در
کتابخانه
بازدید : 679934تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
Expand <span class="HFormat">اصول فلسفه و روش رئالیسم</span> جلد اوّل اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد اوّل
Expand اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم
Collapse اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
چنانكه در مقاله ی 5 اشاره رفت و پس از این نیز بیان خواهیم كرد ما در جهان ماده نوعیتهای جوهری داریم كه خواص و اعراض، جلوه و نمایشهایی از وجودات آنها می باشند.

از نظر اصالت نیروی حیاتی و حكومت و تصرف آن در ماده و بالاخص قانون تكامل در جانداران از نظر پیش بردن موجود زنده به جلو) به نحو دیگر بر این مدعا شهادت می دهند. ما هر اندازه مطالعات خود را در این زمینه ها توسعه دهیم ماده ی استدلال ما از این نظر تقویت می شود.

پایه ی فلسفی مطلب تحقیق در این جهت است كه این آثار و خواص از وجود قوه ها و نیروهای مختلف حكایت می كند. آن قوه و نیروها نه به صورت جدا و مستقل و عنصر برابر با ماده و یا به كلی خارج از طبیعت می تواند وجود داشته باشد و نه به صورت یك عرض و خاصیّت برای ماده، بلكه به صورت كمالی جوهری و وجهه ای عالی از یك حقیقت كه یك وجهه و یك جهت و یك روی آن جسم و بعد و جرم است، و در این وجهه همه ی اشیاء یكنواخت و همسانند، و یك وجهه و یك روی دیگر آن همان است كه با قوه ی عقل و استدلال فلسفی وجود آن را كشف می كنیم و البته حقیقت آن را نمی توانیم تشخیص دهیم [1]، همین قدر می دانیم كه این وجهه ی اشیاء، مختلف است و مجموع این دو وجهه جوهر واحدی را به وجود می آورند.

ضمناً این مطلب باید دانسته شود كه از نظر حكما ملاك وحدت و شخصیّت هر شئ همان صورت نوعیه ی او است یعنی «او» بودن هر چیز وابسته به صورت نوعیه است، ماده به خودی خود نمی تواند به صورت یك موجود متعین و متشخص موجود شود.

و اگر فرضیه ی اتمیسم را نیز ضمیمه كنیم و آنگاه انكار صورت نوعیه را مطرح نماییم مطلب صورت عجیبی به خود می گیرد: اولاً مفهوم «قضیه» یا «حمل» - همان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 833
و از سوی دیگر همین صورتهای جوهری به گواهی حس و تجربه به همدیگر قابل تبدل می باشند و در صدر این مقاله نیز به ثبوت رساندیم كه این گونه تبدل مستلزم گسترده شدن بساط امكان و فعلیت و بالأخره تحقق حركت می باشد جز اینكه حركتهای دیگری مانند حركتهای مكانی به شهادت حس در این جهان داریم.

نتیجه ای كه از این چند مقدمه می توان گرفت این است كه:

موجودات جوهری جهان طبیعت بی آنكه به حسب وجود شخصی از همدیگر جدا و گسسته بوده باشند یك آمیزش وجودی دارند كه به واسطه ی او همگی یك واحد پهناوری را تشكیل می دهند كه بالذات متحرك است و خواص و اعراض نیز كه از وجود آن بیرون نیستند به طفیل و تبع وجود آن در تبدل بوده و مانند یك قافله ی بزرگ، پیوسته در راه تكامل در جریان بوده به سوی مقصد نهایی خود روان می باشد.

از سخنان گذشته نتیجه های زیر را می توان گرفت:

(1). در جوهر و ذوات انواع طبیعی، حركت هست.

(2). اعراض و خواص انواع خارجیه مانند نوعهای عنصری و مركبات در عین حال كه ساكن دیده می شوند به تبع جوهرشان متحركند.

(3). هر پدیده ی جوهری یك قطعه ی مخصوصی است از این حركت پهناور كه از پدیده ی پیش از خود و پس از خود به حسب واقع گسسته و جدا نیست اگر چه ما آن را یك موجود جدا از دیگران فرض می كنیم؛ درست مانند قطعات زمان كه با تاریكی و روشنی روز و شب از همدیگر جدا شده و به شماره می آیند در حالی كه یك حركت ممتد و متصل بیش نیستند.

طور كه در متن آمده است- به كلی عوض می شود یعنی در هیچ قضیه ای یك واحد مشخص پیدا نخواهیم كرد كه محمول را به او نسبت دهیم. مفهوم «انسان غذا می خورد» این خواهد بود كه انبوهی از اجزای لا یتجزای ماده كه پیش مردم «انسان» نامیده می شود خاصه ی تغذیه را دارد، بلكه بنا بر فرضیه ی حركت عمومی (البته حركت مكانی) كه هر چه هست حركت است، مفهوم «انسان غذا می خورد» این است كه ما مجموعه ای از حركات و امواج را «انسان» نامیده ایم و آنگاه آن مجموعه را به استثنای یك واحد از حركات و امواج، «موضوع» فرض كرده و واحد كنار گذاشته شده را به مجموع نسبت داده ایم؛ و به هر حال «حمل» به مفهوم وحدت واقعی میان دو چیز و به عبارت دیگر اتحاد وجودی دو مفهوم هرگز معنی نخواهد داشت.

این مطلب در خود متن توضیح داده شده است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 834
4. حركتهای دیگر محسوس را، مانند حركت مكانی، با ملاحظه ی حركت جوهری نامبرده باید از قبیل «حركت در حركت» پذیرفت.

(5). چون هر حركتی غایتی دارد چنانكه پیشتر گذشت، آرامش و سكون این حركت جوهری نیز با فعلیت پیدا كردن امكان جسم است یعنی با پیدا شدن جوهری ثابت (جوهر مجرد از ماده و حركت) می باشد. در نتیجه «تجرّد از ماده» غایت حركت جوهری است.

(6). در جهان طبیعت، سكون مطلق (نداشتن حركت از چیزی كه می تواند حركت كند) نداریم زیرا وجود خارجی طبیعت با توابع وی مساوی با حركت است. آری، این حقیقت با پیدایش سكون نسبی كه حس نیز تأیید می كند منافات ندارد.


[1] حكما تقریباً اتفاق نظر دارند كه ماهیت صور نوعیه را نمی توان تشخیص داد و به همین جهت كشف ماهیت اشیاء غیر ممكن است، فقط این اندازه معلوم است كه ماهیتها مختلف است.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است