و امكان مقاله هشتم ضرورت و امكان
Expand مقاله ی نهم علّت و معلول مقاله ی نهم علّت و معلول
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
از آنچه گفتیم معلوم شد كه مبادی تصوریه و تصدیقیه ی هر فنی به منزله ی نقاط اتكاء و از لحاظی به منزله ی ابزار و اسباب كار آن فن به شمار می رود. از این جهت لازم است كه بدانیم مبادی تصوریه و تصدیقیه ی فلسفی، و به عبارت دیگر تعریفات و اصول متعارفه و موضوعه ی فلسفه چه وضعی دارد.

فلسفه از لحاظ «تعریفات» غنی ترین فنون است زیرا مفاهیمی كه موضوعات و محمولات مسائل فلسفی را تشكیل می دهند از قبیل مفهوم وجود و عدم و وحدت و كثرت و وجوب و امكان و امتناع و علت و معلول و متناهی و نامتناهی و حادث و قدیم و قوه و فعل و غیر اینها مفاهیمی بسیط می باشند (نه مركب) و به همین جهت بدیهی التصور و مستغنی از تعریف می باشند. برای توضیح اینكه مفاهیم فلسفی بسیطاند نه مركب و توضیح اینكه اگر مفهومی بسیط بود مستغنی از تعریف می باشد رجوع شود به مقدمه مقاله 8.

اصول متعارفه فلسفی: تعیین جمیع اصول متعارفه ی فلسفی، بسیار مفید و مهم است و جمع و استقصای همه ی آنها خالی از صعوبت و دشواری نیست و تا كنون دیده نشده است كه كسی در صدد جمع و استقصای آنها برآید و شاید ما موفق شدیم كه پس از استقصای كامل در محل مناسبی همه ی آنها را با اشاره به اینكه هر یك از آنها در چه مسائلی مورد استفاده قرار می گیرد ذكر كنیم. در اینجا لازم است به دو اصل متعارف عمده كه مهمترین اصول متعارفه ی فلسفی است اشاره كنیم زیرا این دو اصل به منزله ی آغاز سیر فلسفی محسوب می شود و چنانكه بعداً در ضمن خود مقاله خواهیم دید این مقاله كه شامل مباحث وجود یعنی شامل مسائل اصلی فلسفه است با یكی از این دو اصل آغاز شده. آن دو اصل از این قرار است:

(1). اصل امتناع تناقض. شكی نیست كه این اصل مستحكم ترین نقاط اتكاء
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 476
فلسفه است. این اصل در همه ی علوم و بالاخص در فلسفه مورد نیازمندی است. ارسطو در «الف صغری» و ابن سینا در اوائل الهیات شفا و صدر المتألّهین در مباحث «عقل و معقول» و دیگران از فلاسفه ی قدیم و جدید در جاهای دیگر در اطراف این اصل متعارف كه به نام «اصل الاصول» و «ام القضایا» نامیده شده بحثهایی كرده اند و ما در مقاله های 2 و 5 بحث كافی از این مطلب كردیم و شبهات منكرین این اصل را بیان و انتقاد كردیم و ثابت كردیم كه استقرار علم نسبت به هر چیزی بدون این اصل امكان پذیر نیست. در اینجا از تكرار آن بی نیازیم.

(2). اصل اثبات واقعیت. در طی مقالات گذشته معلوم شد كه «سفسطه» مبنی بر انكار واقعیت و هستی است و همه چیز و هر آنچه [را] در اندیشه بگذرد باطل و دروغ و هیچ در هیچ می داند. «گرگیاس» سوفیست معروف یونانی برهان اقامه می كند كه محال است چیزی موجود باشد. «پروتاگوراس» سوفیست دیگر یونان باستان كه می گوید: «مقیاس همه چیز انسان است» سخنش همین نتیجه را می دهد. دیگران نیز به استناد اصل وقوع خطا در ادراكات بر پندار و موهوم بودن جمیع ادراكات استدلال كرده اند و نیز معلوم شد كه سر حد رئالیسم و ایده آلیسم یا فلسفه و سفسطه همانا اذعان به واقعیت و هستی است یعنی اذعان به اینكه موجودی هست و واقعیتی در كار است. ما این حقیقت را به عنوان «اصل اثبات واقعیت» می خوانیم. این اصل، فطری هر ذی شعوری است واحدی یافت نمی شود كه بتواند در حاقّ ذهن خویش در این اصل كلی تردید روا دارد و همان طوری كه در مقاله ی 2 گذشت شكاك ترین شكاكان و سوفسطائی ترین سوفسطائیان در عمل، به پیروی از فطرت خویش رئالیست و واقع بین هستند و به قول «پاسكال» شكاك واقعی یافت نمی شود.

فلسفه این اصل بدیهی و قطعی را «اصل متعارف» قرار داده و چنانكه بعداً در همین مقاله خواهیم دید مسائل اساسی فلسفه كه آنها را به نام «مسائل وجود» می خوانیم و به تبع سایر مسائل مهم فلسفی به ترتیب از همین اصل استنباط شده است.

اصل امتناع تناقض چون «زیر بنا» ی تمام اصول فكری بشری است (رجوع شود به مقاله 5) در همه ی علوم و همه ی مسائل مورد استعمال دارد و به اصطلاح از اصول متعارفه ی عامه است ولی اصل اثبات واقعیت تنها در فلسفه است كه به عنوان «اصل متعارف» مورد استعمال قرار می گیرد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 477
اصول موضوعه در فلسفه: در مقاله ی 1 آنجا كه رابطه فلسفه [و علوم ] را بیان می كردیم به نیازمندیهای علوم به فلسفه و همچنین به نیازمندیها و استفاده كردن های فلسفه از علوم اشاره كردیم و گفتیم كه فلسفه خواه ناخواه نتایج تحقیقات علوم را مورد استفاده قرار می دهد.

آن نتایج علمی به منزله ی مواد اولیه ای است كه در اختیار فلسفه قرار داده می شود و فلسفه از آن مواد اولیه حقایق كلی فلسفی می سازد. اصول موضوعه ی فلسفی عبارت است از همان موادی كه علوم در اختیار فلسفه قرار می دهد و البته همواره ضمانت صحت و سقم مواد به عهده ی علم است و فلسفه نمی تواند صحت و سقم مطلق آن حقایق فلسفی كه از مواد علمی تهیه شده تضمین كند.

علیهذا هر استدلال فلسفی كه متكی به مواد علمی باشد درجه ی صحت و استواری اش تابع درجه ی صحت و اعتبار آن مسأله ی علمی است، به خلاف استدلالات فلسفی خالص كه بر پایه بدیهیات اولیه و اصول متعارفه قرار گرفته كه فلسفه می تواند صحت مطلق آنها را تضمین كند. لهذا آن قسمت از مسائل فلسفی كه مبتنی بر قبول مسائل حسی و تجربی یا حدسی و تخمینی طبیعیات و فلكیات بوده یا هست با تجدید نظرهایی كه در مسائل طبیعی و فلكی شده و می شود مورد تجدید نظر قرار گرفته و خواهد گرفت.

یكی از قسمتهایی كه فوق العاده لازم است مورد بررسی قرار گیرد همانا تفكیك مسائل فلسفی خالص از مسائل متكی به علوم است و تا كنون دیده نشده كه كسی در صدد این تفكیك و تجزیه بر آید و اینجانب در نظر دارد كه پس از آنكه با دقت همه ی آن مسائل را از یكدیگر تفكیك كرد در محل مناسبی بیان نماید؛ آنچه می تواند در اینجا بیان كند همین قدر است كه مسائل عمده ای كه در فلسفه هست و به منزله ی ستون فقرات فلسفه به شمار می رود از نوع مسائل فلسفی خالص است و فقط قسمتی از مسائل فرعی علت و معلول و قسمتی از مباحث قوه و فعل و حركت و بعضی قسمتهای فرعی دیگر است كه خواه و ناخواه متكی به نظریه های علمی باید بوده باشد و در حقیقت مسائلی كه مربوط به شناختن جهان هستی از جنبه ی كلی و عمومی است مثل مسائل وجود و عدم و ضرورت و امكان و وحدت و كثرت و علت و معلول و متناهی و نامتناهی و غیره جنبه ی فلسفی خالص دارد. در سیستمهای فلسفی حسی اصول نظریه ها مبتنی بر همین اصول موضوعه است، بلكه گاهی بر فرضیه های غیر قطعی كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 478
از جنبه ی علمی نیز محقق شناخته نشده مبتنی می شود و این خصوصیت از همه بیشتر در ناصیه ی ماتریالیسم دیالكتیك هویداست.

منشأ اختلاف علوم و فنون از لحاظ اصول متعارفه و موضوعه و از لحاظ روش و اسلوب تفكر
در هر یك از علوم و همچنین فلسفه یك عده اصول متعارفه و موضوعه ی معیّنی به كار برده می شود كه در غیر آن، مورد استفاده نیست و در حقیقت هر یك یا چند اصل متعارف و اصل موضوع اختصاص دارد به مورد خاصی و همچنین همه ی علوم و فنون از لحاظ سبك تحقیق و روش تفكر یكسان نیستند زیرا هر چند همگی محصول اندیشه و فعالیت فكری و عقلانی هستند ولی سبك فعالیت و تحقیق در همه جا یكسان نیست، در برخی موارد باید راه عمل و آزمایش خارجی را پیش گرفت و در برخی موارد باید تنها به مشاهده و احساس پرداخت و در برخی موارد باید مشاهده ی حضوری نفسانی را وجهه ی همت قرار داد و در برخی موارد باید اسلوب برهان و قیاس عقلی را به كار انداخت، و در برخی موارد یكی از این راهها و در برخی موارد دیگر بیش از یك راه مورد استفاده قرار می گیرد.

اختلاف علوم و فنون از لحاظ روش و اسلوب تفكر همان مطلبی است كه قبلاً اشاره كردیم كه منطقیین جدید به آن اهمیت دادند و «متدولوژی» را روی همین زمینه تأسیس كردند.

آنچه ما می خواهیم در اینجا بیان كنیم نكته ی لازم و مهمی است كه ندیده ایم كسی تاكنون متعرض آن شده باشد و آن عبارت است از بیان منشأ اختلاف علوم و فنون از لحاظ اصول متعارفه و موضوعه و همچنین از لحاظ روش و اسلوب تفكر؛ یعنی چرا و به چه علت بعضی اصول متعارفه و موضوعه فقط در بعضی علوم مورد استعمال دارند نه در بعضی دیگر؟ و چرا در هر علم و فنی از اسلوب خاص باید پیروی نمود نه از اسلوبی دیگر؟ به عقیده ی ما اختصاص یك علم به بعضی اصول متعارفه و موضوعه و همچنین اختصاص آن به یك روش و اسلوب معیّن، از ناحیه ی موضوع آن علم سرچشمه می گیرد زیرا اصول متعارفه و موضوعه ی هر علمی عبارت است از یك عده احكامی قطعی یا وضعی كه عقل در مورد موضوع آن علم دارد و این مطلب از بررسی یكایك آن اصول متعارفه روشن می شود؛ و اسلوب و روش فكری خاص هر علمی نیز عبارت است از
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 479
یك نوع ارتباط فكری خاصی كه بین انسان و موضوع آن علم باید برقرار شود و بدیهی است كه نوع ارتباط فكری بین انسان و شیئی از اشیاء بستگی دارد به نحوه ی وجود و واقعیت آن شئ؛ مثلاً اگر شیئی از نوع اجسام است ناچار باید ارتباط جسمانی و مادی بین انسان و آن شئ برقرار شود و احساس و آزمایش عملی همان ارتباطات مادی است كه دستگاه فكر با اشیاء پیدا می كند، و اگر آن شئ وجود نفسانی دارد باید به مشاهده ی حضوری و نفسانی كه یگانه وسیله ی ارتباط ذهن با آن شئ است پرداخته شود، و اگر آن شئ كیفیت عقلانی دارد یعنی حقیقتی است كه عقل با اعمال قوه ی انتزاع آن را یافته است باید با سبك قیاس و برهان و تحلیل عقلانی مورد بررسی قرار گیرد.

از اینجا نقش مهمی را كه موضوعات علوم در علوم دارند می توان دریافت زیرا از آنچه در این مقدمه گفته شد معلوم شد كه اولاً استقلال و امتیاز یك علم از علم دیگر و ثانیاً اختصاص اصول متعارفه و موضوعه ی آن علم به آن علم و ثالثاً اختصاص اسلوب تحقیق خاص آن علم به آن علم ناشی از ناحیه ی موضوع آن علم است. پس موضوع هر علم و فنی نماینده ی استقلال و تعیین كننده ی روش و اسلوب تحقیق و منشأ اختصاص اصول متعارفه و مبانی اولیه ی آن علم به آن علم است.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است