در
کتابخانه
بازدید : 680378تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
Expand <span class="HFormat">اصول فلسفه و روش رئالیسم</span> جلد اوّل اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد اوّل
Expand اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم
Collapse اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اگر در یك سر خطی نقطه ای را مبدأ قرار داده و دو نقطه ی دیگر را كه باز در روی آن خط هستند با مبدأ مفروض از جهت دوری و نزدیكی بسنجیم نقطه ی نزدیك تر به مبدأ را «پیش» (متقدم) و نقطه ی دورتر از مبدأ را «پس» (متأخر) می نامیم.

البته این كار تنها نامگذاری نیست، بلكه از این راه است كه دو نقطه ی نامبرده مفهوم قرب به مبدأ مفروض را كمتر و بیشتر واجد هستند و از همین روی اگر نقطه ی مبدأ را در سر دیگر فرض كنیم چون صفت قرب و بعد نقطه ها عوض می شود نامها (پیش و پس) نیز عوض شده و نقطه ی پسین، پیش و نقطه ی پیشین، پس می گردد.

و این معنی در جاهای دیگر نیز اطّراد و عمومیّت دارد. دو نفر كه به سوی مقصدی روانند آنكه نزدیك تر است «پیش» می باشد و آنكه دورتر است یعنی نسبت قرب را كمتر دارد «پس» می باشد و اگر گاهی اختلاف نسبت را از دست دادند دیگر پیشی و پسی نداشته و «با هم» (مع) نامیده می شوند.

و از تأمل در این مثالها و مانند آنها برمی آید كه سبب پیدایش مفهوم پیشی و پسی این است كه دو موجود در واجد بودن صفتی زیاده و نقیصه پیدا كنند [1]و در هر

مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 848
جا دو چیز را به یك سوّمی نسبت دهیم و در نسبت، اختلاف كم و زیادی پیدا شود تقدم و تأخر پیش خواهد آمد، چیزی كه هست این است كه مبدأ مفروض در این موارد كه نام بردیم فرضی و قراردادی است و از همین جهت مفهوم پیشی و پسی به حسب تبدل فرض جای خود را تبدیل می كنند.

ولی این گونه اختلافات را (اختلاف تشكیكی یا زیادتی و كمی) در واقعیت خارج نیز داریم و البته روشن است كه كم و زیاد پیوسته نسبت به مبدأ متحقق می شوند چنانكه واحد نسبت به عددهای دیگر مانند 2، 3، 4 طبعا مقدّم است زیرا تا آن وجود نگیرد دیگران موجود نمی شوند. اجزای هر مركّبی طبعا تا موجود نشوند مركّب به وجود نمی آید. اجزای علت نسبت به معلول همان حال را دارند.

و گاهی كه دو واحد را با عدد دیگر و یا دو جزء مركّب را با مركّب و یا دو جزء علت را با معلول بسنجیم، با هم بوده و نسبت به همدیگر پیشی و پسی نخواهند داشت.

و همچنین علت تامّه نسبت به معلول خود علاوه بر اینكه در وجود (نه در زمان) مقدم است در وجوب وجود نیز مقدم می باشد زیرا معلول پیوسته با ضرورت وجود (رجوع شود به مقاله ی 8) موجود است و تا علت تامّه اش این صفت را واجد و دارا نباشد معلول دارای آن نخواهد بود و چون دو علت تامّه از برای یك معلول معنی ندارد، در این نوع از تقدم و تأخر، معیّت و باهمی وجود ندارد.

و همچنین اجزای مهیّت شئ (چنانكه در مقاله ی 5 گفته شد و در مقاله ی 13 خواهد آمد ان شاء اللّه) اگر چه تنها در ذهن می باشند نسبت به ماهیت مركّبه تقدم دارند و البته این تقدم تنها در مفهوم است نه در وجود.

و همچنین در میان اجزای زمان یك نوع تقدم و تأخر ثابتی موجود است: امروز پس از دیروز و پیش از فردا می باشد.

و البته نباید تصور كرد كه این اختلاف پیش و پس در اجزای زمان مستند به پیدایش مبدأ مفروضی است مانند مبدأ تاریخی و جز آن، زیرا تقدم و تأخرهایی كه از این راه عارض اجزاء زمان می شوند قابل تغییر می باشند در صورتی كه تقدم و تأخر امروز و فردا این گونه نیستند. مثلاً اگر میلاد مسیح را مبدأ تاریخی قرار دهیم اجزاء زمانی كه از دو سوی به مبدأ نامبرده نزدیك ترند مقدّمند بر اجزای دورتر و در نتیجه

مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 849
دیروز و فردای مبدأ بر پریروز و پس فردای آن مقدّمند و همچنین دیروز و فردای مبدأ، با هم هستند در حالی كه به حسب حقیقت هر روز پیش از فردای خودش می باشد و هیچگاه اجزای زمان با هم نمی باشند بلكه در واقع تفاوت اجزای زمان (چنانكه در مقاله ی 10 به ثبوت رسید) در امكان و فعلیّت [2]می باشد و هر امكان اگر چه علت یا جزء علت وجود فعلیت نیست ولی پایه ی اوست. پس امكان نسبت به ریشه و هسته بندی وجود نزدیك تر از فعلیت می باشد و هر جزء از زمان چون حامل امكان جزء پسین خود است بر آن تقدم خواهد داشت. از بیان گذشته نتیجه گرفته می شود كه:

(1). ما صفاتی واقعیت دار به نام «تقدّم» و «تأخّر» و «معیّت» داریم.

(2). در مورد هر تقدم و تأخر، یك صفتی لازم است كه متقدم و متأخر با اختلاف در آن شركت داشته باشند به طوری كه هر چه متأخر داشته باشد مقدم نیز دارای آن باشد بدون عكس، و ما این صفت را «ملاك» می نامیم؛ و البته ملاك نیز در موارد مختلفه ی تقدم و تأخر مختلف می باشد چنانكه در مورد تقدّم اجزای مركّب و اجزای علت كه «تقدّم طبعی» نامیده می شود وجود است، و در مورد تقدم علت تامّه كه «تقدم علّی» نام دارد ضرورت وجود است و در مورد تقدم اجزای مهیّت كه «تقدم تجوهری» است تحقق مفهومی است، و در مورد تقدمی كه اجزای زمان نسبت به همدیگر دارند و یا حوادث به واسطه ی انطباق به زمان به یكدیگر می گیرند كه به «تقدم زمانی» معروف می باشد اصل وجود مبهم مشترك میان امكان و فعلیت است.

(3). در هر مورد كه تقدم و تأخر وجود دارد لازم نیست كه معیّت نیز وجود داشته باشد چنانكه در تقدم و تأخر علّی و زمانی [3]گفته شد كه معیّت معنی ندارد.

(4). هر متأخر یك نوع عدمی در مرتبه ی متقدم خود دارد؛ به عبارت دیگر با حدود وجودی و خصوصیّات ذاتی خود در مرتبه ی علت خود نیست.


[1] ممكن است نقض شود به صفت بعد، پس ابعد مقدم است بر بعید. دیگر اینكه ممكن است گفته شود كه مفهوم- - «قدّام» بی تأثیر نیست، لهذا دو نفر پشت به محراب، یكی نزدیك تر از دیگری شمرده می شود ولی مقدم شمرده نمی شود. دیگر اینكه در هر جا تشكیك صدق كند تقدم و تأخر صدق نمی كند، مثلاً در مورد صدق ابیض بر برف و عاج، تشكیك هست ولی تقدم و تأخر نیست (استاد شهید) .
[2] اگر مبنای تقدم و تأخر تشكیك است فعلیت بر قوه تقدم دارد نه عكس (استاد شهید) .
[3] یعنی در خور اجزاء زمان (استاد شهید) .
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است