اگر فرضاً دست خود را از سمت راست به سمت چپ به طور افقی حركت دهید
این حركت در یك زمان معیّنی وجود پیدا كرده و پس از آن معدوم می گردد.
اكنون اگر همین عمل را تكرار كنیم حركت دوم غیر از حركت اوّل است. پس
حركت اوّل اعاده نشده است، زیرا معنی اعاده ی معدوم این است كه حركت دوم عین
حركت اوّل باشد نه تكرار آن و یا مثل آن، و چون حركت دوم در زمانی واقع شده
است غیر از زمانی كه حركت اوّل در آن واقع شده است پس حركت دوم غیر از
حركت اوّل است، زیرا زمان چیزی نیست كه بتوان شی ء را از یك زمان برداشت و در
زمان دیگر قرار داد. چنین چیزی محال است. زمان حركت قابل تعویض و جابجایی
نیست. پس هنگامی كه زمان یك حركت غیر از زمان حركت دیگر است خود آن دو
حركت نیز غیر یكدیگرند. لهذا در مورد اموری كه از مقوله ی حركت هستند، یعنی زمان
جزئی از خود آن امور است، اعاده ی معدوم معنی ندارد.
روی این اصل است كه تمام اشیائی كه در «زمان» قرار می گیرند اعاده ی معدوم در
مورد آنها امكان ندارد، زیرا اعاده ی چنین موجودی مستلزم این است كه زمان آن نیز
اعاده شود و حال آنكه نفس زمان قابل بازگشت و اعاده نیست. كسانی كه به اعاده ی
معدوم در مورد امور زمانی قائل شده اند پنداشته اند كه اشیائی كه در زمان قرار
گرفته اند بیگانه از زمان هستند و آنها را همچون آبی فرض كرده اند كه در ظرفی قرار
داشته باشد و سپس آن ظرف را عوض كنند؛ پنداشته اند كه انسان در لحظه ی دوم همان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 323
انسانی است كه در لحظه ی اوّل بوده و فقط ظرف زمان تغییر یافته است و حال آنكه
حقیقت غیر از این است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 324