در
کتابخانه
بازدید : 680448تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
Expand <span class="HFormat">اصول فلسفه و روش رئالیسم</span> جلد اوّل اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد اوّل
Collapse اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم
مقدمه
Expand مقاله ی پنجم پیدایش كثرت در ادراكات مقاله ی پنجم پیدایش كثرت در ادراكات
Collapse مقاله ی ششم ادراكات اعتباری مقاله ی ششم ادراكات اعتباری
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
دانستن اینكه ادراكات حقیقی چگونه ارتباط تولیدی پیدا می كنند موقوف بر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 398
بسازیم و به واسطه ی تركیب و تحلیل، كثرتی در آنها پیدا شود (سبك مجاز از مجاز) .

با تأمل در اطراف بیان گذشته باید اذعان نمود به اینكه ممكن است انسان یا هر

این است كه بدانیم ذهن هنگامی كه در تكاپو و جنبش است و می خواهد مجهولی را بر خویش معلوم سازد واقعاً چه می خواهد؟ و آن چیزی كه به دست آوردن آن چیز موجب تبدیل مجهول به معلوم میشود چیست؟ ذهن تحت تأثیر غریزه ی حقیقت جویی یا عامل دیگر دو مفهوم را با یكدیگر مقایسه می كند و می خواهد رابطه ی واقعی آنها را از «تلازم» یا «تعاند» یا «اندراج» یا «تساوی» دریابد. در این مقایسه گاهی به اشكال بر نمی خورد و بدون آنكه احتیاج به تكاپو و جنبش داشته باشد رابطه را می یابد (از قبیل بدیهیات اولیه و محسوسات و وجدانیات) و گاهی به اشكال برمی خورد یعنی احتیاج به تكاپو و جنبش دارد. این تكاپو و جنبش برای پیدا كردن واسطه است كه در اصطلاح منطق «حدّ اوسط» خوانده می شود. ذهن برای پیدا كردن حد اوسط تلاش می كند و معلومات و اطلاعات قبلی خویش را مورد تفتیش و مطالعه قرار می دهد، اگر در میان آنها چیزی را كه صلاحیت واسطه شدن داشته باشد پیدا كرد نتیجه ی مطلوب را می گیرد. نقشی كه حد اوسط دارد این است كه با هر دو مفهوم مورد نظر رابطه ی روشن و واضح دارد و به واسطه ی میانجی واقع شدن خود، آندو را به یكدیگر مربوط می سازد. در مقام تشبیه گفته اند عیناً مثل این است كه انسان می خواهد از روی جوی آبی بپرد و نمی تواند، آنگاه سنگی را پیدا می كند و به وسط جوی آب می گذارد و با گذاشتن یك پا روی سنگ از جوی عبور می كند.

شما مثلاً گرفتاری سختی پیدا كرده اید و می دانید كه فلان شخص اگر قدم جلو بگذارد می تواند آن گرفتاری را رفع كند اما نمی دانید كه آیا او حاضر به چنین اقدامی خواهد شد یا نه؟ مدتی متحیر می شوید و به اندیشه فرو می روید، یك وقت به یادتان می آید كه آن شخص با پدر شما سابقه ی دوستی و رفاقت داشته، فوراً مطمئن می شوید كه اگر تقاضا بكنید مساعدت خواهد كرد. در این جا دانستن سابقه ی دوستی «حدّ اوسط» واقع شده یعنی رابطه ی آن شخص را با «مساعدت» نمی دانستید و لهذا مردد بودید كه آیا مساعدت می كند یا نمی كند ولی پس از آنكه یادتان افتاد كه با پدرتان سابقه ی دوستی داشته و رابطه ی «دوستی» را با «مساعدت كردن به اولاد» می دانید فوراً حكم می كنید كه «پس با من مساعدت خواهد كرد» . در مسائل علوم بهترین مثال
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 399
موجود زنده ی دیگر (به اندازه ی شعور غریزی خود) در اثر احساسات درونی خویش كه مولود یك سلسله احتیاجات وجودی مربوط به ساختمان ویژه اش می باشد یك رشته

ریاضیات است. شما ابتدا نمی دانید كه زاویه ی A مساوی است با زاویه ی B یا مساوی نیست، ولی از اینكه «زاویه ی A مساوی است با زاویه ی C و زاویه ی C مساوی با زاویه ی B » فورا با اتكا به قانون كلی «دو چیز مساوی با یك چیز مساوی یكدیگرند» مطلب را كشف می كنید (همان طوری كه در مقاله ی 5 گذشت این گونه قیاسات منحل به دو قیاس است و دو بار احتیاج به «حد اوسط» پیدا می شود) .

پس هنگامی كه ذهن در تكاپو و جنبش است و می خواهد مجهولی را تبدیل به معلوم سازد در حقیقت می خواهد رابطه ی واقعی بین دو مفهوم را به دست آورد و عاقبت از راه میانجی شدن یك مفهوم سوم به نتیجه ی مطلوب می رسد. پس ارتباط تولیدی ادراكات به این ترتیب است كه از ادراك رابطه ی «حد اوسط» با یك مفهوم و ادراك رابطه اش با مفهوم دیگر ادراك رابطه ی خود آن دو مفهوم تولید می شود. از اینجا معلوم می شود كه پیشروی فكری ذهن براساس درك روابط است و آن روابط، واقعی و نفس الامری است یعنی هر چند «فكر» یك نوع فعالیت است ولی این فعالیت دلبخواه و آزاد نیست بلكه تابع واقع و نفس الامر است و اگر ذهن بلاواسطه یا مع الواسطه حكم به تلازم یا تعاند یا تساوی یا اندراج می كند از آن جهت است كه در واقع و نفس الامر چنین است.

محققین منطقیین در فن برهان منطق در مقام تحقیق آنكه در مقدماتی كه در برهان به كار برده می شود بین موضوع و محمول چگونه رابطه ای باید برقرار باشد تا بتواند در نتیجه ذهن را به كشف یك رابطه ی واقعی و نفس الامری برساند یعنی واقعاً بتواند «حقیقتی» را معلوم سازد شرایطی ذكر كرده اند و از همه مهمتر سه شرط است:

«ذاتیت، ضرورت، كلیت» و البته از هر یك از این شروط معنای خاصی را در نظر گرفته اند كه در كتاب برهان مسطور است و آن كس كه به طور مشروح و مبسوط و محققانه این مطلب را بیان كرده ابن سینا در منطق الشفا است. خواجه نصیر الدین طوسی نیز در اساس الاقتباس و در منطق التجرید كم و بیش مطابق آنچه شیخ بیان كرده اشاره ای كرده است ولی جمهور منطقیین و فلاسفه ی اسلامی این نكات مهم را مورد غفلت قرار داده اند و همین تغافل منشأ لغزشهای زیادی شده است. دانشمندان جدید
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 400
ادراكات و افكاری بسازد كه بستگی خاص به احساسات مزبور داشته و به عنوان نتیجه و غایت، احتیاجات نامبرده را رفع نماید و با بقا و زوال و تبدل عوامل

نیز كه به مسائل منطقی اهمیت شایانی داده اند به این طرز و روش وارد و خارج نشده اند.

آنچه برای مطلب فعلی ما لازم است همین قدر است كه فكر منطقی و سیر و سلوك برهانی متكی بر روابط واقعی محتویات ذهن است و زمینه ی فعالیت عقلانی و فكری كه ارزش منطقی داشته باشد در جایی فراهم است كه بین مفاهیم در واقع و نفس الامر رابطه برقرار باشد، و اما تفصیل چگونگی این روابط را از فن برهان منطق باید جستجو كرد.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است