در
کتابخانه
بازدید : 679920تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
Expand <span class="HFormat">اصول فلسفه و روش رئالیسم</span> جلد اوّل اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد اوّل
Collapse اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم
مقدمه
Collapse مقاله ی پنجم پیدایش كثرت در ادراكات مقاله ی پنجم پیدایش كثرت در ادراكات
Expand مقاله ی ششم ادراكات اعتباری مقاله ی ششم ادراكات اعتباری
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مفهوم 1 و 2 (سیاهی و سفیدی) را كه ادراك نمودیم خود مهیت بودند یعنی خود واقعیت خارج بودند (هر چه هستند همان اند كه هستند) و در عین حال كه خود واقعیت خارج می باشند این فرق را با واقعیت خارج دارند كه واقعیت خارج آثاری مستقل از ذهن و ادراك دارد ولی این مهیتها فاقد آن آثار می باشند و فرق میان مهیت و واقعیت خارج همین است كه واقعیت، آثار خارجی دارد ولی مهیت، فاقد آن آثار است.

و از این روی می توان گفت كه ما كنه سواد و بیاض را نائل می شویم یعنی سواد و بیاض هر چه هستند (در ذات خود) همان اند كه پیش ما هستند نه آنچنانكه سوفسطی یا قائلین به اشباح در وجود ذهنی می گویند، زیرا آنان می گویند «سواد و بیاض كه پیش ما هستند همان اند كه هستند» و میان این دو سخن فرق بسیار است.

مفهوم سوم (است) كه مفهوم حكم است. چنانكه بیان كردیم خود حكم، فعل خارجی نفس است كه با واقعیت خارجی خود در ذهن میان دو مفهوم ذهنی مثلاً، موجود می باشد و چون نسبت میان موضوع و محمول است وجودش همان وجود آنهاست.

دوم: چنانكه در متن مقاله بیان شده نفس در مورد قضیه ی سالبه كاری انجام نمی دهد نه اینكه كاری انجام می دهد و آن كار از قبیل وصل و پیوند كردن یا از قبیل قطع و جدا كردن است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 293
از یك سوی از واقعیت خارج حكایت می كند (یعنی نسبت به خارج بی اثر است) و از یك سوی خودش در ذهن یك واقعیت مستقلی دارد كه می توان خودش را محكیّ عنه قرار داد1.

و از این جهت ذهن به آسانی می تواند از این پدیده كه فعل خودش می باشد مفهوم گیری نموده و او را چنانكه گفته شد با یك صورت ادراكی حكایت نماید؛ و با این حال نمی توان او را در صف سایر مهیات قرار داد زیرا آنچه برای او واقعیت به شمار می رود (حكم- فعل ذهنی) ذهنی است نه خارجی دارای آثار خارجیه.

(1). ما سابقاً نظریه های مربوط به ماهیت قضیه ی موجبه را بیان كردیم. در مورد قضایای موجبه هر كدام از آن نظریه ها را انتخاب كنیم و هر كدام را مردود بشناسیم یك مطلب قطعی و مسلّم است و آن اینكه هنگامی كه محمولی را برای موضوعی اثبات می كنیم (زید ایستاده است) علاوه بر تصور موضوع (زید) و تصور محمول (ایستاده) یك عمل خاص دیگری در ذهن انجام می گیرد. ما نام آن عمل را «حكم» یا «اقرار و اذعان» گذاشته ایم. تنها نظریه ی سوم بود كه قضیه ی موجبه را فقط مشتمل بر دو جزء می دانست و وجود حكم را انكار می كرد، ولی آن نظریه بسیار ضعیف و غیر قابل اعتناست.

متأخرین از روان شناسان جدید دلیلهای بسیاری بر بطلان آن نظریه اقامه كرده اند و اثبات كرده اند كه ذهن علاوه بر تصور موضوع و محمول یك نوع فعالیت از خود نشان می دهد و آن فعالیت همان است كه نامش را «حكم» یا «اقرار و اذعان» گذاشته اند.

اساساً «تداعی معانی» غیر از «حكم» است و علل و مبادی آن نیز غیر از علل و مبادی حكم است. بسیار اتفاق می افتد كه به علت مشابهت یا تضاد یا مجاورت، ما بین دو معنا تداعی هست ولی حكم نیست و یا آنكه حكم بر خلاف مقتضای تداعی است؛ مثلاً ممكن است كه در ذهن ما بین تصور «حاتم» و تصور «بخشندگی» تداعی و تلازم وجود داشته باشد ولی در عین حال ما حكم نكنیم كه حاتم بخشنده بوده و یا آنكه حكم بكنیم كه بخشنده نبوده و یا اصلاً چنین شخصی در عالم وجود نداشته. و گاهی حكم هست و تداعی نیست، مثل تمام احكامی كه دانشمندان در مورد مسائل نظری و علمی به راهنمایی برهان یا تجربه می نمایند. پس این مطلب، قطعی و مسلّم است كه هنگامی كه محمولی را برای موضوعی اثبات می كنیم (زید ایستاده است) علاوه بر تصور موضوع و تصور محمول یك عمل خاص دیگری ذهن انجام می دهد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 294
و مفهوم چهارم (مفهوم «نیست» ) چنانكه پیشتر گفتیم به واسطه ی یك اشتباه و خطای اضطراری (ضروری) كه دامنگیر ذهن می شود از حكم ایجابی (است) گرفته می شود، پس او نیز مانند حكم ایجابی «مهیّت» نیست ولی می توان گفت از مهیت گرفته شده.

این عمل خاص، در میان همه ی امور نفسانی یك امتیاز مخصوص دارد و آن اینكه دارای دو جنبه است؛ از یك جنبه انفعالی و حصولی و ذهنی است و از جنبه ی دیگر فعلی و حضوری و غیر ذهنی است.

توضیح اینكه امور نفسانی- چنانكه سابقاً گذشت- دو دسته هستند: دسته ی اول همان صور ذهنیه است كه مربوط به دستگاه مخصوص ادراكی است. این صور، انفعالی هستند یعنی قوه ی مدركه در اثر برخورد با یك واقعیت، روی خاصیت مخصوص صورت پذیری خود، آنها را تهیه كرده است؛ و حصولی هستند یعنی یك واقعیتی كه غیر از واقعیت خودشان است ارائه می دهند؛ و ذهنی هستند یعنی وجودشان قیاسی است و هیچ هویت و تشخصی غیر از «صورت شئ دیگر بودن» ندارند و امتیاز این صور از یكدیگر تابع امتیازی است كه محكیّ عنه های آنها با یكدیگر دارند. مثلاً تصور انسان و تصور درخت و تصور اسب هیچ هویت و تشخصی ندارند غیر از صورت اشیاء خاص خارجی بودن، و امتیاز هر یك از این صور از دیگری به این است كه یكی متعلق به انسان است و دیگری به درخت و سومی به اسب.

دسته ی دوم، نفسانیات غیر ذهنی هستند. این دسته از امور، مربوط به سایر دستگاههای نفسانی یعنی ماوراء دستگاه ذهن می باشد، مانند اراده و شوق و لذت و رنج و غیره. این امور اولاً صورت چیزی نیستند؛ مثلاً فرق اراده و تصور درخت این است كه اراده یك امری است نفسانی و چیزی را در خارج به ما نشان نمی دهد اما تصور درخت واقعیت خارجی درخت را بر ما مكشوف می سازد؛ و ثانیاً حضوری هستند نه حصولی چنانكه واضح است؛ و ثالثاً غالباً فعلی هستند نه انفعالی.

حكم دارای هر دو جنبه است؛ از یك جهت صورتی است كه واقع و نفس الامر را ارائه می دهد و وجود خارجی ارتباط محمول را با موضوع منكشف می سازد؛ از این جنبه باید او را علم حصولی و صورت ذهنی و كیفیت انفعالی بدانیم؛ و از طرف دیگر علاوه بر این جنبه، جنبه ی خاص دیگری دارد كه از آن جنبه وجودش قیاسی نیست و به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 295
و مفهوم پنجم و ششم (مفهوم كثرت نسبی و وحدت نسبی) چنانكه دانسته شد از مفهوم «نیست» گرفته شده، اگر چه مهیت نیستند ولی متكی به مهیت می باشند.

پس، از این بیان روشن شد كه برخی از این مفاهیم ششگانه «مهیّت» می باشد، مانند سیاهی و سفیدی كه از واقعیت خارجی حكایت می كنند یعنی خود همان خارجند با این فرق كه منشأ آثار نیستند.

و برخی دیگر مهیت نیستند زیرا از یك امر ذهنی حكایت می كنند كه با واقعیت خودش با امور ذهنیه متحد است و آن واقعیت «حكم» است كه یك واقعیت دو جانبه است و به واسطه ی وی ما می توانیم یك نوع راهی به خارج از ذهن پیدا كنیم. پس این گونه مفاهیم اگر چه مهیت و حاكی از خارج نیستند ولی یك نوع وصف حكایت برای آنها اثبات نموده و اعتبار كاشفیت و بیرون نمایی را به آنها می دهیم و از همین روی نام «اعتباری» روی آنها می گذاریم 1.

از بیان گذشته نتیجه گرفته می شود كه: اولاً ادراكات منقسم می شوند به دو قسم: تصور، حكم؛ و این همان تقسیم ادراك است به تصور و تصدیق كه در مقاله ی 4 گذشت؛ و ثانیاً مفاهیم تصوریه (ادراكات تصوری) منقسم می شوند به دو قسم:

مهیات، اعتباریات.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است