(1) رجوع شود به پاورقی صفحات 79 و 80.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 93
. هرمس (
Hermes ) . تواریخ قدیم جماعتی از حكما و علمای نجوم را نام می برد كه به
عنوان «هرامسه» خوانده می شوند و دوره ی آنان را قبل از دوره ی یونانیان ضبط می كند.
معروف ترین آنان همان است كه «هرمس الهرامسه» خوانده می شود و هر گاه هرمس
مطلق گفته شود وی مقصود است.
به واسطه ی قدمت زمان، تاریخ صحیح و معتبری از آنان در دست نیست.
در تاریخ الحكماء قفطی و محبوب القلوب اشكوری می نویسد: «هرمس الهرامسه
در مصر قبل از طوفان تولد یافته و او همان است كه عبرانیّین به نام «اخنوخ» و
یونانیّین به نام «ارمیس» و عرب به نام «ادریس» می خوانند و همان است كه خداوند به
وی نعمتهای سه گانه (ملك، حكمت، نبوّت) عطا فرمود. »
از گفته ی مورخین قدیم بر می آید كه هرمس همان ادریس پیغمبر است كه در كتب
آسمانی از وی یاد شده.
اشكوری در محبوب القلوب از تاریخ ابن الجوزی نقل می كند كه هرمس اول
كسی است كه حكمت و علم نجوم را به الهام الهی استخراج نمود، و از ابومعشر بلخی
نقل می كند كه هرامسه زیاد بودند و افضل و اعلم از همه سه تن بودند و هرمس در مصر
مسكن داشت و اهرام را او بنا نمود.
بلیناس (
BalinaS ) . بلیناس نیز از اقدمین حكماست. كتابی به نام علل بلیناس در
دست است كه منسوب به وی است. گویند وی یكی از هرامسه است.
در اول كتاب علل بلیناس ترجمه ی «قسّیس ساخنوس» داستان عجیبی كه ضمناً
مشتمل بر یك نوع مكاشفه از بلیناس است از زبان خود بلیناس نقل می كند. در آنجا
می گوید:
«من یتیمی بودم از اهل «طوانه» و چیزی نداشتم. در شهر ما یك مجسمه ی سنگی وجود
داشت كه بالای یك ستونی از چوب نصب شده بود و بر آن نوشته شده بود: «من
هرمس هستم كه خداوند او را به نعمت خود مخصوص داشت. من این نشانه را
آشكارا در اینجا قرار دادم و سرّ آن را پنهان كردم برای آنكه به آن سرّ آگاه نشود مگر
حكیمی مانند خودم» .
بر سینه ی آن مجسمه نوشته بود: «هر كس میل دارد به سرّ خلقت و صنعت طبیعت آگاه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 94
شود به زیر پای من نگاه كند. مردم متوجه مقصود حقیقی این جمله نمی شدند تا آنكه
من بزرگ شدم و سنم مقتضی شد و آنچه بر سینه ی مجسمه نوشته شده بود خواندم و
مقصود را دریافتم، پس زیر آن ستون چوبی را كه در زیر مجسمه بود حفر كردم و در
آنجا حفره ی تاریكی یافتم كه هیچ نور در آن داخل نمی شد و از طرفی ممكن نبود
آتشی برای روشنایی آنجا برد زیرا باد مخصوصی به شدت می وزید و آتش را
خاموش می كرد. از این جهت زیاد اندوهگین شدم و در این حال خواب بر من غلبه
یافت، پس ناگاه صورتی كه مانند صورت خودم بود بر من آشكار شد و گفت برخیز
ای بلینوس و داخل این حفره ی زیر زمینی شو! من گفتم آنجا تاریك است و رفتن
مقدور نیست، پس به من دستور داد كه آتشی را به كیفیت خاصی در داخل یك جسم
شفاف قرار دهم تا باد نتواند آن را خاموش كند و ضمناً بتوانم از آن نور استفاده كنم،
پس من بسیار خوشوقت شدم و دانستم كه راه مقصود را دریافتم، پس گفتم تو كیستی
كه چنین منّتی بر من نهادی؟ در پاسخ گفت من معنا و سرّ باطن خودت هستم، پس،
از خواب با خوشوقتی بیدار شدم و طبق دستور عمل كردم، همینكه داخل آن حفره ی
تاریك شدم مجسمه ی مردی را دیدم كه لوحی در دست داشت و كتابی در پیش، در آن
لوح نوشته بود «صنعت طبیعت در اینجاست» و در آن كتاب نوشته بود «این است سرّ
خلقت» و من از آنجا علم علل اشیاء را آموختم و نامم به حكمت مشهور شد. »
فیثاغورس (
Pythagoras ) در قرن ششم قبل از میلاد تولد یافته و از معاریف
حكمای قدیم است. عقیده ی وی در باب اعداد و اینكه «عدد» اصل وجود است و
پیدایش همه ی امور به وسیله ی تركیبهای عددی است، معروف است و در كتب فلسفه ذكر
می شود. شیخ الرئیس در شفا شرح مبسوطی از عقیده ی وی نقل می كند و به پاسخ
می پردازد.
فیثاغورس زمین را كروی و متحرك می دانسته و می گفته است كه زمین و همه ی
سیّارات و از آن جمله خورشید و یك كره ی نامرئی دیگر گرد یك كانون آتش كه غیر
مرئی است می چرخند. وی به مشرق زمین مسافرت كرده و بعضی از آراء خود را از
دانشمندان مشرق استفاده نموده و پس از مراجعت از سفر و عودت به وطن به ایتالیا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 95