دوم: چنانكه در متن مقاله بیان شده نفس در مورد قضیه ی سالبه كاری انجام
نمی دهد نه اینكه كاری انجام می دهد و آن كار از قبیل وصل و پیوند كردن یا از قبیل
قطع و جدا كردن است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 293
. ما سابقاً نظریه های مربوط به ماهیت قضیه ی موجبه را بیان كردیم. در مورد قضایای
موجبه هر كدام از آن نظریه ها را انتخاب كنیم و هر كدام را مردود بشناسیم یك مطلب
قطعی و مسلّم است و آن اینكه هنگامی كه محمولی را برای موضوعی اثبات می كنیم
(زید ایستاده است) علاوه بر تصور موضوع (زید) و تصور محمول (ایستاده) یك عمل
خاص دیگری در ذهن انجام می گیرد. ما نام آن عمل را «حكم» یا «اقرار و اذعان»
گذاشته ایم. تنها نظریه ی سوم بود كه قضیه ی موجبه را فقط مشتمل بر دو جزء می دانست و
وجود حكم را انكار می كرد، ولی آن نظریه بسیار ضعیف و غیر قابل اعتناست.
متأخرین از روان شناسان جدید دلیلهای بسیاری بر بطلان آن نظریه اقامه كرده اند و
اثبات كرده اند كه ذهن علاوه بر تصور موضوع و محمول یك نوع فعالیت از خود نشان
می دهد و آن فعالیت همان است كه نامش را «حكم» یا «اقرار و اذعان» گذاشته اند.
اساساً «تداعی معانی» غیر از «حكم» است و علل و مبادی آن نیز غیر از علل و
مبادی حكم است. بسیار اتفاق می افتد كه به علت مشابهت یا تضاد یا مجاورت، ما بین
دو معنا تداعی هست ولی حكم نیست و یا آنكه حكم بر خلاف مقتضای تداعی است؛
مثلاً ممكن است كه در ذهن ما بین تصور «حاتم» و تصور «بخشندگی» تداعی و تلازم
وجود داشته باشد ولی در عین حال ما حكم نكنیم كه حاتم بخشنده بوده و یا آنكه حكم
بكنیم كه بخشنده نبوده و یا اصلاً چنین شخصی در عالم وجود نداشته. و گاهی حكم
هست و تداعی نیست، مثل تمام احكامی كه دانشمندان در مورد مسائل نظری و علمی
به راهنمایی برهان یا تجربه می نمایند. پس این مطلب، قطعی و مسلّم است كه هنگامی
كه محمولی را برای موضوعی اثبات می كنیم (زید ایستاده است) علاوه بر تصور
موضوع و تصور محمول یك عمل خاص دیگری ذهن انجام می دهد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 294
این عمل خاص، در میان همه ی امور نفسانی یك امتیاز مخصوص دارد و آن اینكه
دارای دو جنبه است؛ از یك جنبه انفعالی و حصولی و ذهنی است و از جنبه ی دیگر فعلی
و حضوری و غیر ذهنی است.
توضیح اینكه امور نفسانی- چنانكه سابقاً گذشت- دو دسته هستند: دسته ی اول
همان صور ذهنیه است كه مربوط به دستگاه مخصوص ادراكی است. این صور،
انفعالی هستند یعنی قوه ی مدركه در اثر برخورد با یك واقعیت، روی خاصیت مخصوص
صورت پذیری خود، آنها را تهیه كرده است؛ و حصولی هستند یعنی یك واقعیتی كه
غیر از واقعیت خودشان است ارائه می دهند؛ و ذهنی هستند یعنی وجودشان قیاسی
است و هیچ هویت و تشخصی غیر از «صورت شئ دیگر بودن» ندارند و امتیاز این
صور از یكدیگر تابع امتیازی است كه محكیّ عنه های آنها با یكدیگر دارند. مثلاً
تصور انسان و تصور درخت و تصور اسب هیچ هویت و تشخصی ندارند غیر از صورت
اشیاء خاص خارجی بودن، و امتیاز هر یك از این صور از دیگری به این است كه یكی
متعلق به انسان است و دیگری به درخت و سومی به اسب.
دسته ی دوم، نفسانیات غیر ذهنی هستند. این دسته از امور، مربوط به سایر
دستگاههای نفسانی یعنی ماوراء دستگاه ذهن می باشد، مانند اراده و شوق و لذت و
رنج و غیره. این امور اولاً صورت چیزی نیستند؛ مثلاً فرق اراده و تصور درخت این
است كه اراده یك امری است نفسانی و چیزی را در خارج به ما نشان نمی دهد اما
تصور درخت واقعیت خارجی درخت را بر ما مكشوف می سازد؛ و ثانیاً حضوری
هستند نه حصولی چنانكه واضح است؛ و ثالثاً غالباً فعلی هستند نه انفعالی.
حكم دارای هر دو جنبه است؛ از یك جهت صورتی است كه واقع و نفس الامر را
ارائه می دهد و وجود خارجی ارتباط محمول را با موضوع منكشف می سازد؛ از این
جنبه باید او را علم حصولی و صورت ذهنی و كیفیت انفعالی بدانیم؛ و از طرف دیگر
علاوه بر این جنبه، جنبه ی خاص دیگری دارد كه از آن جنبه وجودش قیاسی نیست و به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 295