متكثر بداند و در عین حال علم شهودی نفس را به ذات و شخصیت خود كه حضوراً و
عیاناً خود را ثابت و باقی و واحد می بیند توجیه كند. در قسمت اول برای آنكه ثابت
كند «من» متغیر و متكثر است اختلاف و تكثر حالات «خود» را دلیل می آورد، در
صورتی كه با اندك تأمل واضح است كه اینها مربوط به تغییر و تكثر حالات «من»
است نه شخصیت خود «من» ، و در قسمت دوم مدعی می شود كه این ثبات با تغییر و
این وحدت با كثرت منافات ندارد.
معلوم نیست چرا نویسنده اینجا حتی از اصول دیالكتیك منحرف شده، زیرا یكی
از اصول منطق دیالكتیك اصل تغییر است و روی این اصل، ثبات وجود و یكسان
ماندن به كلی نفی می شود. منطق دیالكتیك به خیال خود با این اصل (اصل تغییر) همه
تضادها را حل می كند و می گوید هر شئ چون در حال حركت است هم خودش است و
هم ضد خودش.
حالا باید از این آقایان پرسش كرد آیا تضاد بین خود این اصل (اصل تغییر) و
اصل یكسان ماندن را با چه اصلی می توان حل كرد؟ تشبیه به رود خانه یعنی چه؟ ! این
فقط یك تشبیه شاعرانه است، تمام آبهای رود خانه از واحدهایی به نام ملكول و هر
ملكولی از اتمها و هر اتمی به نوبه ی خود از ذرات كوچكتری تشكیل شده و تمام آنها در
حال حركتند، هیچ ذره ی ثابت در آن وجود ندارد و فقط در ذهن ما كه برای مجموعه ی آنها
یك مفهوم (رود خانه) وضع نموده و اعتبار كرده ایم یك تصویر واحد و باقی وجود دارد.
معلوم نیست چرا جمله ی معروف فیلسوف شهیر یونان هراكلیت (
Heraklit ) كه در
كتب مادیین همیشه به عنوان شاهد آورده می شود و خود دكتر ارانی نیز در جزوه ی
«ماتریالیسم دیالكتیك» آن را به عنوان شاهد ذكر نموده اینجا فراموش شده. هر اكلیت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 149