در
کتابخانه
بازدید : 680358تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
Collapse <span class="HFormat">اصول فلسفه و روش رئالیسم</span> جلد اوّل اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد اوّل
Expand مقاله ی اوّل فلسفه چیست؟ مقاله ی اوّل فلسفه چیست؟
Collapse مقاله ی دوم فلسفه و سفسطه (رئالیسم و ایده آلیسم) مقاله ی دوم فلسفه و سفسطه (رئالیسم و ایده آلیسم)
Expand مقاله ی سوّم علم و ادراك مقاله ی سوّم علم و ادراك
Expand مقاله ی چهارم علم و معلوم (ارزش معلومات) مقاله ی چهارم علم و معلوم (ارزش معلومات)
Expand اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
كسانی را كه یك نحوه واقعیت خارج اثبات می كنند نباید در صف ایده آلیستها قرار داده سوفسطی شمرد چنانكه:

(1). بعضی واقعیت را از خواص اجسام بجز خواص هندسی نفی كرده و همه را ساخته ی ذهن می دانند (چنانكه دكارت می گوید خواص هندسی اجسام، موجود و خواص غیر هندسی كه «خواص ثانوی» نامیده مانند رنگ و بوی و مزه و كیفیات دیگر، موهوم و ساخته های ذهن می باشند) .

(2). جمعی جسم و خواص جسم را انكار نموده و عالم را مجرد از ماده می دانند.

(3). جمعی مكان را موهوم می دانند.

(4). جمعی زمان را.

(5). جمعی زمان و مكان را.

این عقاید اگر چه عموما پوچ و بی پایه می باشند و «فلسفه» پرده از روی آنها برداشته و بطلان هر یك را مانند آفتاب روشن نموده، ولی چون ارباب این عقاید، جهان با واقعیتی را معتقدند نمی توان آنها را در میان سوفسطائیان و تیپ ضدّ علم نام برد1.

و همچنین عده ی دیگری را از غیر فلاسفه كه از غیر طریق استدلال سیر می كنند نباید «ایده آلیست» شمرد و با همین ترازو سنجید، مانند:

(1). دسته ای از عرفا كه راه وصول به حقایق را تنها كشف ذوقی معرفی كرده اند و روش استدلال را منكرند.

(2). گروهی از اصحاب شرایع كه معلومات صحیحه را به معلوماتی كه از طریق وحی آسمانی و ادیان انبیاء و رسل اخذ می شود محدود می سازند. همچنین طایفه ی دیگر از فلاسفه كه عالم را به حسب روش علمی از دو سنخ مختلف مادی و مجرد مؤلّف دانسته و به حسب روش عملی به تنزّه از عالم مادی فانی و ارتقاء و انجذاب به

(1) رجوع شود به پاورقی صفحات 79 و 80.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 93
عالم عقلی باقی دعوت می كنند، چنانكه از امثال «هرمس و بلیناس و فیثاغورس و افلاطون و افلوطین» 1نقل كرده اند.

(1). هرمس ( Hermes ) . تواریخ قدیم جماعتی از حكما و علمای نجوم را نام می برد كه به عنوان «هرامسه» خوانده می شوند و دوره ی آنان را قبل از دوره ی یونانیان ضبط می كند.

معروف ترین آنان همان است كه «هرمس الهرامسه» خوانده می شود و هر گاه هرمس مطلق گفته شود وی مقصود است.

به واسطه ی قدمت زمان، تاریخ صحیح و معتبری از آنان در دست نیست.

در تاریخ الحكماء قفطی و محبوب القلوب اشكوری می نویسد: «هرمس الهرامسه در مصر قبل از طوفان تولد یافته و او همان است كه عبرانیّین به نام «اخنوخ» و یونانیّین به نام «ارمیس» و عرب به نام «ادریس» می خوانند و همان است كه خداوند به وی نعمتهای سه گانه (ملك، حكمت، نبوّت) عطا فرمود. »
از گفته ی مورخین قدیم بر می آید كه هرمس همان ادریس پیغمبر است كه در كتب آسمانی از وی یاد شده.

اشكوری در محبوب القلوب از تاریخ ابن الجوزی نقل می كند كه هرمس اول كسی است كه حكمت و علم نجوم را به الهام الهی استخراج نمود، و از ابومعشر بلخی نقل می كند كه هرامسه زیاد بودند و افضل و اعلم از همه سه تن بودند و هرمس در مصر مسكن داشت و اهرام را او بنا نمود.

بلیناس ( BalinaS ) . بلیناس نیز از اقدمین حكماست. كتابی به نام علل بلیناس در دست است كه منسوب به وی است. گویند وی یكی از هرامسه است.

در اول كتاب علل بلیناس ترجمه ی «قسّیس ساخنوس» داستان عجیبی كه ضمناً مشتمل بر یك نوع مكاشفه از بلیناس است از زبان خود بلیناس نقل می كند. در آنجا می گوید:

«من یتیمی بودم از اهل «طوانه» و چیزی نداشتم. در شهر ما یك مجسمه ی سنگی وجود داشت كه بالای یك ستونی از چوب نصب شده بود و بر آن نوشته شده بود: «من هرمس هستم كه خداوند او را به نعمت خود مخصوص داشت. من این نشانه را آشكارا در اینجا قرار دادم و سرّ آن را پنهان كردم برای آنكه به آن سرّ آگاه نشود مگر حكیمی مانند خودم» .
بر سینه ی آن مجسمه نوشته بود: «هر كس میل دارد به سرّ خلقت و صنعت طبیعت آگاه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 94
نباید اینان را منكر واقعیت شمرد و «پدران ایده آلیسم» نامید زیرا اینان به حكم دانش و بینش، دوستان حقیقت و شیفتگان واقعیت بوده و آرزویی بجز تكمیل علم و عمل و خدمتگزاری انسانیت نداشته و پایه ی این كاخ با عظمت را گذاشته اند و زهی

شود به زیر پای من نگاه كند. مردم متوجه مقصود حقیقی این جمله نمی شدند تا آنكه من بزرگ شدم و سنم مقتضی شد و آنچه بر سینه ی مجسمه نوشته شده بود خواندم و مقصود را دریافتم، پس زیر آن ستون چوبی را كه در زیر مجسمه بود حفر كردم و در آنجا حفره ی تاریكی یافتم كه هیچ نور در آن داخل نمی شد و از طرفی ممكن نبود آتشی برای روشنایی آنجا برد زیرا باد مخصوصی به شدت می وزید و آتش را خاموش می كرد. از این جهت زیاد اندوهگین شدم و در این حال خواب بر من غلبه یافت، پس ناگاه صورتی كه مانند صورت خودم بود بر من آشكار شد و گفت برخیز ای بلینوس و داخل این حفره ی زیر زمینی شو! من گفتم آنجا تاریك است و رفتن مقدور نیست، پس به من دستور داد كه آتشی را به كیفیت خاصی در داخل یك جسم شفاف قرار دهم تا باد نتواند آن را خاموش كند و ضمناً بتوانم از آن نور استفاده كنم، پس من بسیار خوشوقت شدم و دانستم كه راه مقصود را دریافتم، پس گفتم تو كیستی كه چنین منّتی بر من نهادی؟ در پاسخ گفت من معنا و سرّ باطن خودت هستم، پس، از خواب با خوشوقتی بیدار شدم و طبق دستور عمل كردم، همینكه داخل آن حفره ی تاریك شدم مجسمه ی مردی را دیدم كه لوحی در دست داشت و كتابی در پیش، در آن لوح نوشته بود «صنعت طبیعت در اینجاست» و در آن كتاب نوشته بود «این است سرّ خلقت» و من از آنجا علم علل اشیاء را آموختم و نامم به حكمت مشهور شد. »
فیثاغورس ( Pythagoras ) در قرن ششم قبل از میلاد تولد یافته و از معاریف حكمای قدیم است. عقیده ی وی در باب اعداد و اینكه «عدد» اصل وجود است و پیدایش همه ی امور به وسیله ی تركیبهای عددی است، معروف است و در كتب فلسفه ذكر می شود. شیخ الرئیس در شفا شرح مبسوطی از عقیده ی وی نقل می كند و به پاسخ می پردازد.

فیثاغورس زمین را كروی و متحرك می دانسته و می گفته است كه زمین و همه ی سیّارات و از آن جمله خورشید و یك كره ی نامرئی دیگر گرد یك كانون آتش كه غیر مرئی است می چرخند. وی به مشرق زمین مسافرت كرده و بعضی از آراء خود را از دانشمندان مشرق استفاده نموده و پس از مراجعت از سفر و عودت به وطن به ایتالیا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 95
نارواست كه انسان با زبان و دهانی كه از خون دل پدر و مادر خود درست كرده همینكه به سخن در آمد صلب پدر و رحم مادر را دشنام داده و ناسزا گوید. اساسا دشنام و ناروا سرودن یك مرد ناقد و بحّاث عینا دعوی دانایی نمودن و گواه به نادانی آوردن است.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است