در
کتابخانه
بازدید : 680275تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
Expand <span class="HFormat">اصول فلسفه و روش رئالیسم</span> جلد اوّل اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد اوّل
Expand اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم
Collapse اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم
مقدمه
Expand مقاله هفتم واقعیّت و هستی اشیاءمقاله هفتم واقعیّت و هستی اشیاء
Expand مقاله هشتم ضرورت و امكان مقاله هشتم ضرورت و امكان
Collapse مقاله ی نهم علّت و معلول مقاله ی نهم علّت و معلول
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مطابق آنچه قبلاً گفتیم حقیقت غائیت متقوّم به این است كه علت، توجه به غایت داشته باشد و برای رسیدن به غایت، راه و مسافتی را طی كند و وسیله را كه همان فعل و كار است به كار ببرد، و گفتیم كه غائیت متقوّم به شعور و اطلاع فاعل از غایت نیست.

در اینجا یك سؤال باقی می ماند و آن این است كه: اگر فرض كنیم كه در طبیعت، خاصیت ذاتی هر ماده ای توجه به غایت خاص است و همان توجه به غایت خاص، حركت آن ماده را تنظیم و تعیین می كند و آن را در جهت معین به حركت در می آورد و آن ماده نیز همواره در همان جهت معین به حركت خویش ادامه می دهد البته مطلب تمام است و حال آنكه آنچه در طبیعت مشاهده می شود غیر از این است. در طبیعت، انتظامات و توافقها و هماهنگیها بین اجزاء طبیعت دیده می شود كه همواره منجر به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 713
بلكه می خواهیم بگوییم حادثه ی اتفاقی در هر یك از مثالها ارتباطی به علل و عواملی كه در مثال ذكر شده نداشته از جریان آنها پیش بینی نمی شد. مثلاً در مثال محصول و سرما (مثال 1) طبیعت درختهای میوه و سبز شدن بهاری و شكوفه باز كردن و بار نگاه داشتن و به واسطه ی تغذیه میوه را بزرگ نمودن و بالاخره این مجموعه، این غایت را (سرما و از میان رفتن میوه) در دنبال خود نداشت و پیش بینی

هدف معین می شود. در طبیعت موجوداتی مشاهده می شود كه از میلیاردها جزء مادی تركیب یافته اند و مجموعا یك واحد را تشكیل داده اند و در یك خط سیر تكاملی سیر می كنند و همواره به نفع بقای خود فعالیتها می كنند و مواد داخلی و مواد خارجی را به طرزهای عجیب و حیرت آوری استخدام می كنند چنانكه از مطالعه ی عالم نباتات و حیوانات پیداست. تنها مطالعه ی یك برگ از برگهای درختان سبز كافی است كه یك دفتر از این تشكیلات و انتظامات را به ما نشان بدهد. در مواردی كه طبیعت با هزارها هزار اقسام فعالیت، نسبت متساوی دارد فقط آن فعالیت را به خرج می دهد كه وی را به مقصد و هدف معین می رساند. و از طرفی ثابت شده كه روابط فیزیكی و مكانیكی اجزاء ماده كافی نیست كه حركت موجوداتی را كه در خط سیر تكاملی حركت می كنند توجیه كند و این اعمال هدفی غالبا در وجود حیوانات نیز مخفی از شعور و از اراده ی آنها انجام می یابد. توافق و هماهنگیهایی كه در وجود نباتات و حیوانات است با روابط مكانیكی كه اجزاء آنها را به منزله ی یك دستگاه ماشین فرض كنیم قابل توجیه نیست چنانكه در علوم امروز ثابت و مبرهن شده است. علیهذا مبدأ این توافق و هماهنگی بین اجزاء مختلف طبیعت چیست؟ و چرا یك مجموعه از ذرات، واحدی را تشكیل می دهند و آن واحد یك سیر تكاملی را آغاز می كند؟ و به عبارت دیگر این توجه به هدف بین مجموعه های مختلف كه ما در طبیعت می بینیم از كجا پیدا می شود؟ و از چه راهی قابل توجیه است؟ زیرا نه خود طبیعت شاعر است و نه این هدفها مقتضای ذات هر واحد از اجزاء این مجموعه هاست.

پاسخ این سؤال را در مقاله های آینده خواهیم داد. در اینجا همین قدر اشاره می كنیم كه همین جهت است كه فلاسفه را مجبور كرده است كه به یك «اصل تنظیم كننده» اعتراف كنند و برای تمام جهان یك حیات كلی قائل شوند كه او به منزله ی جان جهان و جهان همچون بدن اوست و این جهت بالاخره ما را مذعن می كند كه به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 714
نمی شد. پس حادثه ی اتفاقی غایتی است كه بدون ارتباط به فاعل و بی اقتضای فاعل در دنبال كار بیاید.

و از این جاست كه در جاهایی كه ارتباط فاعل و فعل و غایت درست است نمی شود دعوی اتفاق نمود. مثلاً درست نیست بگوییم: «همه ی پله های نردبان را بالا رفتم اتفاقاً به بام رسیدم» ، «هر چه آب در حوض بود بیرون كشیدیم اتفاقاً حوض خالی شد» ، «سنگی از دیوار جدا شده و پایین آمد و اتفاقاً به زمین رسید» .

و با تأمل در این بیانات دستگیر می شود كه در مورد اتفاق، باید سلسله ای از علل، معلول خود را به وجود آورند و یك رشته ی دیگری از علل نیز معلول دیگری را موجود سازند و به واسطه ی برخوردی كه میانشان پیدا می شود سلسله ی دوم در مجرای سلسله ی اول تصرف و تأثیری موافق یا مخالف انجام دهد كه با سلسله ی اول ارتباط نداشته باشد.

از مجموع سخنان گذشته دستگیر می شود كه: «اتفاق، پیدا شدن غایتی است كه ارتباط به فاعل یا فعل نداشته باشد» و از این بیان می توان فهمید كه مادیین در تشخیص مفهوم «اتفاق» راه خطا پیموده اند.

اینان گاهی كه در «قانون علت و معلول» سخن می رانند می گویند «پیدایش و پیشرفت علوم به ثبوت رسانیده كه قانون علت و معلول ثابت بوده اتفاقی در كار نیست» و گاهی كه از غایت آفرینش سخن به میان می آید از ریشه منكر شده و می گویند «هر موجودی كه با جهازهای مخصوصی از قوا و اعضا مجهز شده نه برای این است كه منافع و نتایج آنها در وجودش منظور بوده، بلكه چون ابزار مخصوص را داشته راهی كه موافق آنهاست می پیماید» و نتیجه ی این دو سخن این است كه اتفاق را وقتی كه نفی كرده اند به معنی نفی علت مادی و وقتی كه اثبات كرده اند به معنی نفی علت فاعلی (یا نفی علت غائی) گرفته اند.

و روشن تر از همه اینكه در نكوهش متافیزیك می گویند كه طرفداران متافیزیك

یك تدبیر عامّی در سراسر جهان قائل شویم، چیزی كه هست طرز این تدبیر عام و تنظیم عام را با تدبیرهای بشری در مصنوعات خود نمی توان قیاس گرفت. بحث كلی این تدبیر عام با توجه به فرضیه ها و نظریه هایی كه مادیین و غیر مادیین در این زمینه اظهار داشته اند و با توجه به آنچه متكلمین یا سایر كسانی كه غوری در علم الهی ندارند اظهار داشته و با وضع و مصنوع بشری قیاس گرفته اند، در مقاله های آینده خواهد آمد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 715
جهان را اتفاقی و مخلوق از عدم می دانند (یعنی بی علت مادی سابق) و همچنین خدا را موجود اتفاقی می دانند (یعنی بی علت فاعلی) و همچنین اعتقاد به معجزه، قول به اتفاق و استثناست (یعنی نقض كلیت قانون علت و معلول) و همچنین اثبات اختیار در افعال افراد مستلزم اثبات اتفاق می باشد (یعنی نفی جبر علت) . چنانكه از این سخنان پراكنده كه نشان دادیم پیداست این گروه از اسم «اتفاق» معنی حقیقی او را (غایت غیر مرتبط به علت فاعلی) گرفته و معنی دیگر (فعل بی فاعل یا ماده) به وی داده اند و به این اندازه نیز نساخته و متافیزیك را با قول به وجود اتفاق متهم داشته و این نسبت ناروا را داده اند با اینكه به گواهی مثالهایی كه صدها امثال آنها در مطالب علمی و فلسفی و محاورات روزانه از این گروه سر می زند صد در صد مثبت وجود «اتفاق» می باشند!
به هر حال شبهه ای كه دامنگیر مادیین گردیده این است كه: حوادث عمومی كه با همدیگر جور آمده و توافق نشان می دهند مانند دارا بودن كره ی زمین به مواد و حوادثی زمینی و فعل و انفعال های جوّی مانند حوادث آسمانی و فصول اربعه و دوری و نزدیكی و سایر اوضاع زمین نسبت به خورشید و ستارگان كه یك رشته حوادث منظم و مرتبط به هم نتیجه می دهد و در نتیجه انواع موجودات زمینی از نبات و حیوان و انسان استفاده های شایانی در بقای خود از آنها می نمایند، و همچنین تجهیزاتی كه انواع این موجودات در ساختمان وجود خود داشته و به واسطه ی آنها تصرفاتی در مواد خارجی نموده و افعالی به نفع بقای خود انجام می دهند و بالاخره همه ی توافقهایی كه در نظام طبیعت مشهود بوده و با بقای انواع موجودات وفق داده و با نفع آنها تطابق می كند از غیر راه غایت گیری و با فرضیه های علوم طبیعی از قبیل تنازع بقا، غلبه ی قوی و تبعیت محیط و جز آنها قابل توضیح بوده و نیازی به دستگاه غایت در آفرینش نیست.

به چه دلیل می توان گفت و از چه راه بگوییم كه جهان پهناور هستی با نظام شگفت آور خودش از برای انسان ناچیز آفریده شده و یا اینكه جهان به استثنای انسان برای حیوانات دیگر به وجود آمده است و همچنین. . .

بلكه از روی فرضیه های علمی، جهان هستی توده ی انبوهی است از انرژی كه با تراكم گروهی از خود اجزای اتمی ماده را به وجود آورده و با تركیب اجزای اتمی، عناصر را و با تركیب عناصر، اجسام بیشماری را تهیه نموده و با حركت و تحول عمومی، پیوسته صور و خواص آنها در تغییر می باشد. آنگاه هر پدیده ای كه اجزاء ساختمانش یا خواص آنها با هم وفق نمی دهد یا با خارج از خود و قوی تر از خود برخورد می كند به زودی از میان می رود و پدیده هایی كه قابل بقا و خالی از معارضه می باشند به زندگی خود با تناسل یا بی تناسل ادامه می دهند. با اینهمه اینها نیز از

مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 716
تأثیر محیط بر كنار نبوده و تدریجا تحولاتی در ساختمان یا خواص خود گرفته با محیط سازش می نمایند چنانكه شواهد زیادی برای اثبات این نظر از كتب طبیعی می توان به دست آورد.

گذشته از این، به استقراء، پدیده هایی می توان پیدا كرد كه سودی برای آنها متصور نیست تا غایت خلقت آنها قرار بگیرد مانند روده ی اعور و برخی از غده هایی كه در بدن انسان درست می شود و مانند پستان مرد و مانند پرده ی میان انگشتان برخی مرغان غیر آبی و جز آنها.

پاسخ این شبهه این است كه ما بی اینكه در اجزای این بیان خرده گیری نماییم با تسلیم همه ی این سخنان سه اصل مسلّم علمی زیرین را یاد آوری می نماییم:

(1). جهان هستی به واسطه ی ارتباط و تأثیری كه همه ی اجزائش در همه ی اجزائش دارد یك واحد حقیقی را تشكیل می دهد.

(2). فعالیتهای توی هم پیچیده ی این واحد روی یك نظام مرتبی است كه هیچ گونه استثنائی در وی نیست (قانون علت و معلول) .

(3). این جهان با نظام مخصوص خویش پیوسته در تحول بوده و رو به تكامل می رود.

با در نظر گرفتن سه اصل نامبرده و با بیانی كه در مفهوم «غایت» كردیم آیا در مورد هر حادثه ای كه به نفع برخی از موجودات تمام می شود نباید گفت كه این پدیده در چینش سلسله ی علل هر دو طرف كه بالاخره به یك واحد برمی گردند منظور بوده و از همان جا صفت «ضرورت» به آن داده شده چنانكه قبلاً اشاره شد (در این بیان، مراد منظور بودن تصوری و فكری نیست بلكه مراد غایت كمالی و جبری است) و آیا جز این راهی هست؟ و آیا در موجوداتی كه هر یك از آنها با ساختمان مخصوص و ابزار ویژه ی وجودی، به سوی كمالات مناسب خودشان رهسپار می شوند نباید گفت كه آنها برای كسب این كمالات با خصوصیات وجودی مناسب آنها تجهیز شده اند؟ و آیا در مورد پدیده هایی كه به واسطه ی تراكیب ناجور یا متناقض از میان می روند نباید گفت كه آنها مقدمه ی وجود و لازمه ی پیدایش موجودات كامل تر دیگری می باشند و بنابراین غایت و فایده ی وجود این پدیده ها همان غایت و فایده ی وجود كامل ترشان می باشد زیرا تا اینها موجود نشده و از خمیره ی وجود كامل تر جدا نشوند وجود كامل تر پیدا نمی شود؟ مثل این گونه پدیده ها مثل خراطه ای است كه از دهانه ی رنده ی نجّار كنار ریخته و در نتیجه از چوب ناهموار یك دری درست به وجود می آید چه، چوب ناهموار صلاحیت پیدا كردن شكل در را نخواهد داشت مگر با تباه شدن مقداری از ماده ی آن.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 717
مثال دیگر: طرفداران ماتریالیسم دیالكتیك انقلاب خونین اجتماعی را با اینكه هزاران فجایع و حوادث ناگوار را در بر می گیرد برای استقرار رژیم سوسیالیستی یا كمونیستی كه اجتماع كامل معرفی می شود تجویز، بلكه ایجاب می كنند و البته غایت وی نیز همان آرمان و غایت اجتماع كامل می باشد.

گذشته از این، بخش دوم اشكال (پدیده هایی یافت می شود كه بی فایده هستند) مغالطه ای است كه در وی از «نمی دانم» ، «نیست» نتیجه گرفته شده. آنچه مسلّم است این است كه برای این گونه پدیده ها تا كنون فایده ای كشف نشده و این جز این است كه اینها در واقع نیز فایده ندارند. علاوه به اینكه ممكن است آینده ی علم، فوایدی برای آنها كشف نماید.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است