در
کتابخانه
بازدید : 680235تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
Expand <span class="HFormat">اصول فلسفه و روش رئالیسم</span> جلد اوّل اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد اوّل
Collapse اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم
مقدمه
Expand مقاله ی پنجم پیدایش كثرت در ادراكات مقاله ی پنجم پیدایش كثرت در ادراكات
Collapse مقاله ی ششم ادراكات اعتباری مقاله ی ششم ادراكات اعتباری
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
ما در خارج به هر پدیده ی مادی كه می رسیم تركیبی یا همراه تركیبی است كه برای حفظ بقای خود از خارج به نحوی استفاده می نماید و این خاصیت در همه ی موجودات و به ویژه در یك دسته از موجودات كه جانوران زنده را تشكیل می دهند بسیار روشن می باشد. این دسته مثلاً آب را نوشیده و گیاه یا میوه را خورده و با به كار انداختن جهاز تغذی و هضم مخصوص خود اجزائی را كه برای بدن خود لازم دارد از وی گرفته و بازمانده را پس می دهد و پاره ای از جانوران با پاره ای از آنها چون گرگ با گوسفند، و باز با كبوتر، تغذی می نمایند و جانوران با شعورتر و به ویژه انسان این روش را نه تنها در خواص طبیعی و لوازم مادی به كار می برند بلكه در هر كاری كه وابسته به احتیاجات است اگر چه به وسایط زیاد نیز بوده باشد روش آنها همین است.

انسان اولی برای رهایی از شرّ درندگان و دشمنان خود میان آب زندگی می كرد و بالای درختان یا در شكاف كوهها می نشست و هر محذوری را با ضد آن (تقریباً)

مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 434
پاسخ عملی می داد.

انسان احتیاجات صناعی خود را نخست با سنگهای تیز برنده، پس از آن با فلزات، پس از آن با بخار، پس از آن با برق و مغناطیس، سپس با شكافتن اتم تأمین می كرده و می كند و پس از آن. . .

انسان همه گونه بهره برداری خوراكی و دوایی و پوشاكی و نشیمنی از گیاه و درخت و چوب می كند.

انسان هر جور تصرف در گوشت و استخوان و خون و پوست و شیر و پشم، حتی در مدفوعات حیوانات می نماید.

انسان نتیجه های گوناگون از كار حیوانات می گیرد، به اسب و الاغ سوار می شود و بار می بندد و با سگ پاس می دهد و شكار می كند، با گربه موش می گیرد و با كبوتر پیك می فرستد و. . . راستی اگر تنها كلیات تصرفات انسان در خارج شمرده شود یك رقم سر سام آور خارج از پندار پیدا می شود.

اكنون آیا این موجود عجیب با نیروی اندیشه خود اگر با یك همنوع خود (انسان دیگر) روبرو شود به فكر استفاده از وجود او و از افعال او نخواهد افتاد؟ و در مورد همنوعان خود استثنا قائل خواهد شد؟ ! بی شبهه چنین نیست زیرا این خوی همگانی یا واگیر را كه پیوسته دامنگیر افراد انسان می باشد نمی توان غیر طبیعی شمرد و خواه ناخواه این روش مستند به طبیعت است.

ولی سخن اینجاست كه: آیا روش استخدام مستقیماً و بلاواسطه مقتضای طبیعت می باشد و این اندیشه نخست در مغز انسان جایگیر شده و در دنبال وی اندیشه ی دیگری به نام اندیشه ی اجتماع (گردهم آمدن و زندگی دسته جمعی كردن) پیدا می شود؟ یا اینكه انسان با مشاهده ی همنوعان خود اول به فكر اجتماع و زندگی دسته جمعی افتاده و افراد نوع به همدیگر گراییده و زندگانی تعاونی را پی جویی نموده و همه از همه برخوردار می شوند و ضمناً گاهی یا بیشتر اوقات، اجتماع از مجرای طبیعی خود منحرف شده و مبدّل به یك توده ی هرج و مرج و سود بری و رنج كشی و بالاخره بردگی و استثمار می شود؟ ما گمان می كنیم كه یك بررسی یا تماشای فعالیتهای ابتدائی نوع انسان و روشهای ساده ی بیشتر انواع دیگر حیوان و همچنین بررسی تجهیزات طبیعت، پاسخ حقیقی این پرسش را مشخص می سازد.

درست است كه ساختمان كالبد انسان با جهاز تغذیه ی- نسبتاً- اجتماعی مجهز می باشد، فرد ماده ی انسان پستان دارد كه دقیقاً برای بیرون دادن شیر آماده است و پشت سر این دستگاه دستگاه دقیق دیگری برای ساختن شیر درست شده و بدن با وی مجهز گردیده و از طرف دیگر فرد دیگر (كودك) با لب و دهانی مجهز می باشد كه

مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 435
كاملاً با مكیدن پستان و گرفتن شیر توافق داشته و سازگار می باشد، و همچنین مجموع دو فرد ذكور و اناث روی هم رفته با یك دستگاه دقیق و باریك تمایل جنسی و تهیه ی ماده ی اصلی نوزاد انسانی و به قالب زدن و بیرون دادن و بالاخره ساختن یك فردی مانند خود با همه ی لوازم و احتیاجات (و شاید شماره ی واحدها و اجزاء اولی این دستگاه از اندازه بیرون بوده باشد) مجهز است و البته این تجهیزات (تجهیز تغذیه و تولید) بجز با اجتماع سر نمی گیرد.

نظیر این وضع را در جانوران پستاندار دیگر غیر انسان و در بیشتر مرغان چون كبوتر و باز و مانند آنها، و همچنین جهاز توالد و تناسل را در بیشتر یا همه ی جانوران زنده می توان یافت.

ولی (با در نظر گرفتن اینكه غرض طبیعت و تكوین از این تجهیزات همان تولید و تغذیه و تنمیه می باشد) آیا راهی كه طبیعت برای تأمین آرمان و هدف خود برای انسان مشخص می سازد همان اجتماع و تعاون است، یا اینكه اندیشه ی استخدام را به مغز انسان وارد می سازد كه جنس نر و ماده و نوزاد و مادر برای ارضای قوای فعاله و پاسخ خواهش غریزی خود به این كارها دست بزنند؟ مرد از روی خواهش غریزی خود آمیزش ویژه ای را از زن می خواهد و زن نیز كاری كه پاسخ دهنده ی همین كار است می خواهد، نوزاد از پستان مادر رفع گرسنگی می خواهد و مادر نیز از نوزاد خالی كردن پستان از شیر و رفع ناراحتی كه در خود می یابد می خواهد. گواه این سخن این است كه این تجهیزات در بیشتر یا همه ی حیوانات، همگانی و همیشگی (كلی و دائمی) نیست زیرا تصور ندارد كه همه ی افراد از شیر تغذی نمایند و نیز همان طبیعت كه انسان را به انجام این گونه كارها دعوت می كند دعوت خود را با یك سلسله علوم و احساسات ادراكی چون شهوت جنسی و اشتهای تغذی و عاطفه و رحم فعلیت می دهد ولی همین احساسات را پس از چندی نگاهداری، دیر یا زود از دست انسان می گیرد، دیگر مرد یا زن احساس تمایل جنسی را ندارند، دیگر انسان كه یك روز نام «نوزاد» داشت شیفته پستان مادر نبوده و خواب و بیداری را با اندیشه ی شیر نمی گذراند، گذشته از اینكه دهانش نیز از دندان پر شده و به سوی غذای جویدنی هدایت می شود و از دیگر سو، پستان مادر نیز خشك شده و دیگر شیر ندارد. پس در حقیقت این گونه اجتماع، فرع استخدام بوده و در اثر پیدایش توافق دو استخدام از دو طرف متقابل می باشد نه اینكه طبیعت، انسان را مستقیماً به چنین اندیشه ای رهبری نماید.

گذشته از این سخنان، اصولاً نمی توان باور كرد كه انسان با همه ی پدیده های جهان كار دارد و به هر موجودی كه از راه حس یا خیال یا عقل راه پیدا می كند تماس ذی غرضانه با وی می گیرد (لااقل تماشای ادراكی و اقناع و ارضای غریزه ی شعور) ،

مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 436
در همه ی این دسته های بیرون از اندازه و شمار سودای استفاده و استخدام داشته باشد و در درجه ی اول سود خود را بخواهد، تنها در یك دسته از آنها (همنوعان خود) با همان قوای فعاله و اراده ی غریزی استثنائاً اجتماع را خواسته و استخدام را تبدیل به استفاده ی اشتراكی نماید.

بلی، هر پدیده از پدیده های جهان و از آن جمله حیوان و به ویژه فرد انسان حبّ ذات را داشته و خود را دوست دارد و همنوع خود را همان خود می بیند و از این راه احساس انس در درون وی پدید آمده و نزدیك شدن و گرایش به همنوعان خود را می خواهد و به اجتماع فعلیت می دهد و چنانكه پیداست همین نزدیك شدن و گردهم آمدن (تقارب و اجتماع) یك نوع استخدام و استفاده است كه به سود احساس غریزی انجام می گیرد و سپس در هر مورد كه یك فرد راهی به استفاده از همنوعان خود پیدا نماید خواهد پیمود و چون این غریزه در همه به طور متشابه موجود است نتیجه اجتماع را می دهد و این همان اجتماع است كه مورد بحث و نظر ماست (اجتماع تعاونی كه احتیاجات همه با همه تأمین شود) و تأمل و مطالعه در فعالیتهای متحول نوزاد انسان و جانوران زنده ی دیگر این نظر را تأمین می نماید.

از بیان گذشته نتیجه گرفته می شود:

(1). انسان در نخستین بار «استخدام» را اعتبار داده است.

(2). انسان مدنیّ بالطبع است.

(3). عدل اجتماعی «خوب» و ظلم «بد» می باشد.

و البته نباید از كلمه «استخدام» سوء استفاده كرد و تفسیر ناروا نمود. ما نمی خواهیم بگوییم انسان بالطبع روش استثمار و اختصاص را دارد چنانكه یك ملتی در پس پرده ی آزادی بخشی و الغای برده فروشی به نام «استعمار» و «استملاك» و «قیمومت» و «تحت الحمایه» و هزار نام دیگر، دیگران را زین به پشت و لگام به دهان زده و سوار شوند یا جنس دو پا را مانند چارپایان خرید و فروش بنمایند و معنی بردگی و بدبختی و پستی را با الفاظ شیرین «آزادی» و «خوشبختی» و «پیشرفت» تأدیه كنند و به روی هر حقیقتی اسم «كهنه» و «پوسیده» گذاشته و به دور اندازند.

و همچنین نمی خواهیم بگوییم چون انسان بالطبع مدنی و اجتماعی است به دستاویز اینكه همه ی زمین و آفریده های زمینی از آن همه است تنی چند در پس پرده ی فریبنده ی انترناسیونالیسم به نام «رفع تضادهای داخلی» افكار انسانی را كشته و یك گله انسان بی فكر بی اراده بار آورند كه كوچكترین دخالتی در خوب و بد و باید و نباید جهان نداشته باشند و به اتهام ارتجاع، اخلاق فاضله ی عفت و عصمت و غیرت و حیا و صبر را پایمال نمایند و به عنوان اینكه مرام كمونیزم و سازمان اشتراك بر پایه ی تحول و تكامل عمومی استوار است واژه انصاف و رحم و عطوفت و صداقت و صدق

مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 437
و صفا و همچنین بیم و امید و آرزو و افسوس را از قاموس بشریت شسته و چراغهایی كه صنع و ایجاد در درون تاریك انسان روشن نموده خاموش كرده و یك انسان لا انسان، آری انسان لا انسان، بار آورند.

مراد ما اینها نیست، بلكه ما می گوییم انسان با هدایت طبیعت و تكوین پیوسته از همه سود خود را می خواهد (اعتبار استخدام) و برای سود خود سود همه را می خواهد (اعتبار اجتماع) و برای سود همه عدل اجتماعی را می خواهد (اعتبار حسن عدالت و قبح ظلم) و در نتیجه فطرت انسانی حكمی كه با الهام طبیعت و تكوین می نماید قضاوت عمومی است و هیچ گونه كینه ی خصوصی با طبقه ی متراقیه ندارد و دشمنی خاصی با طبقه ی پایین نمی كند بلكه حكم طبیعت و تكوین را در اختلاف طبقاتی قرایح و استعدادات تسلیم داشته و روی سه اصل نامبرده می خواهد هر كسی در جای خودش بنشیند.

(4). آزادی انسان كه موهبتی طبیعی است در حدود هدایت طبیعت می باشد و البته هدایت طبیعت بسته به تجهیزاتی است كه ساختمان نوعی دارای آنها می باشد و از این روی هدایت طبیعت (احكام فطری) به كارهایی كه با اشكال و تركیبات جهازات بدنی وفق می دهد محدود خواهد بود؛ مثلاً از این راه ما هیچگاه تمایل جنسی را كه از غیر طریق زناشویی انجام می گیرد (مرد با مرد، زن با زن، زن و مرد از غیر طریق زناشویی، انسان با غیر انسان، انسان با خود، تناسل از غیر طریق ازدواج) تجویز نخواهیم نمود.

مثلاً تربیت اشتراكی نوزادان و الغای نسب و وراثت و ابطال نژاد و. . . را تحسین نخواهیم كرد زیرا ساختمان مربوط به ازدواج و تربیت با این قضایا وفق نمی دهد.

(5). اعتبارات سه گانه ی نامبرده از اعتبارات ثابته می باشند.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است