اساس نظریه ی ارسطو در باب علم و معرفت بر این است كه روح در ابتدا در حد
قوه و استعداد محض است و بالفعل واجد هیچ معلوم و معقولی نیست، تمام معقولات و
معلومات به تدریج در همین جهان برایش حاصل می شود.
بعد از ارسطو پیروان مكتب وی عقل را از لحاظ طی مراحل مختلف و درجاتی
كه در همین جهان در راه تحصیل معرفت می پیماید به درجاتی تقسیم كرده اند از این
قبیل: عقل بالقوه، عقل بالملكه، عقل بالفعل، عقل بالمستفاد (با اختلاف بیانهایی كه
در تقریر این مراتب هست) . گویند اول كسی كه این طبقه بندی را مطابق مسلك
ارسطو بیان كرده است اسكندر افریدوسی از حكمای اسكندریه است.
مطابق نظریه ی ارسطو ادراك جزئیات، مقدّم است بر ادراك كلیات؛ یعنی ذهن ابتدا
به درك جزئیات نائل می شود، سپس به وسیله ی قوه ی عاقله به تجرید و تعمیم می پردازد و
معانی كلیه انتزاع می كند. نظریه ی ارسطو در باب حصول معرفت، شامل دو قسمت
اصلی زیر است:
. ذهن در ابتدا واجد هیچ معلوم و معقولی نیست، تمام ادراكات و تصورات
جزئی و كلی در همین جهان برای نفس حاصل می شود.
. ادراكات جزئی مقدم است بر ادراكات كلی.
ولی در عین حال سندی در دست نیست كه آیا ارسطو قسمت دوم نظریه ی خویش
را درباره ی جمیع معلومات و معقولات داشته؛ یعنی حتی آن قسمت از تصورات عقلی را
كه در منطق خویش آنها را «بدیهیات اولیه» خوانده از همین قبیل می دانسته است و
عقیده داشته كه بدیهیات اولیه ی عقلیه نیز مسبوق به ادراكات جزئیه ی حسیه است، و یا
آنكه آن عقیده را در خصوص مادیات و كلیاتی كه منطبق به افراد مادی هستند داشته و
اما بدیهیات اولیه را معتقد بوده كه به تدریج خود به خود و بدون وساطت و دخالت
ادراكات جزئی حسی برای عقل حاصل می شود یعنی معتقد بوده كه عقل این
تصورات را از پیش خود ابداع می نماید؟ و بالاخره این قسمت مهم در نظریه ی ارسطو
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 248
تاریك است و روشن نیست و همین تاریكی موجب شده كه دانشمندان متحیر شوند و
نظریه ی ارسطو را در باب عقل و حس، مختلف تقریر كنند، بعضی او را حسی بدانند و
بعضی عقلی و بعضی او را در این مسأله متهم به تذبذب كنند. ما در آخر این مقدمه در
این باره باز سخن خواهیم گفت.